چند ساعتی می شود که زیر باران نشسته ام ،
تا شاید اندکی از تـنهایـیـم را بشوید و با خود ببرد ...
ولی انگار که بی فایـده است !
تنهایی در خود باران است ،
و در تمام آوازهایی که زیر لب زمزمه می کنم،
به یاد تو ، رفـتـه ً دیـــــــر و دور ...
گویی راست می گفت سهراب :
" عــشـق را زیر باران باید جست... ! "
تا شاید اندکی از تـنهایـیـم را بشوید و با خود ببرد ...
ولی انگار که بی فایـده است !
تنهایی در خود باران است ،
و در تمام آوازهایی که زیر لب زمزمه می کنم،
به یاد تو ، رفـتـه ً دیـــــــر و دور ...
گویی راست می گفت سهراب :
" عــشـق را زیر باران باید جست... ! "