sssepideh
عضو جدید
داداش من یکی یه دونست فکر کن افتاد عجب شیر مامانم تمام ارتش ایران رو بسیج کرد انداختنش لشکر 84 خرم آباد اونم قسمت موزیک که ارشدشم شوهر عمم بود 15 کیلو وزن اضافه کرد تا آخر خدمتشمن سربازی اموزیشیم 4 ماه بود به جای دو ماه چون نیرو زمینی ارتش بودم دوره کد هم خوردم دو برابر شد
سرویس شدم این چهار ماه.خیلی اذیت شدم اونم ارتش
ولی خوب خوبیه ارتش اینه که واسه افسر ارزش قائله بعد از 4 ماه که درجه ستواندومی گرفتم افتادم پادگان مرکز استانمون همدان یه جورایی هتل بود واسم
با درجه هامون زندگی می کردیم خیلی بهمون احترام و عزت می ذاشتن . فرمانده گروهان هم نمی تونست بمون بگه بالا چشتون ابروئه
منم گفتم خدا رو شکر هر چی اموزشی اذیت شدم بقیش عشق و حال تفریح.
هر روز می اومدم خونه 100 کیلومتر مجانی با سرویس کادری ها می اومدم چون افسر وظیفه بودم .
اخرای سربازی چون از وضع کار خبر داشتم دلم نمی خواست تموم شه می دونستم بیچاره میشم با تموم شدن سربازی دیگه بدبختی ها و مسولیت شروع میشه.
لی خدا رو شکر سربازی خیلی تجربیات یاد گرفتم که بدردم خورد.و دوستان خوب
