گفتگوهای تنهایی

[mina12345]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من از هزار سال خستــگـــي،........از كنج زنــــــدون اومـــــدم[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دلـــم كويـــــــــر غربته،........ ........به عشـــــــق بارون اومــــــدم [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بلور تيـكــــه تيــــــكمو،.................ميخوام كــــه مرهـــــــم بذارم [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]غصـــه هاي يه عمرمـــــو،........ .... رو دوش عــالــــــــــــــم بذارم [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ميخوام كه از يـــاد ببرم،............... هرچـي دلم گرفتـه شــــــــــد [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ميخوام فراموش بكنم،................. هرچيـــكه رشتــــــم پنبه شد [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]خنده ي تلـــــخ آدما..................... هميشه از دلخوشي نيـــست [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گاهي شكسـتن دلـي،............... .كمتراز آدمكشـــــــــــي نيست [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گاهي دل انقد تنــگ ميشه............كه گريـــــه هم كــــم ميــــــاره [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]يه حرف خيلــي ساده هـم،............گاهي چقد غــــــــــم ميـــــاره [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بالا رفتيـــــم ماســـــت بود ،.......... ايـــن پاييــــنا دوغ بـــــــــــــــود [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]قصـــه ي عشــــــــق ســاده،.......... انگـــــار همش دروغ بــــــــــود[/FONT]

 

[mina12345]

هــمـه ی ِ قـراردادهــا را کـه روی

کـاغـذهـای بـی جـان نـمی نویسنــــــــــــــــــــــــد !!!!

بــعـضی از عـهـدهــا را

روی قــلـب هـا هــم مـی نــویــسـنــــــــــــــــــد ...

حـواست به ایـن عـهـدهـای غـیـر کـاغـذی بـاشـد ...

شـکـسـتَنـشــــــــــــــــان

یـــــــــــک آدم را مـی شـکنـــــــــــــد !!

 

[mina12345]

زلال که باشـــــــــی سنگهای کف رودخانه ات را میبینند
بر میدارنــــــــــــــد و نشانه میرونـــــــــــــــد
درست به ســــــــــــــوی خودت ... !
این است رسم دنیـــــــــــــــــای مـــــــا ... !

 

[mina12345]

نقطه می گذاری انتهای خط . . .
و مـــــــــــــن
باز می رسم سر سطر !
تو دوباره با نقطه ای تمامم می کنی . . .
و من سمج تر از هزار سطر به پایان رسیده . . .
شروع می کنم !
درشکه ای سیاه می خواهم

که یاد تو را با خود ببرد

یـــا نــــــــه

نـــــــــــــه

یــــاد تـــــــــــو باشد

مــــــــــرا با خود ببرد

 

[mina12345]

قصه عشقت را ...
به بیگانگان نگو !!!
چرا که این کلاغهای غریب
بر کلاه حصیری مترسک نیز

آشیانه می سازند...

 

[(✿◠‿◠) Darya]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif](بار ديگر) در «صور» دميده مى‏شود،
ناگهان آنها از قبرها،
شتابان به سوى پروردگارشان مى‏روند! (51)
مى‏گويند: «اى واى بر ما! چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت؟!
(آرى) اين همان است كه خداوند رحمان وعده داده، و فرستادگان (او) راست گفتند!» (52)
صيحه واحدى بيش نيست،
(فريادى عظيم برمى‏خيزد)
ناگهان همگى نزد ما احضار مى‏شوند! (53)
(و به آنها گفته مى‏شود
امروز به هيچ كس ذره‏ اى ستم نمى‏شود،
‏ و جز آنچه را عمل مى‏كرديد جزا داده نمى‏شويد! (54)[/FONT]​

 

[t@hi]

 

[ESPEranza]

خیلی وقت است فراموش کرده ام.
​

کدامیک را سخت تر می کشم ؟​

رنــــج !​

انتظار !​

یا نفس را​

 

[ESPEranza]

هیچ وقت با کسی که دوسش داری
​

طولانی قـهـر نـکـن
​

چون به نبودنت عادت میکنه​

و یاد میگیره حرفاشو به غریبه بزنه….!
​

 

[ESPEranza]

لحظه ی قشنگیه :
​

وقتی که اعصابت خورده​

ولی عشقت میاد دستت رو آروم می گیره ​

و فشارش می ده، میبوسه….​

و تو اینقدر آروم می شی
​

که اگه صد سال بقیه می نشستند
​

و باهات حرف می زدن آرامش نمی گرفتی… !

​

 

[ESPEranza]

تلـــخ تـــرین قسمـــت زنـدگــی
​

اونجـــاســت کـــه آدم بــه خـــودش میگـــه :​

چـــی فکـــر می کــردیــــم و چــــی شــــد…. !!​

 

[ESPEranza]

راستشو بگو

تا حالا شده الکی نوشتی “من خوبم”
در حالی که اشک تو چشمات جمع شده بوده ؟؟؟

 

[ESPEranza]

اولین عشق کسی بودن شاید خیلی خوب باشد
​

اما​

آخرین عشق کسی بودن ماورای تصور است…!​

 

[خیال شیشه ای]

حس آن تکه اضافه را دارم...

همان که در طرحِ پازل تمام شده برایش جایی نبود و نمیدانست

همان که فکر میکرد طرح این نقش به وجود او هم وابسته است

همان که هنوز با امید برایم دست تکان میداد...

همان که در فکر ما شدن بود اما من ماند...

همان که اشتباهی شده بود

...
لعنت به بی توجهیِ کارخانه دار...

به تو بَر نخورد،حقیقتا کارخانه دار را میگویم

تو مثلِ منِ ناظر در ماجرا هستی

بی اطلاع!

خریدارِ پازل،با یک تکه اضافه...

من، بی تقصیر بود در این ماجرا...

غیر از این است؟

 

[ESPEranza]

عشق یـــعنی :
​

با وجود هـــــــزار دلیل برای رفتــن ،​

دنبال یه بهونه باشی واسه موندن…. !!!​

 

[ESPEranza]

دلم بهانه ات را می گیرد

چقدر امشب حس می کنم نبود تو را
صدایت در گوشم می پیچد و من می گویم
- هان مرا صدا کردی ؟
دلم تنگ است
صدایم کن….

 

[ESPEranza]

چـــی دلنشین تر از اینــــکه

مدامـــــ و بیـــــ بهانهــــ

صدایت کنمــــ با علامــــــت سوال؟

و تـــو سر حوصله جواب بدهی:

جانـــ دلـــــــــــــــم؟

 

[ESPEranza]

پشت هر چشمی یه غم بزرگ هست ...

یه غمی که آنقدر بزرگه ،

که ترجیح میده غم به نظر نرسه ... !

 

[mina12345]

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]یادته بهم گفتی دوست دارم ... [/FONT]
​

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif][/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]یادته گفتی به حرمت همون اشک هایی که واسم ریختی همیشه [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]پیشت می مونم. من رو حرفت خیلی حساب کردم. [/FONT]

[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]پس یادت نره ...[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]یه جایی...[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] یه نفر...[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] با یه قلب کوچیک ولی پر از عشق تو[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] منتظرته... [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]پس زود بـــــرگـــــرد...خیلی زود...[/FONT]
هنوزم منتظرتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم عشقم...

 

[mina12345]

زبانم را مهر سکوت و خاموشی بسته​

چشمهای دیگر حتی خودمم را هم نمی تواند ببیند​

نمی دانم راه می روم یا بی راهه​

اما همین برایم بس است که قدمهایم هنوز رمقی دارند​

چقدر سرد و تاریک است​

چقدر بی روح​

زندگی واقعا چیست و از ما چه می خواهد ​

جوابی برای این سوال هنوز نیافته ام؟؟؟؟؟
​

 

[ESPEranza]

سـلـامـتـی اونــایـی کـه
از تـنـهــایـی شـونـه کـه الـان تـو ایـن دنـیــای مـجـــازی هـسـتـن . .
سـلـامـتـی تمام اونــایـی کـه مــــن رو نمیشناسن ولی نوشــته هامو میــخونن...

 

[sina_anis]

احساس آرامش

احساس آرامش

پیِ حس همون روزام پی احساس آرامش

همون حسی که این روزا به حد مرگ می خوامش

دلم می خواد عاشق شم آخه فکرت شده دنیام

اگه عاشق شدن درده من این دردو ازت می خوام

اگه این زندگی باشه من از مردن هراسم نیست

یه حسی دارم این روزا شاید مُردم حواسم نیست

اگه این زندگی باشه اگه این سهمم از دنیاست من از مردن هراسم نیست

یه حسی دارم این روزا که گاهی با خودم می گم شاید مُردم حواسم نیست

بعدِ تو من از همه دنیا بریدم باورم کن من به بد جایی رسیدم

لحظه لحظه زندگیمون با عذابه باورم کن حال من خیلی خرابه​

 

[AinOs]

فصــــــــــل عــــوض ميـــــــ شــــــــود........
جـــــــايــــــ آلــــــــو را خرمـــــالــــــــو ميــــــگــــيـــرد
جــــــايــــــ دلــــــــــــــــــتـــــنــــــــگــــــــيـــــــــ... را دلتنگيــــ

 

[seabride]

[h=5]دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند
یکی درمه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف
آنچه به جا می ماند
رد پائی است
و خاطره ای که هر از گاه پس میزند
مثل نسیم سحر
پرده های اتاقت را
[/h]

 

[sahar alone]

انقدر تنهام که نمیتونم چیزی بگم فقط اشک میریزم

 

[ESPEranza]

این روزها همـــه آدمها درد دارند ؛ درد پول . . . درد عشـــق . . . درد تنهائی . . . این روزها چقــــدر یادمان می رود زندگی بکنیم ...

 

[ESPEranza]

آرامش یعنی تو زندگیت

به هیچ کس و هیچ چیز وابسته نباشی

اینطوری دیگه نه حسرت به دست اوردنشو میخوری

نه غصه از دست دادنش رو....
​

 

[ESPEranza]

معروف ترین عطر مردانه بوی دلتنگی اوست

 

[ESPEranza]

'در آغوش خودم هستم ...
من خودم را در آغوش گرفته ام !
نه چندان با لطافت ...
نه چندان با محبت ...
اما وفـــــــــــــــــــادار ... وفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــادار ...!


​

​

 

[sasa.electronic]

هوای آمدنت دیشبم به سر میزد
نیامدی که ببینی دلم چه پرمیزد
بخواب رفتم و نیلوفری به آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر میزد
شراب لعل تو میدیدمو دلم میخواست
هزار وسوسه ام چنگ در جگر میزد
زهی امید که کامی از آن دهان میجست
زهی خیال که دستی درآن کمر میزد.
دریچه ای ب تماشای باغ وا میشد
دلم چو مرغ گرفتار بال و پر میزد
تمام شب به خیال تو رفت و میدیدم
که پشت پرده اشکم سپیده سر میزد