کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می شود یک شب خوابید و صبح...
با خبر شد،غم ها را از یک کنار به دور ریخته اند؟!
که اگر اشکی هست...
یا از عمق شادمانی دلی بی درد است...
یا از پسِ به هم رسیدن های دور
یا گریه ی کودکی
که دست بی حواسش،بادبادکی را بر باد میدهد!
کاش میشد یک صبح...
کسی زنگ خانه هایمان را بزند و بگوید:
با دست پر آمده ام
با لبخند
با قلب هایی آکنده از عشق های واقعی
از آن سوی دوست داشتن ها
آمده ام بمانم
و هرگز نروم :‌)
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کاش می‌دانستید...
دلخوری ها که روی هم تلنبار شود
میشود دیوار بینتان
میشود راهی که آغوش را، نگاه را، بوسه را و دستهایش را با خود می‌برد...

خنده‌ها و خاطره‌هایتان با هر اشک چشمش فرو می‌افتد و از دست می‌رود...

و کاش می‌دانستید خط اشک‌ها آنقدر قدرت دارند که جای بوسه‌هایتان را محو کنند..

دلخوری که پیش آمد، جای صبر نیست...
آجر اول گذاشته نشده دیوار فاصله را خراب کنید..
بی‌راهه‌ها را سریع برگردید
اشک اول به دوم نرسیده دست دراز کنید
و جای بوسه هایتان را تثبیت کنید
بگذارید صورتش به خطوط دستهایتان هم عادت کند

دلخوری ها را نگذارید به اشک برسد
نگذارید فاصله شود
گاهی فاصله‌ها زود همیشگـی می‌شوند...!

#فاطمه_جوادی
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چند روزه دارم این شعرو همش گوش می کنم خیلی قشنگه :

بشکن آهسته آقای حسن شماعی زاده

شاخه تنهایی منتو زمستون زیر بارون
به هوایت میشکوفه که بذاریش توی گلدون
از تو گلدونت عزیزمعطر تنهایی میریزم
از تو گلدونت عزیزمعطر تنهایی میریزم
شاخه تنهاییم رو وقت چیدن بشکن آهسته بشکن آهسته
تا شکوفه هام نریزن بشکن آهسته بشکن آهسته
شاخه تنهایی من به شکوفایی نشسته
تا بچینیش پیشت هست و خم شده واست شکسته
از توی دستات عزیزم عطر تنهایی میریزم
از توی دستات عزیزم عطر تنهایی میریزم
شاخه تنهاییم رو وقت چیدن بشکن آهسته بشکن آهسته
تا شکوفه هام نریزن بشکن آهسته بشکن آهسته
گر چه میلرزه دلم از سوز و سرمای زمستون
واسه ی تو میشکوفم با صفای نو بهارون
پر گلبرگهام میشه توی هوایت
هی میرم بر باد ومیریزم به پایت
گشته پرپر با نسیم اون نفسهاتم با نفسهاتم
عطر پیچیده تو غوغای تمناتم با نفسهاتم
شاخه تنهایی من به شکوفایی نشسته
تا بچینیش پیشت هست و
خم شده واست شکسته
از توی دستات عزیزم عطر تنهایی میریزم
از توی دستات عزیزم عطر تنهایی میریزم
شاخه تنهاییم رو وقت چیدن بشکن آهسته بشکن آهسته
تا شکوفه هام نریزن بشکن آهسته بشکن آهسته
 

sar sia

کاربر بیش فعال
بخور مادر ! بخور از قطره های آخرین شیرم
ببخش از اینکه دیگر توی آغوشت نمی گیرم
فدای دستهای کوچک و روی گِل آلودت
فدایت طفل معصوم و بدون هیچ تقصیرم
از این که نیستم دیگر کنار بی کسی هایت
نمیدانی چه غمگینم، نمیدانی چه دلگیرم
نمیدانم تـــو را دستـــی نوازش میکند یا نه
نمیدانم چه خاهد شد پس از اینها که می میرم
دو پلکم خیس و خون آلود افتاده ست روی هم
صدای گریه ای می آید از آن سوی تقدیرم
دلــم خون است دلبندم ! هزاران درد و غــم دارم
از این دنیای پر از سفره ی خالی چه جان سیرم
هوای سربی آکنده ست از باروت بیرحمی
شقایق های پر داغند جای زخـــم هر تیرم
نمانده فرصتـــی باید به ناچاری از اینجــا رفت
صدایم میزند یک سایه ی غمگین، شده دیرم
خداحافظ گلم! طاقت بیاور این زمستان را
شکوفــه میزند آزادی از خاک اساطیرم
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
....

روزی به پیر میکده گفتم که عمر چیست؟

پلکی به روی هم زد و گفتا که هان!، گذشت



گفتم که عشق چیست؟ تهی کرد جام و گفت:

بر هر کسی به شیوه ای این داستان گذشت!!



گفتـم که مـرگ مهلـت دیدار می دهد؟

گفت: این عروس از بر صدها جوان گذشت!



گفتم که: سرنوشت زند حلقه ای به در

گفتا: دریغ و درد! ز راه نهان گذشت!



بعد از تو روزگار، بگویم چسان گذشت؟

آنسان که بر پرنده ی بی آشیان گذشت..
...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو نباشی منو این پنجره ها هم زردیم
شاید آخر،سرِ پاییز توافق کردیم
برگ همزاد من او بود که در مسلخِ باد
دست بردم که نجاتش بدهم،دست نداد


علیرضا آذر
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چند روزه دارم این شعرو همش گوش می کنم خیلی قشنگه :

بشکن آهسته آقای حسن شماعی زاده

شاخه تنهایی منتو زمستون زیر بارون
به هوایت میشکوفه که بذاریش توی گلدون
از تو گلدونت عزیزمعطر تنهایی میریزم
از تو گلدونت عزیزمعطر تنهایی میریزم
شاخه تنهاییم رو وقت چیدن بشکن آهسته بشکن آهسته
تا شکوفه هام نریزن بشکن آهسته بشکن آهسته
شاخه تنهایی من به شکوفایی نشسته
تا بچینیش پیشت هست و خم شده واست شکسته
از توی دستات عزیزم عطر تنهایی میریزم
از توی دستات عزیزم عطر تنهایی میریزم
شاخه تنهاییم رو وقت چیدن بشکن آهسته بشکن آهسته
تا شکوفه هام نریزن بشکن آهسته بشکن آهسته
گر چه میلرزه دلم از سوز و سرمای زمستون
واسه ی تو میشکوفم با صفای نو بهارون
پر گلبرگهام میشه توی هوایت
هی میرم بر باد ومیریزم به پایت
گشته پرپر با نسیم اون نفسهاتم با نفسهاتم
عطر پیچیده تو غوغای تمناتم با نفسهاتم
شاخه تنهایی من به شکوفایی نشسته
تا بچینیش پیشت هست و
خم شده واست شکسته
از توی دستات عزیزم عطر تنهایی میریزم
از توی دستات عزیزم عطر تنهایی میریزم
شاخه تنهاییم رو وقت چیدن بشکن آهسته بشکن آهسته
تا شکوفه هام نریزن بشکن آهسته بشکن آهسته

بسیار زیباست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باز شُروع کرد از گُذشتش گُفت ..

بهش گُفتم : تو با گذشتَت زندگی میکُنی !
میدونی ! دو نفر هَستن که هیچ وقت گذشته هاشونُ نمیتونن فراموش کُنن ..
یکی اونی که بهِش بَد کردن !
عاشق بوده بهش بَد کردن ،
از عشق فراریش دادَن ، خَسته شده !
یه آدم خسته از گذشته ،
خیلی طول میکشه تا خوب بِشه ..

آروم در گوشم گُفت :
دسته دوّمی رو نگفتی ؟


گُفتم : میخوای بِدونی ؟
اونایی که به اون دسته اوّلیا بَد کردن !
خیلی ام بَد کردن ..
رفتَن ، وَقتی که نبایَد می رفتن ..
هیچ حِسی نَداشتن ،
دُرست وقتی که باید عاشِق میشدن ..

میدونی شایَد اوّلیا حالشون خوب بشه ؛
وَلی دوّمیا تا آخر عُمر ،
گذشتشون رو زندگی میکُنن !

#شاهین_شیخ_الاسلامی
📃
 

paisa

کاربر بیش فعال
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]یادت باشددلت که شکست,سرت را بگیری بالا[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]تلافی نکن,فریاد نزن,شرمگین نباش[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]دل شکسته گوشه هایش تیز است[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]مبادا دل و دست آدمی که روزی[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]دلدارت بود زخمی کنی به کین[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]مبادا که فراموش کنی روزی شادیش آرزویت بود[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]
[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]صبـــــــــور بــــــاش و ســـــــاکــــــت...[/FONT]
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تقدیر کن قضا را


گفت خیلی تغییر کردی
گفتم همه تغییر می کنند
گفت یه چیزی بگم بدت نمیاد
گفتم نه بگو
گفت احساس می کنم خیلی از همه فراری شدی
انگار سطل آب یخ رو سرم ریختند
هرگز فکر نمی کردم انقدر بارز شده باشه..
هیچ وقت دلم نمی خواست اینجوری دل زده بشم.
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بسیار زیباست

حتما دانلودش کن و گوش بده خیلی زیباست


یاد تو
ای که بی تو خودمو
تک و تنها میبینم
هر جا که پا میزارم
تو رو اونجا میبینم
یادمه چشمای تو
پر درد و غصه بود
قصه ی غربت تو
قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمره منو اتیش میزنه
تو برام خورشید بودی
توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو
دستای تو پاک میکرد
حالا اون دست ها کجاست
اون دوتا دست های خوب
چرا بی صدا شده
لب قصه های خوب
من که باور ندارم
اون همه خاطرمون
عاشق اسمونا
پشت یک پنجرمون
آسمون سنگی شده
خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها
گریه هامو ندیده
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمره منو اتیش میزنه
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگم….
لبخند دروغکي چرا….؟؟
خوب نيستم . . .
مثل قرصي که نيمه شب ، بدون آب گير مي کند.
گير کرده ام در گلوي زندگي . . .!
کاش مي توانستم راحت حرف بزنم . . .
چيزي بگويم از دلتنگي
ميان ادم ها
فقط مي گويم دلتنگم
اين سکوت را دوست دارم
لال بودن را ترجيح ميدهم ، وقتي کسي نيست عمق درد پنهان شده در حرفهايم
را حس کند…
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مـن…!

مـرا که میـشنـــــــــاسـی؟!

خـودمــــــــــم…

کسـی شبیــــــــــه هیچــــــــکس!

کمـی کـه لابـه لای نـوشتـه هـایـم بـگـردی پیـدایـم میکنـی…

مهـــــــــــربـان، صبــــــــــــور

کمــــــــــی هــــــــــم بهـانـــــــــــه گیـر …

اگـر نوشتـه هـایـم را بیـابـی ،

منــــــــــــم همـان حـــــــــــــوالـی ام…
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بابام همیشه میگه آدمی که خوبی رو نمیفهمه، بدیَم حالیش نیست!
یه نگاه دوباره بندازین به روابطتون، فرقی نمیکنه از چه نوعی باشه، عاشقانه، دوستانه، فامیلی...
اگه طرفتون خوبی و وفاداری و احترام سرش نمیشه، رفتن و بی وفایی و بدیتونم نمیفهمه...
پس با خیال راحت توی دنیای حماقتاش جابذارینش و یه نفس عمیق بکشین و تنهایی به راهتون ادامه بدین!

#طاهره_اباذری_هریس
📃
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هیچ وقت از کلمه دوستت دارم برای خودت بت نساز
یکی از سر عادت میگوید
یکی از سر تنهایی
یکی از سر خوشی زیاد
اونکه دوستت دارم کرده ی لفظ بی ارزش هنوز به معجزه این کلمه کوتاه پی نبرده
آیناز
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
چه غريب ماندی ای دل! نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظار ياری، نه ز يار انتظاری

غم اگر به كوه گويم بگريزد و بريزد
كه دگر بدين گرانی نتوان كشيد باری

چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
كه به هفت آسمانش نه ستاره‌ای است باری

دل من! چه حيف بودی كه چنين ز كار ماندی
چه هنر به كار بندم كه نماند وقت كاری

نرسيد آن كه ماهی به تو پرتوی رساند
دل آبگينه بشكن كه نماند جز غباری

همه عمر چشم بودم كه مگر گلی بخندد
دگر ای اميد خون شو كه فرو خليد خاری

سحرم كشيده خنجر كه: چرا شبت نكشته ست
تو بكش كه تا نيفتد دگرم به شب گذاری

به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من؟
كه چو سنگ تيره ماندی همه عمر بر مزاری

چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بميرد به بر تو زنده واری

نه چنان شكست پشتم كه دوباره سر برآرم
منم آن درخت پيری كه نداشت برگ و باری

سر بى پناه پيری به كنار گير و بگذر
كه به غير مرگ ديگر نگشايدت كناری

به غروب اين بيابان بنشين غريب و تنها
بنگر وفای ياران كه رها كنند یاری...
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
به خانه برنگرد. هیچ چای داغی روی هیچ میزی منتظرت نیست و هیچ کس نیست که از تو بپرسد چه خبر. به خانه برنگرد ، هیچ چشمی پشت پنجره ای نگرانت نیست. دیر کنی یا نه، زنگ بزنی یا تمام روز تلفنت خاموش باشد فرقی نمیکند. تنهایی یعنی همین روزنامه های روی میز و عطر غذایی که هیچ وقت در خانه نمی پیچد.
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی پاییز

نیامده

تو را با برگ هایش برد

می دانستم

از سپیده دمان تا غروب

اگر یک ریز هم باران ببارد

دیگر کسی از این کوچه نخواهد گذشت

دیگر پرنده ای

بر شاخه های بلند آرزو

آواز نخواهد خواند

دیگر نغمه رود

اندوه دلی را نمی شوید

می دانستم

وقتی بروی

زندگی چون شمعی می شود

که قطره قطره

با اشک هایم

خاموش می شود ...


محمد شیرین زاده
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از من عبور می کنی و دم نمی زنی...
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای...
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
امیدوارم اینجا دیگه نیای
میری یه جا بی نام و نشون که راحت باشی اما همه جا کسی هست که آزارش برسه و سرش تو کار دیگرون باشه.


می دونی یکی از چیزایی که آدمو داغون می کنه چیه
اینکه با کسانی که مهم ترین آدم های زندگیت اند سخت رفتار کنی
می دونی بدترین نوع کم آوردن چیه این که مغزت کشش فکر کردن نداشته باشه
می دونی بزرگ ترین دلنگرانی یه آدم چیه، اینکه نکنه بیشتر از این کاری از دستت برمیومده و کم گذاشته باشی
نکنه تو می تونستی مانع یه اتفاق بد باشی و نشدی
می دونی آدما بد چیزی اند هیچی از زندگی هم نمی دونند و تازه میشینند به قضاوت و دخالت تو کار هم
سرم درد می کنه
آب چشم هم شفا نداده و انگار بی اثر شده
خستگی از سر و کول روح آدمی بالا بره بد کوفتیه.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا