گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]جنگ همین جاست.[/FONT]
[FONT=&quot]بوی دروغ،[/FONT]
[FONT=&quot]بوی دورویی،[/FONT]
[FONT=&quot]بوی خیانت،[/FONT]
[FONT=&quot]مشامم پر می شود از اینها و من ...[/FONT]
[FONT=&quot]شیمیائی می شوم ![/FONT]
[FONT=&quot]اوین ...[/FONT]
[FONT=&quot]پرواز فردا را[/FONT]
[FONT=&quot]باور کنم ؟[/FONT]
[FONT=&quot]یا سقوط امروزم را[/FONT]
[FONT=&quot]یک پله تو[/FONT]
[FONT=&quot]بالاتر از من[/FONT]
[FONT=&quot]گاه...[/FONT]
[FONT=&quot]یک پله[/FONT]
[FONT=&quot]من از تو ![/FONT]
[FONT=&quot]چه کاریست ؟[/FONT]
[FONT=&quot]کمی تو کم بیار و[/FONT]
[FONT=&quot]کمی من[/FONT]
[FONT=&quot]تا بلکه...[/FONT]
[FONT=&quot]هم پله شویم .[/FONT]
[FONT=&quot]شکل بگیرد این...[/FONT]
[FONT=&quot]وصلت پانزده هایمان ![/FONT]
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
در خویش می سازم تو را ، در خویش ویران می کنم
می ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می کنم

جانی به تلخی می کَنم ، جسمی به سختی می کشم
روزی به آخر می برم ، خوابی پریشان می کنم

در تار و پود عقل و جان ، آب است و آتش، توامان
یک روز عاقل می شوم ، یک روز طغیان می کنم

یا جان کافر کیش را تا مرز مردن می برم
یا عقل دور اندیش را تسلیم شیطان می کنم

دیوار رویاروی من از جنس خاک و سنگ نیست
یک عمر زندان توام ، یک عمر کتمان می کنم

از عشق از آیین ِتو، از جهل ِتو، از دین ِتو
انگشتری دارم که دیوان را سلیمان می کنم

یا تو مسلمان نیستی یا من مسلمان نیستم
می ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می کنم

"عبدالجبار کاکایی"
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
شـــب باشـــد

جنگل مه گرفته باشد

باران باشد

تو باشی و من

بیــــــــــــــا راه را گــــــــــــــــم کنیم...
:redface:
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بعـــــــضیا با "الـــــــتماس" اومـــــــدن[/FONT][FONT=&quot]...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]با "ادعا" رفـــــــتن[/FONT][FONT=&quot]:eek:!!! [/FONT][FONT=&quot]✘[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق نه زیبایی میخواهد . . . نه ماشین و نه هیچ چیز دیگری . . .
فقط و فقط دو تا آدم میخواهد . . .
تاکید میکنم . . . آدم . . .
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دنیا کوچکتر از آن است[/FONT]
[FONT=&quot]که گم شده ای را در آن یافته باشی[/FONT]
[FONT=&quot]هیچ کس اینجا گم نمی شود[/FONT]
[FONT=&quot]آدم ها به همان خونسردی که آمده اند[/FONT]
[FONT=&quot]چمدانشان را می بندند[/FONT]
[FONT=&quot]و ناپدید می شوند[/FONT]
[FONT=&quot]یکی درمه[/FONT]
[FONT=&quot]یکی در غبار[/FONT]
[FONT=&quot]یکی در باران[/FONT]
[FONT=&quot]یکی در باد[/FONT]
[FONT=&quot]و بی رحم ترینشان در برف[/FONT]
[FONT=&quot]آنچه به جا می ماند[/FONT]
[FONT=&quot]رد پائی است[/FONT]
[FONT=&quot]و خاطره ای که هر از گاه پس میزند[/FONT]
[FONT=&quot]مثل نسیم سحر[/FONT]
[FONT=&quot]پرده های اتاقت را[/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
به "او" بگویید نگران شبهایم نباشد!
سکوتم,قرصهایم,لرزش دستانم و​

"اشک چشمانم" همه هستند...!!!
تنها نیستم...!!!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]کاش گاهی خدا از پشت ابرها میومد گوشم رو محکم می گرفت و داد میزد : آهای!بگیر بشین اینقد غر نزن همینه که هست!بعد یه چشمک میزد و آروم تو گوشم میگفت:«همه چی درست میشه »[/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
سالها گذشت و من

منتظر معجزه ام

معجزه ایی که نمیدانم


در لابلای کدام سطر تقدیرم به خواب رفته است ...
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
هنوز منتظرم
وسط یک شب بارانی
که از شدت تب عرق کرده ام
بیدارم کنی و
بگویی
چیزی نیست
خواب می دیدی…

 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
دل استــ دیگر خسته میشود …
بی حوصله میشــود …
از روزگار از آدمـــــــها از خــودشـــــ
از این قابــها , از اثباتــ , از تـــــوضیــح
از کلماتــــی که رابـــطه ها را به گند میکشـــد
:razz:
 

zaha joon

عضو جدید
بین خودمان بماند!!
از اضافی بودن خسته ام !!
من چه ساده ام که گمان میکنم اگر نباشم دلی برایم تنگ میشود..
اما حقیقت این است که..
اگر نباشم..
فقط نیستم ...


همین!!
 

zaha joon

عضو جدید
تنها زمان سال که هم خوبه حالت
هم با خودت درگیر حس دردی عیده
کاری ندارم عید برمیگردی یا نه

تو هر زمان سال که برگردی عیده
...
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
امروز برات شعر گفتم :

مصرع اول :
من " تو " را می بوسم
مصرع بعد هم
من " تو" را می بوسم
ایراد ندارد ، به کسی چه اصلا
شعر خودم است ...
من " تو " را می بوسم ....

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]ﺷﺎﺩﯼ ﻫﺎ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﻭ ﮔﺬﺭﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ[/FONT]
[FONT=&quot]ﺷﺎﻳﺪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﻳﺎﺩ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺭﻧﺠﻬﺎ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﺶ ﻓﺮﻕ[/FONT]
[FONT=&quot]ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﺩﻡ ﺭﺧﻨﻪ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ[/FONT]
[FONT=&quot]ﻣﻴﮑﻨﻴﻢ .. ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﺻﻴﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ[/FONT] ... !
[FONT=&quot]ﻧﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺯﺍﺩﻩ ﻧﺸﺪ .. ﺍﻭﺭﯾﺎﻧﺎ ﻓﺎﻻﭼﯽ[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]کنار پنجره تنهاست[/FONT]
[FONT=&quot]به کوچه می خندد[/FONT]
[FONT=&quot]میان کوچه کسی نیست[/FONT]
[FONT=&quot]که دل به او بندد[/FONT]
[FONT=&quot]نگاه یک سگ ولگرد[/FONT]
[FONT=&quot]در آرزوی نوازش[/FONT]
[FONT=&quot]صدای وق وق خسته[/FONT]
[FONT=&quot]صدای خسته خواهش[/FONT]
[FONT=&quot]کنار پنجره تنهاست[/FONT]
[FONT=&quot]کنار پنجره دلتنگ[/FONT]
[FONT=&quot]نگاه خلوت کوچه[/FONT]
[FONT=&quot]عبور مردم دل سنگ[/FONT]
[FONT=&quot]چه روزگار خوشی داشت[/FONT]
[FONT=&quot]در ابتدای شکفتن[/FONT]
[FONT=&quot]هنوز خاطره هایش[/FONT]
[FONT=&quot]چروک خورده در آهن[/FONT]
 

fateme.h.b

عضو جدید
در این ابعاد عصر خاموشمن از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترمبیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ استو تنهایی من شبیخون حجم توراپیش بینی نمیکردو خاصیت عشق این است
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فراق و دوریت دیوانه ام کرد...
چو مجنون راهی ویرانه ام کرد..
.
چنان داغی به دل ماند از جدایی...
که با هر آشنا بیگانه ام کرد...

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یک نفر آمد صدایم کرد و رفت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]با صدایش آشنایم کرد و رفت[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]نوبت اوج رفاقت که رسید[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]ناگهان تنها رهایم کرد و رفت[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
همین لحظه آرامم
برای دقایقی نا معلوم!
بی فاصله
بی حرف
نت سکوت را اجرا می کنم
میدانم این تنها چیزیست که تو نیز می شنوی
گوش کن ….
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نشون میدی به من بی اعتنایی!
تـو رو میخوام ولی به چه بهایی ؟!؟
شایـد با مهربونـی ِ زیـادم ...
خودمـو اشتبـاه توضیح دادم !!
منم اونکه میـون ِ شب ِ تیره ..
نتونست هیچکی نادیده م بگیره !!
همونکه با نگاهش به تو فهموند ،
میشه مغــرور بود اما نرنجوند ...
میرم جایی که گریه م بی صـدا شه ....
فراموش کردنم آسـون نباشه !
از این تقـدیـر می لرزه وجودم

مـن امتحانمو پـس داده بودم !
اگه من عاشــــــــق ِ دیوار بودم . . .
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر از گــــــــــــــاهی،


با خواهرت ،
شوخی کن،
دستش بنداز،
بغلش کن،
برو پشت در قایم شو و بترسونش.


داداشتو ،
محکم بزن به سَر شونش،
هواشو داشته باش.


مامانتو ،
قلقلک بده تا از خنده نتونه حرف بزنه،
کاری کن پیش دوستاش پُزتو بده،
کیف کنه از داشتنت.


باباتو ،
بغل کن،
چاییشو تو بده دستش،
بگو برات از تجربه هاش بگه،
بشین پای حرفش،
درد دلش !!!


دوستت،
اگه تنهاست،
اگه غم داره تو دلش،
اگه میبینی زل زده به مونیتورش و هر از گاهی میخنده،
از اون تلخاش،
تو هواشو داشته باش،
تو تنهاش نذار...


باور کن،
روزی هــــــــــــــزار بار میمیره،
کسی که فکر میکنه برای کسی مهم نیست...



هوایِ همو داشته باشیم،
شاید بهـــــــــــتر بشه
شاید یه روز دیگه وقت نباشه 'اون شخص نباشه 'دیدنش آرزوت بشه!وقت کمه !زندگی کوتاس!​




 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
دلم بدون تو غمگین و با تو افسرده است
چه کرده ای که ز بود و نبودت آزرده است

به عکس های خودم خیره ام ، کدام منم ؟
زمانه خاطره های مرا کجا برده است

چه غم که بگذرد از دشت لاله ها توفان
که مرگ دلخوشی غنچه ها پژمرده است

اگر سقوط بهای بلند پروازیست
پرنده ی دل من بی سبب زمین خورده است

از این به بعد به رویم در قفس مگشای
چرا که طوطی این قصه پیش از این مرده است

فاضل نظری
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا