گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پس اینطور،کلا دیگه به چی بستگی داره اگه براتون مشکلی نیست یه خورده برام توضیح میدین؟کلا توانشو اینا چه جوری باید باشه یا هرچیز دیگش ممنون
کلا کمیکار یه جور ماشیمه که به وسیله یک واکنش شیمیایی کار میکنه....
اگه کمی حوصله داشته باشین کاری میکنم که کاملا آگاه بشین....
چند لحظه صبر بفرمایین......
 

taleshi89

عضو جدید
سلام همکلاسی سوالم درمورد کمیکاره که استادم مطرح کرده که تحقیق کنم شما اطلاعی دارید سوال اینه(جهت طراحی منبع تولید توان برای یک خودروی کوچک به وزن 1کیلوگرمتحقیق بفرمایید چه توانی مورد نیاز میباشد البته به طور حدودی وبا توجه به میزان اصطکاک.)راستش خیلی وقته که دنبالشم ولی جواب نگرفتم اگه راهنماییم کنید واقعا ممنون میشم مرسی
[h=2][/h]
 

Estrella

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام همکلاسی سوالم درمورد کمیکاره که استادم مطرح کرده که تحقیق کنم شما اطلاعی دارید سوال اینه(جهت طراحی منبع تولید توان برای یک خودروی کوچک به وزن 1کیلوگرمتحقیق بفرمایید چه توانی مورد نیاز میباشد البته به طور حدودی وبا توجه به میزان اصطکاک.)راستش خیلی وقته که دنبالشم ولی جواب نگرفتم اگه راهنماییم کنید واقعا ممنون میشم مرسی
سلام
نه متاسفانه
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
از تنگناي محبس تاريكي

از منجلاب تيره اين دنيا
بانگ پر از نياز مرا بشنو
آه، اي خداي قادر بي همتا

يكدم ز گرد پيكر من بشكاف
بشكاف اين حجاب سياهي را
شايد درون سينه من بيني
اين مايه گناه و تباهي را

دل نيست اين دلي كه بمن دادي
در خون طپيده، آه، رهايش كن
يا خالي از هوا وهوس دارش
يا پاي بند مهر و وفايش كن

تنها تو آگهي و تو مي داني
اسرار آن خطاي نخستين را
تنها تو قادري كه ببخشائي
بر روح من، صفاي نخستين را

آه، اي خدا چگونه ترا گويم
كز جسم خويش خسته و بيزارم
هر شب بر آستان جلال تو
گوئي اميد جسم دگر دارم

از ديدگان روشن من بستان
شوق بسوي غير دويدن را
لطفي كن اي خدا و بياموزش
از برق چشم غير رميدن را

عشقي بمن بده كه مرا سازد
همچون فرشتگان بهشت تو
ياري بمن بده كه در او بينم
يك گوشه از صفاي سرشت تو

يكشب ز لوح خاطر من بزداي
تصوير عشق و نقش فريبش را
خواهم بانتقام جفاكاري
در عشق تازه فتح رقيبش را

آه اي خدا كه دست توانايت
بنيان نهاده عالم هستي را
بنماي روي و از دل من بستان
شوق گناه و نفس پرستي را

راضي مشو كه بنده ناچيزي
عاصي شود بغير تو روي آرد
راضي مشو كه سيل سرشكش را
در پاي جام باده فرو بارد

از تنگناي محبس تاريكي
از منجلاب تيره اين دنيا
بانگ پر از نياز مرا بشنو
آه، اي خداي قادر بي همتا
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پس اینطور،کلا دیگه به چی بستگی داره اگه براتون مشکلی نیست یه خورده برام توضیح میدین؟کلا توانشو اینا چه جوری باید باشه یا هرچیز دیگش ممنون
ماشینه کمیکار از یک شاسی و چند سل و یک یا چند آرمیچر(بستگی به نوع طراحی داره)و چرخها و بلبرینگ و سیستم ترمز....
در این ماشین در قسمت سل یک واکنش شیمیایی رخ میدهد و انرژی بوسیله ی سیم به آرمیچر میره و آرمیچر چرخها را میچرخاند.....
سیستم ترمر هم اینطور نیست که هر وفت خواستیم ترمز کنیم!!!
نه ترمز باید طوری طراحی شود که ماشین بعد از طی مسیر مشخص متوقف شود....
یعنی زمانشو تنظیم میکنن و این کار رو با وسایل دیجیتال نمیکنن بلکه زمانیکه انجام واکنش تمام میشود باید ماشین متوقف شود...
مفید بود هم وطن؟؟؟؟
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از تنگناي محبس تاريكي

از منجلاب تيره اين دنيا
بانگ پر از نياز مرا بشنو
آه، اي خداي قادر بي همتا

يكدم ز گرد پيكر من بشكاف
بشكاف اين حجاب سياهي را
شايد درون سينه من بيني
اين مايه گناه و تباهي را

دل نيست اين دلي كه بمن دادي
در خون طپيده، آه، رهايش كن
يا خالي از هوا وهوس دارش
يا پاي بند مهر و وفايش كن

تنها تو آگهي و تو مي داني
اسرار آن خطاي نخستين را
تنها تو قادري كه ببخشائي
بر روح من، صفاي نخستين را

آه، اي خدا چگونه ترا گويم
كز جسم خويش خسته و بيزارم
هر شب بر آستان جلال تو
گوئي اميد جسم دگر دارم

از ديدگان روشن من بستان
شوق بسوي غير دويدن را
لطفي كن اي خدا و بياموزش
از برق چشم غير رميدن را

عشقي بمن بده كه مرا سازد
همچون فرشتگان بهشت تو
ياري بمن بده كه در او بينم
يك گوشه از صفاي سرشت تو

يكشب ز لوح خاطر من بزداي
تصوير عشق و نقش فريبش را
خواهم بانتقام جفاكاري
در عشق تازه فتح رقيبش را

آه اي خدا كه دست توانايت
بنيان نهاده عالم هستي را
بنماي روي و از دل من بستان
شوق گناه و نفس پرستي را

راضي مشو كه بنده ناچيزي
عاصي شود بغير تو روي آرد
راضي مشو كه سيل سرشكش را
در پاي جام باده فرو بارد

از تنگناي محبس تاريكي
از منجلاب تيره اين دنيا
بانگ پر از نياز مرا بشنو
آه، اي خداي قادر بي همتا
دروووووود مثل همیشه عالی بود....
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضي وقتها
هيچ چيز حالم را خوب نمي کند
هيچ کس خوشحالم نمي کند
بعضي وقتها
در تنهايي خود نمي گنجم
بعضي وقتها
در ازدحام تنهايي ام گم مي شوم
چقدر
بي دفاعم در هجوم اين تنهايي
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساعت ها را بگذارید بخوابند، بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان نقطه اي است بین 2 بی نهایت، بی نهایت لجن و بی نهایت فرشته.
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !
دکتر علی شریعتی
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
همچون شمع که در گریستن خویش ، قطره قطره می میرد
ذوب می شوم و محو می شوم و پایان می گیرم
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خورشیدی که یکروز افول میکنه نمیخوام دلخوشی من باشه
به این فک کن که یه روز طلوع نکنه....
چی میشه؟؟؟
من خودم ازین حرفای امید وار کننده متنفرم و هیچ اعتقادی بهشون ندارم و بسیار افسرده و تنهام....
وقتی آدم حالش میگیره هیچ حرفی آرومش نمیکنه فقط دوس داره یکی داشته باشه تا سر بذاره رو شونش و سیر گریه کنه.....
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
از بيم و اميد عشق رنجورم آرامش جاودانه مي خواهم
بر حسرت دل دگر نيفزايم
آسايش بي كرانه مي خواهم

پا بر سر دل نهاده مي گويم
بگذشتن از آن ستيزه جو خوشتر
يك بوسه ز جام زهر بگرفتن
از بوسه آتشين او خوشتر

پنداشت اگر شبي بسر مستي
در بستر عشق او سحر كردم
شب هاي دگر كه رفته از عمرم
در دامن ديگران بسر كردم

ديگر نكنم ز روي ناداني
قرباني عشق او غرورم را
شايد كه چو بگذرم از او يابم
آن گمشده شادي و سرورم را

آنكس كه مرا نشاط و مستي داد
آنكس كه مرا اميد و شادي بود
هر جا كه نشست بي تأمل گفت
«او يك زن ساده لوح عادي بود»

مي سوزم از اين دوروئي و نيرنگ
يكرنگي كودكانه مي خواهم
اي مرگ از آن لبان خاموشت
يك بوسه جاودانه مي خواهم

رو، پيش زني ببر غرورت را
كاو عشق ترا بهيچ نشمارد
آن پيكر داغ و دردمندت را
با مهر بروي سينه نفشارد

عشقي كه ترا نثار ره كردم
در سينه ديگري نخواهي يافت
زان بوسه كه بر لبانت افشاندم
سوزنده تر آذري نخواهي يافت

در جستجوي تو و نگاه تو
ديگر ندود نگاه بي تابم
انديشه آن دو چشم رؤيائي
هرگز نبرد ز ديدگان خوابم

ديگر بهواي لحظه ئي ديدار
دنبال تو در بدر نمي گردم
دنبال تو اي اميد بي حاصل
ديوانه و بي خبر نمي گردم

در ظلمت آن اتاقك خاموش
بيچاره و منتظر نمي مانم
هر لحظه نظر به در نمي دوزم
وان آه نهان بلب نمي رانم

اي زن كه دلي پر از صفا داري
از مرد وفا مجو، مجو، هرگز
او معني عشق را نمي داند
راز دل خود باو مگو هرگز
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انسان مجبور نیست حقایق را بگوید ولی مجبور است چیزی را که می گوید حقیقت داشته باشد
علی شریعتی
 

taleshi89

عضو جدید
دستتون درد نکنه انصافا مفید که خیلی بود...یه چیزی بگم من برای اون سوال به استادم چه جوری توضیح بدم :cry:ببخشید اینقد شمارو اذیت میکنم چیکار کنم از همتون کوچیکترم باید هوای منو داشته باشد....:smile:ممنونم
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
به این فک کن که یه روز طلوع نکنه....
چی میشه؟؟؟
من خودم ازین حرفای امید وار کننده متنفرم و هیچ اعتقادی بهشون ندارم و بسیار افسرده و تنهام....
وقتی آدم حالش میگیره هیچ حرفی آرومش نمیکنه فقط دوس داره یکی داشته باشه تا سر بذاره رو شونش و سیر گریه کنه.....
سر به دیوار میذارم که نخوام به کسی تکیه کنم که اونم یه روز تنهام بذاره
به هر کی لطف کنی خصم مادرزاد میشه


اشتباهی که همه عمر پشیمانم از آن
اعتمادیست که بر مردم دنیا کردم
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستتون درد نکنه انصافا مفید که خیلی بود...یه چیزی بگم من برای اون سوال به استادم چه جوری توضیح بدم :cry:ببخشید اینقد شمارو اذیت میکنم چیکار کنم از همتون کوچیکترم باید هوای منو داشته باشد....:smile:ممنونم
برای یک ماشین 1 کیلوگرمی حدوده 250 آمپر لازمه و برای بازده بالا 380 آمپر میخوایم....
توانشو نمیدونم!!!!!!!!!!!!!1
خواهش میکنم ....
ذکات علم نشر اونه.......
 
بالا