گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه
خودت می دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه
کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم
میگم وای چقدر سرده میام دستاتو میگیرم
یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم
از این جا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم
فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با هم
محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم
می دونم یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزاییکه حواسم نیست بگم خیلی دوستت دادم
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری

کنارم هستی و انگار همین نزدیکیاس دریا

قشنگه رد پای عشق بیا بی چتر زیر برف

میدونم که یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوستت دارم
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
کاش میشد فریاد زد
اما باز هم در تنهایت کسی هست که نگاهش به توست
پس به خاطر او هم فریاد نزن ادامه بده و تلاش کن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک استکان چای داغ مهمان منی.کنار پنجره بخارگرفته ، وقت تنهایی...

نوش جانت!چای رفاقت همیشه تازه دم است.
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
تنهایت را به باد بسپار
تا بتوانی از تنهایت ازاد شوی
تا بدانی کسی هست که مثل خودت تنهاست
و منتظر روزیست تا تنهایش تمام شود
پس هرگز خودت را تنها ندادن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گرمای نفسهایت یادآور شرجی ترین هوای تابستان است
که در هنگام گره خوردن با نفسهایم گویی عشق را همچون اسیری به دام میکشد
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من همون شبگرد خسته / که جاده همسفرم بود / فکر داشتن ستاره / همیشه توی سرم بود / / منو تاریکی شبها / لحظه هارو می شمردیم / واسه ی داشتن عشقی / روزی صد دفعه می مردیم / یه شب نوری زدو مهتاب / منو با تو آشنا کرد / / قصه ی عشقو وفارو / تو خیال خام ما کرد / تو شدی همون ستاره / که یه عمر رویای من بود / زندگی به من می خندید / دیگه دنیا مال من بود / / اما یک شب باد وحشی / دفتر عشقو ورق زد / سایه ی سیاهی اومد / روی اسم تو قدم زد / تو با سایه پر کشیدی / گوشه ای تو دل دنیا / / من با قلبی عاشقونه / توی جاده شدم تنها / رفتیو جاده دوباره / آخرین همسفرم شد / باور به تو رسیدن / یه خیالی شدو خواب شد / / منو عشق شدیم یه دشمن / زندگی مثل سراب شد / آشیونه ای که ساختیم / توی دست باد خراب شد / ....
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهایی من که تنهایی نیست
تنهایی تو
با
سکوتت
باشعرت
باقلب پراحساست
اما دروغگوبه خودبه دیگران
ظاهرناآرامت
لبان خندانت
چشمان بی تابت
دستان خشنت
روح بلندپروازت
جسم نامهربانت که راندن راخوب یاد گرفته
تنهاییست
یامن اشتباه میکنم......

.
.
.
.
.
.
اما من باتمام تنفرم خشمم بی احساسیم دیدن نامردیت به امید خوب بودنت به قلب پاکت هنوز هم امید دارم .......
چه خوب که من اشتباه کرده باشم قافیه های شعرهای گذشته ام وتوخوب باشی ومن بد...
بی خیال من
تو
خوب باشی کافیست
برای دشمن هم وقتی بلای ناگواری سرش بیاید دلت طوری میشود دیگر دوستان گذشته که جای خود دارد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



وقتی تو رفتی اشکهایم چه غریبانه بر شیار گونه هایم غلتید گویی تو رفتی.
بدون اینکه به پشت بنگری و من در فراق تو می سوزم ومی سازم.
باز تنها در معبد اینه ها نشستم .
ان شب شب خلوتی بود شبی که ستاره های غریب در اینه مردمک چشمانم سرگردانند.
دنبال بهانه ای می گردم که بگویم در پناه چشمان توست که به زندگی امیدوارم
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
قطره بارونه دلم خلوت زندونه دلم
لیلای بی دریای من گریه مجنونه دلم
ابر كبود من تویی بود و نبود من تویی
مهر سجود من تویی وای به روزگار من
هوا تویی نفس تویی لحظه پیش و پس تویی
عاشق در قفس منم ای دل بی قرار من
گریه منم ابر تویی درد منم صبر تویی
بارش بی وقفه منم ای دل بی قرار من
هدهد من هدای من همدم باوفای من
خبر ببر به عشق من به عشق من خدای من
عاشق دیدار منم وهم پدیدار تویی
خسته و بیمار منم عشق تویی یار تویی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتند

شعر‌های من

جوشش دریاست

بی شک

کمی‌بالاتر

به چشمه ای می‌رسند

که تو هستی.
 

fereshte akabere

کاربر بیش فعال
امروز
یه روز خاص
چون امروز یکی متولد شده
یکی مرده
یکی عاشق شده
یکی ازدواج کرده
یکی طلاق گرفته
و کلی یکیهای دیگه
نمیدونم جزئ کدوم یکیها هستم
کاش میدونستم
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
مــاســه هــا فــرامــوشکــارتــریـــن رفیقـــای راه نـــد

پــا بـــه پــایــت مــی آینــــد،

آنقـــدر کــه گــاهــــی سمـــاجــت در همــراهــی حـــوصلــه ات را ســـر مــی بـــرد،

امــا كــافــی ســـت انـــدک بــادی بـــوزد یـــا خــرده مـــوجــی بـــرخیزد تــا

بــرای همیشـــه از حـافظــه ضعیفشــان رد پـــایــت پــاک شـــود!

مـــا از نســـل مــاســـه نیستیــــم از نســـل صـــدفهـــاییــــم

صـــدفهــایـــی کــه بــه پــاس اقــامتــی یــک روزه تــا دنیـــا دنیــاســــت

صـــدای دریـــا را بـــرای
هــــر گـــوش شنـــوایـــی زمــــزمــه مــی کنــد !!

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
آنچه نامش را عشق گذاشتم

هوسی است زود گذر

شهوتی است بی پایان

آنکه او را معشوق خواندم

صیادی است بی رحم

شکارچی است بی رحم

من در این قصای خانه جهان محکومم

تا پروانه ای باشم در حسرت نور شمع



من در این زندان تنهایی اسیرم

تا عاشقی باشم در پی معشوقی مرده
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
دلــ ـــ ــــم

یکــــــ مــــــــزرعــه مـیخـــــواهـ ـد

یکـــــــ تــــــــــــــــــــو

یکـــــــ مـــــــــــــــــــن

و گنـــــــدم زاری طلایـــــــی رنگ

کـه هــوایـش آکنـــده بـا عطــــر نفــ ـــ ــس هـای تــــــو بـاشـــــــد . . .
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز

جدایـــــــی این است

جدایــــــی همین است
اینکه با تو باشم و با من باشی و باهم نباشیم جدایـــــی همین است……
اینکه یک خانه ما را در بر گیرد

اما یک ستاره ما را در خود جای ندهد جدایــــــی همین است
اینکه قلبم اتاقی باشد
خاموش کننده صداها با دیوارهای مضاعف
و تو آن را به چشم نبینی جدایــــــی همین است
اینکه در درون جسمت تورا جستجو کنم
و آوایت را در درون سخنانت جستجو کنم

و ضربان نبضت را در میان دستت جستجو کنم جدایــــــی همین است
جدایـــــی همین است که من هیچ احساسی از تو دیگر در خودم پیدا نکنم
و دیگر نتوانم حتی لحظه ای نگاهت را
صدایت را تحمل کنم

جدایـــــــــــی همین است…… همین !!!
 
  • Like
واکنش ها: agin

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h] کنعـــان آغــوشــت

نصــیـب نابرادرهــاســت

من روزی ِ گـرگــم

به کــار چــاه مـی آیــم . . .
 
  • Like
واکنش ها: agin

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
چرا محکوم به عاشقانه شده‌ام؟
چرا با همین شعرها اعدام می‌شوم؟

دیگر برای هیچ‌کس از عشق نمی‌خوانم،
بی‌چاره شاملو راست می‌گفت:

«دهان‌ات را می‌بویند
مبادا گفته باشی...»

من ادامه‌ همان عشقی هستم
که هنوز
کنار تیرک راه‌بندان
تازیانه می‌خورد.
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
درد ، مرا انتخاب کرد


من ، تــــو را

تـــــو ، رفتن را

آسوده برو ! دلواپس نباش

من و درد و یـــــــادت تا ابـــــــد با هم هستیم . . .



 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
دلبری با دلبری دل از کفم دزدیدو رفت
هرچه کردم ناله از دل سنگدل نشنیدو رفت

گفتمش: ای دلربا دلبر ز دل بردن چه سود؟
از ته دل برمن دیوانه دل خندید و رفت
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
دِلـــَـــم

تَنــگ شُــده اَسـتـــ

بَــرای آغــوشـــی،کـــِه
...
هـــرگـــز مـــالِ مَــن نَخــواهــد شُـــد

هَـــرگِــــز ؛ هـَـــرگـِــز
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزی من
درخت افشانی خواهم شد
میان شهر...
سایه‌ میگسترانم
رهگذران خسته‌ را
تا بیاسایند
درسایه‌سار
شاخه‌ و برگهایم
و بر زمین نهند
بار سنگین اندوه یک روز خسته‌ را.
همشهریان خوب و مهربان
با کلامی که‌ از آن
عطر صمیمیت میتراود
از تنم میزدایند


 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
[h=2][/h]


به چه می خندی !؟
به چه چیز!؟

به شكست دل من
یا به پیروزی خویش !؟

به چه می خندی...!؟
به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد!؟

یا به افسونگریه چشمانت
كه مرا سوخت و خاكستر كرد...!؟

به چه می خندی !؟
به دل ساده ی من می خندی

كه دگر تا به ابد نیز به فكر خود نیست !؟
یا به جفایت كه مرا زیر غرورت له كرد !؟

به چه می خندی !؟
به هم آغوشی من با غم ها

یا به ........
خنده داراست.....بخند
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
خواهشم اینه بمون و کنسلش کن رفتنو
یا اگه میخواى برى این بار نفرین کن منو

انقدر سرت رو پائین نگیر آتیشم نزن
این تو و این تیغ این شاهرگ هرچه قدر میخواى بزن

تیغو بردار دستامو خط خطی کن تلافیه
یه عمری من زدم به قلبت تو نگفتی کافیه

تو رو بخدا قصم اونطور نگاه نکن به من
لاقل چیزی بگو فحشی بده حرفی بزن

عزیزم دستات نلرزه تیغ اولو بزن
واسه خیانت ها و کم محلی های من

تیغ دوم رو بزن بزار بریزه آبروم
من خیانت کردم اما تو نیاوردی به روم

3 و 4 و 5 و 6 تیغا رو پشت هم بزن
وقت جون دادن هم وایسا و تو چشمام زل بزن

شاید اون لحظه ببینی اشک چشمای منو
بیا با هم آشنا کن تیغ و رگهای منو

نکنه هنوز مهمم
چرا گریه میکنی؟

حالا وقتشه بیای منو راحتم کنی
اگه باز منو ببخشی

دل بسوزونی برام
با چه رویی زنده باشم از خجالتت درام

بزار با دستای پر مهرتو رو به قبله شم
اونطوری شاید قیامت باهات رو برو بشم

تو این دنیا نشد ازت نگه داری کنم
شاید اون دنیا بتونم واسه تو کاره کنم

تیغ دستت دادم
اما عزیزم اینو یادت نره

درد سکوت تو از این تیغم بد تره
نکنه فهمیدی مثل خون تو رگهای منی

که نه میتونی بری نه تیغو راحت میزنی
نکنه میخوای ببخشی نه تورو خدا بزن

اگه بخشیدی عزیزم هی نگاه نکن به من
تو که از خونم گذشتی تو که بخشیدی منو

خواهشن پیشم بمون و کنسلش کن رفتن رو
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی به سر انجام برسانی.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن یه همراه واقعیست که سخترین شرایط همدم تو باشد.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگترین احساس زندگی است.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه یخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش از نوشتن گریزی بود و به جای قطاری از کلمه و کوهی سترگ از جمله می توانستم مقصودم را با یک ((آه)) بیان کنم.

آه،کاش میتوانستی حرفهای دلم را از پشت شیشه های مه گرفته آن بخوانی. دیگر بساست، چقدر صوت و صدا؟ چقدر طنین کلمات ناتوان از پشت دفتر های ناپیدا؟ مناز دویدن به هر سو، من از هلهله و هیاهو خسته ام.


کاشآینه ای باشم که دخترکی زیبا هر روز خود را در آن تماشا میکند و یا یک گلسرخ که جز خاموشی و سکوت حرفی نمیزند. کاش هیچ وقت با کلمه ها آشنا نمیشدم و مجبور نبودم به هزار گونه دهان به گفتن باز کنم.


کاش هر وقت حرفی برای گفتن داشتم، چون غنچه می شکفتم، چون ابر می باریدم، چون شعله سرکش می شدم و یا پروانه وار در آتش می سوختم.

 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگر

هیچوقت

بر نگرد....

دیگر دلم یخ زده است

کسی نیست

پشت در میمانی

اگر بیایی...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگر

هیچوقت

بر نگرد....

دیگر دلم یخ زده است

کسی نیست

پشت در میمانی

اگر بیایی...
چشمانت را برای زندگی می خواهم

دلت را برای عاشقی می خواهم

صدایت را برای شادابی می شنوم

دستت را برای نوازش

و پایت را برای همراهی می خواهم

عطرت را برای مستی می بویم

خیالت را برای پرواز می خواهم

و خودت را نیز برای پرستش
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا