گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
خــوب ِ مــن ،
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
 

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگرچه در این کنج اتاق تنهایم
ولی تنها نیستم
صدای ضربان قلبی به گوش میرسد
در دور دست ها
که برای من میزند
 

hossein.8667

عضو جدید
باید بروم
نه با مرگ که چیز مسخره ای ست...
آن راه کوچک که بعد از درخت ها لخت می شود
هوس بیشتری دارد.

 
آخرین ویرایش:

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کلافه ی بودنم

روز را شب میکنم
با خود کنار نیامده ام
نرفته بر میگردد قدمهایم
ذهنم گره خورده چون موهایم
از سر و کولم بالا میروند دستهایم
فریاد می شوم لابلای سکوت شبهایم
و چه بد که بس نا امیدم از نامعلوم فردایم

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]هیچ وقت نباید به اجبار خندید!![/FONT]
[FONT=&quot]گاهی باید تا نهایت ارامش گریه کرد....[/FONT]
[FONT=&quot]لبخند بعد از گریه[/FONT]
[FONT=&quot]از رنگین کمان بعد از باران هم زیباتره!!!![/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]هیچ وقت نباید به اجبار خندید!![/FONT]
[FONT=&quot]گاهی باید تا نهایت ارامش گریه کرد....[/FONT]
[FONT=&quot]لبخند بعد از گریه[/FONT]
[FONT=&quot]از رنگین کمان بعد از باران هم زیباتره!!!![/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]ببـــار بـــاران[/FONT]
[FONT=&quot]یــاریم کن وبپوشـــان اشکــهایم را[/FONT]
[FONT=&quot]نمیدانم تو بیشتر دلتنگی یا من؟ تو همراه دلتنگی هایت[/FONT]
[FONT=&quot]فریاد میزنی[/FONT]
[FONT=&quot]اما من محکوم به سکوتم، این است فرق من و تو[/FONT]
[FONT=&quot]آنقدر احساس وصبرم سرد وگرم شده اند که بیچاره دلم هم[/FONT]
[FONT=&quot]در حال انفجار است[/FONT]
[FONT=&quot]طفلک به تنگ آمده .. [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
 

hossein.8667

عضو جدید
می خواستم بمانم،
رفتم.
می خواستم بروم،
ماندم.
نه رفتن مهم بود و
نه ماندن...
مهم
من بودم
که نبودم.
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
وقتی میخواهمت و نیستی هیچ اتفاق خاصی نمی افتد ،
فقط ذره ذره ایوب میشوم
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
گاهی به قدری دلم برایت تنگ میشود که حاضرم حتی با دیگری ببینمت !
 

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من یه مرداد مـــاهــیـــم...

من هـمون ديـوونه ام کـه هـيچوقت عوض نميشه...
هـمونی که هـمه باهـاش خـوشـحالن اما کـسی باهـاش نـمی مونه...
هـمونی که اونـقدر يه آهـنگ رو گـوش مـيده که از ترانه گـرفته تا ريـتم و خـوانندش مـتنفر بشه....
هـمونی که هـق هـق هـمه رو به جـون دل گـوش مـيده امـا خـودش بـغضاش رو زيـر بالـش مـيترکونه.....
همـونی که هـمه فـکر مـيکنن سـخته، سـنگه اما با هر تـلنگری ميـشکنه...
همـونی که مواظـبه کـسی ناراحـت نـشه اما هـمه ناراحـتش مـيكنن...
همـونی که تـکيه گاه خـوبيه اما واسـش تـكيه گاهی نـيس...
هـمونی که کـلی حـرف داره اما هـ‍ـميشه سـاکته...

مـــن همـــون مـــــــرداد مـــــــاهــــیـــم....
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
من یه مرداد مـــاهــیـــم...

من هـمون ديـوونه ام کـه هـيچوقت عوض نميشه...
هـمونی که هـمه باهـاش خـوشـحالن اما کـسی باهـاش نـمی مونه...
هـمونی که اونـقدر يه آهـنگ رو گـوش مـيده که از ترانه گـرفته تا ريـتم و خـوانندش مـتنفر بشه....
هـمونی که هـق هـق هـمه رو به جـون دل گـوش مـيده امـا خـودش بـغضاش رو زيـر بالـش مـيترکونه.....
همـونی که هـمه فـکر مـيکنن سـخته، سـنگه اما با هر تـلنگری ميـشکنه...
همـونی که مواظـبه کـسی ناراحـت نـشه اما هـمه ناراحـتش مـيكنن...
همـونی که تـکيه گاه خـوبيه اما واسـش تـكيه گاهی نـيس...
هـمونی که کـلی حـرف داره اما هـ‍ـميشه سـاکته...

مـــن همـــون مـــــــرداد مـــــــاهــــیـــم....

لااااااااااااااااااااااااااااایک;)
 

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ﻣﺪﺍﻡ ﺩﻟﺖ ﺭو می ﺷﮑﻨﻨﺪ ...
سکوت می ﮐنی ...
هیچی نمیگی ...
حتی ﺍﺧﻢ ﻫﻢ نمیکنی...
ﺩلتو ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭی ﻭ ﺁﺭوﻡ میری....
ﺑﻌﺪﻫﺎصدات میکنند

"بی معرفت "
.
.
.
.
بی معرفت نیستم ....
ولی ...
مزاحم آدمی که مشغول فراموش کردن منه نمیشم ...
 

hossein.8667

عضو جدید
تو را با کودکی ام بر قایق کاغذی سوار کردم و
به دور دست فرستادم،
بعد با نوح
در انتظار طوفان قدم زدیم.
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهایی تاوان تمام نه هایی ایست که نگفتم تا دل کسی نشکندهمه ی محبت هایی که زیادی هدر دادم تا دلی را بدست بیاورمهمه ی دوستت دارم های ابکی که جدی گرفتم همه ی سادگی که در این دنیای هزار چهره خرج کردم تنهایی تاوان همه ی خوشبینی هاییست که به دنیا و ادم های این روزها داشتم . .
 

$marziyeh67$

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش بر ساحل رودی خاموش

عطر مرموز گیاهی بودم
چو بر آنجا گذرت می افتاد
به سرا پای تو لب می سودم


کاش چون نای شبان می خواندم
به نوای دل دیوانهٔ تو
خفته بر هودَج موّاج نسیم
می گذشتم ز در خانهٔ تو

کاش چون پرتو خورشید بهار
سحر از پنجره می تابیدم
از پس پردهٔ لرزان حریر
رنگ چشمان تو را می دیدم

کاش در بزم فروزندهٔ تو
خندهٔ جام شرابی بودم
کاش در نیمه شبی درد آلود
سستی و مستی خوابی بودم

کاش چون آینه روشن می شد
دلم از نقش تو و خندهٔ تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازندهٔ تو

کاش چون برگ خزان رقص مرا
نیمه شب ماه تماشا می کرد
در دل باغچهٔ خانهٔ تو
شور من ... ولوله برپا می کرد

کاش چون یاد دل انگیز زنی
می خزیدم به دلت پر تشویش
ناگهان چشم ترا می دیدم
خیره بر جلوهٔ زیبایی خویش

کاش در بستر تنهایی تو
پیکرم شمع گنه می افروخت
ریشهٔ زهد تو و حسرت من
زین گنه کاری شیرین می سوخت

کاش از شاخهٔ سر سبز حیات
گل اندوه مرا می چیدی
کاش در شعر من ای مایهٔ عمر
شعلهٔ راز مرا می دیدی

"فروغ فرخزاد"




 

$marziyeh67$

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درد تنهایی کشیدن
مثل کشیدن خط های رنگی روی کاغذ سفید
شاهکاری می سازد بنام
دیوانگی....
من این شاهکار را به قیمت همه ی فصل های قشنگ زندگی ام خریده ام...
تو هر چه میخواهی مرا بخوان
خود خواه.......بی احساس
تمام تنهایی ام تمام نمیشود..

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]تنهائی مثل کوفتگی تصادفه[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]اولش بدنت گرمه حالیت نیست[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]ولی یه دفعه دردش شروع میشه[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
[FONT=&quot]و تازه می فهمی چی به سرت اومده[/FONT][FONT=&quot] ![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]خیلی سختِ نگه داشتن بغض پشت تلفن[/FONT][FONT=&quot] . . .![/FONT]
[FONT=&quot]مخصوصاً وقتی که میخوای نفهمه[/FONT][FONT=&quot] . .[/FONT]
[FONT=&quot]هی قورتش میدی . . .هی[/FONT][FONT=&quot] . .[/FONT]
[FONT=&quot]اما آخرم چیکه چیکه اشکات گونه ها تو خیس میکنه[/FONT][FONT=&quot]![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اون موقع هس که یهو تلفنُ قطع میکنی[/FONT][FONT=&quot]. . .[/FONT]
[FONT=&quot]بعدشم میگی خودش قطع شد[/FONT]
[FONT=&quot]هی به خودت میگی من دیگه فراموشش کردم ..[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اصلا به من چه او الان کجاست و داره چیکار میکنه[/FONT]
[FONT=&quot]اما یهو یاد اون روزا یه چیزی رو داخل گلوت[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]میترکونه...[/FONT]
[FONT=&quot]که تا اشک نریزی خالی نمیشی...[/FONT]
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواستم پنجره را باز کنم گفتی نه
جای ِ مهتاب تو را ناز کنم گفتی نه
دست بردم بزنم پرده به یکسو و خودم
خانه را غرق در آواز کنم گفتی نه
به سرم زد گل ِ گلدان ِ اتاقت بشوم
عطر ِ خود را به تو ابراز کنم گفتی نه
آرزو داشتم آیینه شوم تا که تو را
یک دل ِ سیر برانداز کنم گفتی نه
زخمه برداشتم از شوق شده مثل نسیم
تاری از موی ِ تو را ساز کنم گفتی نه
آمدم حافظ ِ آن شاخه نباتت باشم
عشق را ساکن ِ شیراز کنم گفتی نه
زیر ِ آوار ِ سکوتی که به جانم می ریخت
لب گشودم سخن آغاز کنم گفتی نه
دلخور از تو به در ِ باز ِ قفس خیره شدم
آسمان گفت که پرواز کنم گفتی نه


 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام زندگی چه خبرا ؟ بدون ما ...
سرنوشت به کام تو شد وقتی که بخت ما سیاه شد ؟
بار سنگینت سبک شد تنها شدم ...
میخندیدی وقتی زجه میزدم ؟
وقتی تنها بودم وقتی دلگیر بودم تو با کیا بودی با بدبختیام کیف میکردی ؟
تو خوب شدی ... راحت شدی اروم شدی ؟
بخند سرنوشت روزی میرم کنارش ... میشینم کنج بغلش ... اونروز اگه تونستی ازم جداش کن ...
 

mahsa.1392

عضو جدید
پنهان کردن اشک پشت لبخند خیلی سخته !!!

اینکه بغض داشته باشی

و این که خودت را در هجوم تنهایی سرپا نگه داری

و دائم به خودت بگی قوی باش

ولی می دونی که قوی نیستی

و دلت اونقدر گرفته و تو سینه سنگینی می کنه

که احساس خفگی بهت دست میده

اونجاست که میخواهی با تمام وجودت

فریاد بزنی فریاد...!!!

اما بغض راه فریاد تو بسته

و تو همچنان سکوت می کنی ،

سكوت

وسکوت

وسکوت...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا