گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی تنهایی بهتر از بودن با کسانیست که تظاهر میکنند دوستت دارند و تو را دوره میکنند و وقتی استفادشان را کردند رهایت میکنند
 

samiyaran

عضو جدید
تنهایی های من گفتگو ندارد....نگاه دارد..
نگاه به دیوارهای عریان از تصویر...
نگاه به سقف های تیره از ندیدن نور....
نگاه به دری که شاید با یک لبخند باز شود.....شاید...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنهایت را اگر میخواهی هدیه کنی به کسی اول خوب فکر کن میبینی ادمهای زیادی اطرافت هستند که میتوانی با انها تنهایت را تقسیم کنی
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آدمها،

غــمهایشان را پُک می زنند!


تا ریه هایشان زندگی را کـم بیاورد؛

و شرعی ترین خودکشی را تجربه کنند!!
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
ب غلط می گویند (ها)علامت جمع است.
در حالی که وقتی ان را با تن + ها جمع میکنی ...
خودت می مانی و خودت....
 

khordad64

عضو جدید
حتي براي لحظات تنهاييت ، براي اشك هايت ، براي ساعات غمگينيت ، بايد دليل بياوري ، براي ديگراني دليل بياوري كه بي هيچ اجازه اي در باره ات قضاوت مي كنند در ذهن خيالپردازشان ، به تو چه لقب ها كه نمي دهند و عجيب آنكه ، چنان واقعيت را با خيال پوچشان مي آميزند كه خود حقيقت را به فراموشي مي سپارند و وقتي سعي مي كني به آنها بفهماني كه همه چيز آنطور كه آنان فكر مي كنند نيست
تنها به تو لبخند به ظاهر معني دار مي زنند ، اگر اعتمادت به خودت كم باشد
خودت هم ، ديگر حقيقت را نخواهي يافت، و همين است كه سعي كرده ام كمتر به سخن ديگران اهميت دهم ، به آنچه كه از من در ذهنشان مي سازند، آيا اين بدان معني است كه مي خواهم باعث آزردگي خاطر كسي شوم؟؟؟
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای رسیدن همیشه نباید رفت...
گاهی باید ماند و گاهی باید ماندنی شد...

گاهی باید کوله بارت را گوشه ای بگذاری، تنهائیت را در آغوش بگیری، قلبت را از پستوی خانه پیدا کنی، تمییزش کنی... بگذاری اش درون یک جام و پیشکش کنی به کسی که مثل هیچکس نیست....
گاهی باید بگذاری یک نفر بشود بهترین اتفاق زندگیت...
گاهی باید تمام رفتن ها و نخواستن و نداشتن ها و نبودن ها را فراموش کنی ...گاهی باید پایی که درد می کند برای هرچه رفتن است را به ماندن تشویق کنی....بهانه بگیری برایش...سرش داد بزنی...گاهی حتی موعظه اش کنی...تا بفهمد عشق از هر رفتنی ، تازه ترت می کند و لطیف ترت....عاشق که می شوی حساس می شوی...نرم می شوی...اهلی می شوی...
حالا ...
حالا، من با کوله باری پر از رفتن، پر از نداشتن و پر از نخواستن، راهی شدم در مسیری که به ناکجاآبادترین جای زمین ختم می شود
...
ماندن و رفتنم دست توست... بمانی، می مانم... بروی......... نه... به این فکر نمی کنم.... تو می مانی، نه...؟!
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روحــــم مـی خواهـد برود یـک گوشـه بنشیـند

پشتـش را بکـند بـه
دنیـا

پاهایــش را بغـــل کنـد

و بلنـد بلنـد بگویــد

من دیــگر
بازی نمیـــکنم...!



 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
گفت و گوهای تنهایی!!!
بعضی وقتا تنها نیستی ولی دلت تنگه
بعضی وقتا از بعضی ها دل ادم میگیره
بعضی وقتا بعضی ها خیلی بی معرفتند ولی این نیز بگزرد...
بعضی وقتا هیچی هم نگم بهتره....اینم مثل خیلی های دیگه.....
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من خــــــــــدا رو وکیل خــــــــودم کــــــــــردم

امیـــــــــدوارم عادلانــــــــه باهاتـــــــــ حسابــــــــ کنـــــــه...:cry:
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت
هیهات از این گوشه که معمور نماندست
وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید
دور از رخت این خسته رنجور نماندست
صبر است مرا چاره هجران تو لیکن
چون صبر توان کرد که مقدور نماندست
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ریز که معذور نماندست
حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیه سور نماندست
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه من دستهايش رارهاميکنم,نه اودلش ميايدازمن جداشود! هميشه وهمه جاباهميم, من و تنهاييش...
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما و مجنون درس عشق از يک اديب آموختيم ، او به ظاهر گشت عاشق ، ما به معنا سوختيم .
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنقدر سرگرمِ "اوقات فراغت" بودم،
که فکری به حالِ ...
"روزهای فراقت" نکردم.
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاه دلتنگ میشوم ،دلتنگتر از همه ی دلتنگی ها گوشه ای مینشینم و حسرتها را میشمارم ،باخت ها را و صدای شکست ها را ،من کدام قلب را شکستم و کدام خواهش را نشنیدم و به کدام دلتنگی خندیدم که این چنین دلتنگ توأم؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم میخواهد در تنهایی خود گلها را پرپر کنم و با افتادن هرگلبرگ اشک بریزم
 

sherly

عضو جدید
[FONT=&quot]خطی کشید روی تمام سوال ها
تعریف ها معادله ها احتمال ها
خطی کشید روی تساوی عقل و عشق
خطی دگر به قائده ها و مثال ها
خطی دگر کشید به قانون خویشتن
قانون لحظه ها و زمان ها و سال ها
از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید
خطی به روی دفتر خط ها و خال ها
خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
با عشق ممکن است تمام محال ها

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلاغ پر...؟؟؟
نه...کلاغ را بگذاریم برای آخر...
نگاهت پر...
خاطراتت هم پر...صدایت؛
پر...
کلاغ پر...؟؟؟
نه
کلاغ را بگذاریم برای آخر...
جوانی ام پر!
زندگی ام پر!
خاطراتم پر!
من هم...
حالا تو مانده ای و کلاغ؛
که هیچ وقت!
به خانه اش نرسید...
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنـوز هـم دلـم تنـگ میشـود

بـراے حـرف زدنت

و بـراے تڪیهـ ڪلام هـایت

... ڪ ِ نمیـدانستے

فقـط ڪلام تـو نبـود

مـטּ هـم به آنهـا

تڪیهـ دادهـ بـودم
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزهای زیادی گذشته
دلتنگی مثل سوزن‌‌های ریز گلدوزی
یکریز نقش تو را
روی قلبم می‌دوزد
فقط من می‌توانم
اینقدر دور
اینقدر دلخور
اینقدر دلتنگ باشم

 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تَنهـــا چیــزِ بـا کیفیـّتــ تــویِ زندِگیـــمون،دَردِ ...هَـــر چـی مـیکِشیـــمش پــاره نمـشــه...
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو مغرور بودی..

و من مغرور تر..

گفتم میروم..خداحافظ

گفتی برو...بی خداحافظ..

چشمانم خیره ماند..در دل گفتم بگو...بگو ...بگو بمان

......من منتظر یک جمله ی تو هستم

اماتو..بی رحمانه رفتی

و

من مغرورانه

غرورم را شکستم و دوباره گفتم

گفتم سلام...

نمیدانم چرا اما شنیده ام

عاشقان در برابر معشوق

غروری ندارند

شنیده بودم اما..باور نداشتم
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کَفشــهــآیَتــ رآ بِــهـ مَن قَــرض مــی دَهــی؟؟مــی خــوآهَـــم بِبینَــــم تنهـــآ گُذآشتَـنچِــهـ طَعمـــی دآرَد...
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شما که غریبه نیستین . . .ديگــه با عروسک هام بازی نمی کنـــم ..

بزرگ شـــدم !!!

خودم عروســـکی شــــدم .. آنقــــدر که بازی ام دادنـــد !!!
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گاهيــــــ

دلت ميگرد
، خيليـــ....

نـه حســــــِ تنهايي

نه حســــِ غم

نـه حسِ دوريـــــ

گاهيـــــــ

ديوانه ميشويـــــــــــــــــ

ازخوبي ِ يکـــــي، بد بودن ديگري.....

گاهيــــ.......ميشکني از اينکه
سادگيـــــ را به حساب ِ حماقتـــــ

ميگذارند
 

Z.Mehran

عضو جدید
یاد گرفتـــه ام

انسان مدرنـــی باشــــم

و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم

بـه جای بغـــــض و اشــــک

تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه

هوای بـــد ایــن روزهــا

آدم را افســــــــرده میکنـد ..!
:(


 

Z.Mehran

عضو جدید



با اومدن ماه رمضون اين سوال باز پيش مياد كه :
خدايا !
فرو دادن اينهمه بغض روزه رو باطل نميكنه؟
:(




 

Z.Mehran

عضو جدید
خــــدایا
همه از تو می خواهند
بدهی
من از تو می خواهم
بگیری
خـــــدایا
این همه حس دلتنگی را از من بگیر....!

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا