کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در کوچه ها باید با صدای بلند گفت سلامن ادمها خواب هستید یا بیدار
نمیبینید قلبهای شکسته در زمین افتاده را
کمی رحم داشته باشید به خودتون
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
آتش از اندوه هجران بهتـر است

بي قرارم كردي و گفتي :
صبوري بهتر است

من نمي دانم كجــا خواندم ، كه
يــادم است

يــار وقتي دركنارت نيست، كوري بهتر است ...


 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

يه دريا اشـــــــــــــــک براي ريختن دارم…
يه دل گرفته…
يه زندگي پر از خالــي…
من سرشارم از تنــهايـــــــــي…
 

product man

عضو جدید
باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسی‌های شبانه
می‌خورد بر مرد تنها
می‌چکد بر فرش خانه
باز می‌آید صدای چک چک غم
باز ماتم
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی‌دانم، نمی‌فهمم
کجای قطره‌های بی کسی زیباست؟
نمی‌فهمم، چرا مردم نمی‌فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می‌لرزد
کجای ذلتش زیباست؟
نمی‌فهمم
کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسر و پروانه‌های مرده‌اش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد؟
نمی‌دانم
نمی‌دانم چرا مردم نمی‌دانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دل‌هاست
کجای مرگ ما زیباست؟
نمی‌فهمم
یاد آرم روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مُرد
کودکی ده ساله بودم
می‌دویدم زیر باران، از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه‌های پست شهر آرام جان می‌داد
فقط من بودم و باران و گل‌های خیابان بود
نمی‌دانم
کجای این لجن زیباست؟
بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا
که باران هست زیبا، از برای مردم زیبای بالادست
و آن باران که عشق دارد، فقط جاری ست بر عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد...






 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهايي ام را با کسي قسمت نخواهم کرد
يک بار قسمت کردم ، چندين برابر شد . . .
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ میشود
گاهی دلم برای پاکی های کودکانه تنگ میشود
وقلبم میگیرد....
گاهی ازرهگذرانی که دراین مسیربی انتها
آمدندورفتندخسته میشود.....
گاهی دلم ازراهزنانی که ناغافل دلم رامیشکنند
میگیرد....
گاهی آرزومیکنم ای کاش...
دلی نبودتاتنگ شود...
تاخسته شود...
تابشکند.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی نمـی دانــم . . .

از دسـت داده ام یـــا از دسـت رفـــتـه ام !!!


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با قلم می گویم

ای همزاد ٬ای همراه

ای هم سرنوشت ٬

هردومان حیرانِ بازی های دوران های زشت ٬

شعرهایم را نوشتی ؟

دست خوش!

اشک هایم را کجا خواهی نوشت...؟!
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
بنـــد دلـــم را

به بند کفـــش هایت گـــره زده بودم

که هر جـــا رفتـی

دلــم را با خود ببری

غــــافل از اینکه

تو پـــا برهنـــه می روی

و بی خبــــر…
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نــوازش ِ بـــاد و رقـص ِ مـــوهـــایــت ...
...

بـــا این بـــازی که تـــو راه انــداختی ،


هـــم دل را بــــردی ..


هـــم
بــــــازی را !!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ير ِ بـــــارآטּ مے ايستَم

ميگويَند مــُـــב است ايـטּ روزهـــآ

عشـــــق بازے زير ِ بارآטּ

با اشڪ هاے ابـــــر ....

בل نِمے سوزانَم بَراے ابرے ڪﮧ اَز شِدت گِريــﮧ

بــﮧ هِقـــــ هـِــــق افتاده است

בِلَم بَراے خُـــــوבَم مے سوزَد

كه از فِشار בِلتَنگــــــے

خيلي وَقت است نَفَسَـــــم بُريده بُريده و بَند است...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزهاي تکراري ، گذشت آن لحظه هاي بيقراري
گذشت آن شبهاي پر از گريه و زاري
کمي دلم آرامتر شده
فراموشت نکرده ام ، مدتي قلبم از غمها رها شده
شب هاي تيره و تار من
مدتي بيش نيست که ميگذرد از آن روز پر از غم
به ياد مي آورم حرفهايت را
باز هم گذشته ها ميسوزاند اين دل تنهايم را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اصــــلـا هـم نـــگـران کـم شـدنـت نـبـاش!

اونـی کـه اگـه کـم بـاشـی گــُـمــت مـیـــکـنـه . . .

هـمـونـیـه کـه وقـتـی زیـاد بـاشـی حـیـفـــت مـیـکـنـه!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
كنـــــــــج اتــــاق

هـــــمبــــــســتـــــــ ـر دیـــــــوارم...!!

كـــــــاش یكــــــــی مچــــــــــم را بگیـــرد...!

عـــــــــــادتـــــــ بدیـــــــــستـــــ

تنــــهــــــــــــــــــ ایــــــــی.....!♥♥♥
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم تنگ است
مثلِ لباسِ سال های دبستانم
مثلِ سال های ماموریت های طولانی پدر
که نمی فهمیدم
وقتی می گویند کسی دور است
یعنی چقدر دور است...
 

.angel.

عضو جدید
کاربر ممتاز


دیدی که سخــــت نیســـــت
تنها بدون مــــــــــن ؟!!
دیدی صبح می شود
شب ها بدون مـــــــــن !!
این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند…
فرقی نمی کند
با مــــــن …بدون مــــــن…
دیــــــروز گر چه ســـــــخت
امروزم هم گذشت …!!!
طوری نمی شود
فردا بدون مــــــن !!
 

I2ose

عضو جدید
توی قاب خیس این پنجره‌ها
عکسی از جمعه‌ی غم‌گین می‌بینم،
چه سیاه ئه به تن‌اش رخت عزا!
تو چشاش ابرای سنگین می‌بینم.

داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!
نفس‌ام در نمی‌آد، جمعه‌ها سر نمی‌آد!
کاش می‌بستم چشامو، این ازم بر نمی‌آد!

داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!
عمر جمعه به هزار سال می‌رسه،
جمعه‌ها غم دیگه بی‌داد می‌کنه،
آدم از دست خودش خسته می‌شه،
با لبای بسته فریاد می‌كنه:

داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!
جمعه وقت رفتن ئه, موسم دل‌کندن ئه،
خنجر از پشت می‌زنه, اون كه هم‌راه من ئه!

داره از ابر سیا خون می‌چکه!
جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه!

فرهاد مهراد
ترانه سرا : شهیار قنبری
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

کنارت که می نشینم

رقص شیرین حضورت

چه تناسب نت واری دارد با صدای دلم

و در مه ای غلیظ

چرخ ، چرخ ، چرخ

تا جایی که قدم نمی تواند تسخیرش کند

با خودت ، یا خیالت ؟!

چه فرق می کند

کنار تو

امن ترین جای دنیا مال من است.

.

.

!


 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]خـیلے سـختــﮧ[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif] بـﮧ خـاطر کسے کـﮧ دوسشـ دارے[/FONT][FONT=times new roman,times,serif] همه چیزو از سر راهـﭞ خـط بزنے [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif] بعـدبفهمے خودﭞ تو لیستے بودے کـﮧ اوטּ بـﮧ خـاطر یکے دیگـﮧ خـطـﭞ زده !![/FONT] [FONT=times new roman,times,serif]
[/FONT]
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غريبه بود آشنا شد …
عادت شد … عشق شد … هستي شد …
روزگار شد …
خسته شد… بي وفا شد … دور شد… بي گانه شد …

اما...

فراموش نشد…
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تقدیم به او که رفت و مرا تنها گذاشت با فریادهای سرد:

تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است ,چگونه!
هنوز پنجره باز است تو از بلندی ایوان به باغ می نگری
تمام گنجشکان که در نبودن تو مرا به باد ملامت گرفته اند تو را بهنام صدا می کنند
تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است طنین شعر نگاه تو در ترانه من
تو نیستی که ببینی چگونه می گردد نسیم روح تو در باغ بی جوانه منچراغ, آینه, دیوار, بی تو غمگینند!
تو نیستی که ببینی چگونه با دیوار به مهربان یک دوست از تو می گویم.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل عاشق
دنبال دل عاشق صدبار سفرکردم
ازپیچ وخم دنیاصدبارگذرکردم
هربارکه عاشق شددیوانه شدم هردم
دیوانه دیوانه هربارضرر کردم
روزی که تورادیدم بودی تومثال شمع
پروانه ان شمع شدهربارخطرکردم
ازشعله اخم تو بال پرمن سوخته
باپای پیاده هم از نورگذرکردم
حالاکه نمی دانم درکجای این خطم
دنبال تو می گردم باعشق تو سرکردم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اي كسي كه بدون تو زندگي را با همه ي زيبايي هايش براي لحظه اي

هر چند نا چيز هم نمي خواهم

اي كسي كه زندگي را در چشمان بهاري ات

معنا مي كنم كاش مي دانستي اين قلب كوچك و عطش زده ام چگونه با ديدارت

بال و پري براي رهايي مي يابد بدون تو برگي در خزان زندگي ام برگي خزان ديده

در بهار زندگي برگي زرد و خشكيده كه با كوچكترين تلنگري زندگي را بدرود خواهم گفت

و رفتنت مانند طوفاني است كه هرگز مرا بر روي شاخه باقي نخواهد گذاشت
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خيانت تلخ ترين قسمت يک زندگي عاشقانه است
جايي که با قلبي شکسته و وحشتناکترين دردها متوجه ميشي که
با تمام وجودت، زيباترين داشته ات “عشق” رو به بي لياقت ترين شخص دادي...
 

product man

عضو جدید
با سلام خدمت همه دوستان عزیز و میهن پرست ، با وجود کلی کار و گرفتاری و مشغله شرکت اومدم و خودم و رسوندم به باشگاه تا این روز را که مصادف هست با سالروز به دنیا آمدن شخصیتی بزرگ و آرمانی که تمام عمر خویش را صرف ایران و ایرانی کرد و زبان شیرین و دلکش پارسی را در دل وجان ما ایرانیان زنده نگاه داشته است را اعلام ، ما در قبال چنین شخصیتی به تاریخ مدیونیم و این دین بزرگ بر گردن تمام پارسی زبانان تا ابد باقی خواهد ماند...............


زنده باد هر ایرانی پارسی زبانی که به ایرانی بودنش افتخار می کند و مهمتر از آن ایرانیانی که نام و یاد اسطوره های پیشین خویش را زنده نگاه داشته و برای آرمانهایشان جان بر کف خواهند بود.........
جای افسوس دارد که در تقویم ما ایرانیان چنین روزی را با رنگ سفید بر کاغذ سفید نوشته اند ....... افسوس

دوستان عزیز هر کس شعر یا نوشته ای از فردوسی پاکزاد را به یاد دارد می تواند در این تاپیک به ثبت رساند وخود را در بزرگداشت تنها شاعر آزادیخواه و سرکش تاریخ ما ایرانیان سهیم گرداند ............

هر کجا می رومیم می گویند ؛ سیاسی نگویید ، سیاسی ننویسید ، سیاسی فکر نکنید و سیاسی ......................
آخ ای سیاست ................. همه چیز ما رو گرفتی ................
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردم از درد نمی‌آیی به بالینم هنوز
مرگ خود می‌بینم و رویت نمی‌بینم هنوز
بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم
شمع را نازم که می‌گرید به بالینم هنوز
آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
غم نمی‌گردد جدا از جان مسکینم هنوز
روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم
گل به دامن می‌فشاند اشک خونینم هنوز
گر چه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست
در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز
سیم‌گون شد موی غفلت همچنان بر جای ماند
صبح‌دم خندید من در خواب نوشینم هنوز
خصم را از ساده‌لوحی دوست پندارم رهی
طفلم و نگشوده چشم مصلحت‌بینم هنوز
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا