در جمع من و این بغض بیقرار
جای تو خالی ...
جای تو خالی ...
خدایی رو که به خاطر بهشت و جهنمش بپرستیم یه جور بته...یه جور جبره...خدا خیلی مهربونه و دوست داشتنی اینقد که من حاضرم برم جهنم ولی طوری که دوسش دارم داشته باشم.میدونم شاید نفهمی چی میگم ولی خوب من خدا رو مدل خودم دوسش دارم.امیدوارم ناراحت نشه.دوس دارم به هیچ چیزی فکر نکنم.حتی نه به جهنمت نه به بهشتت.اصلا هیچکدوم برام مهم نیست.چون همیشه فکر می کنم فکر ترس از جهنمه که آدمو یاد تو می ندازه و فکر شیرینی و لذت میوه های بهشتی و حوریان و شراب و چشمه سلسبیلشه که باعث می شه بهت روبیاریم.ولی من نمی خوام به هیچکدومش فکر کنم.دلم می خواد بدون هیچ قید و شرطی دوست داشته باشم و بپرستمت.
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم) | ادبیات | 122 | |
![]() |
کوچه های تنهایی | ادبیات | 6180 | |
![]() |
((**++ تشکر از تنهایی کاربری که شایسته تشکر است ++**)) | ادبیات | 52 |