کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

احمق بودن از اونجا شروع میشه که میگی:

این یکی با بقیه فرق داره!!!
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !

همین بس که :

نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.............

.............

در این خانه که تو را کم دارم کجای قصه هستی
یا بمان و مرا شاد کن
یا برو و غمگینم کن
انتخاب با تو نیست
با من هم نیست
انتخاب با دل توست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن شب …
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را …
تماشا می کرد …



آن شب که شب پره ها ..



عاشــقـــانه تر ..



نــــور را می جســـتند …!
و اتاقم ..



سرشار از عطر بوسه و ترانه بود… !
دانستم..
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی…!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتهای که منتظرت هستم
میخواهم کنارت باشم
میخواهم صدایت کنم
میخواهم دستانت را بگیرم
اه دوباره صدایم بزن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به تو مي انديشم
به تو و تندي طوفان نگاهت بر من
به خود و عشق عميقت در تن
به تو و خاطره ها
که چرا هيچ زماني من و تو ما نشديم
...جام قلبم که به دست تو شکست
من چرا باز تو را مي بخشم؟؟؟
به تو مي انديشم
به تو که غرق در افکار خودي
من در انديشه افکار توام
قانعم بر نگه کوته تو
هر زمان در پي ديدار توام…
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاهت رنج عظیمی ست
وقتی به یادم می آورد
که چه چیزهای فراوانی را
هنوز به تو نگفته ام
. . .
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن‌ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
بی‌سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می‌آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از خدا خواستم،

نغمه های عشق مرا به گوشت برساند

تا لبخند مرا هرگز فراموش نکنی

و ببینی که سایه ام به دنبالت است

تا هرگز نپنداری تنهایی.

ولی اکنون تو رفته ای ،

من هم خواهم رفت

فرق رفتن تو با من این است

که من شاهد رفتن تو هستم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتــی کســی می گویــد خوبی؟!

نگـــــو "مـــمـنـون"

نگـــــو "خوبـــــــم"

نگـــــو "بهتــــــرم"

فقـــط یک جـــوری بگـــــو "مــــرسی"

که طرف بدانــد سئـــوال احمقـــانه ای پرســـیده!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهم نیست چقدر میان مــا راه هــــا وجـــاده هــــا نشسته اند


هیچ جــــاده ای تـــوان فــــــاصلــه انداختن میـــان مـــا را ندارد


عشـــق تنهــــــا نـــزدیکـی دنیــــاستـــ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من و تو هنوز قصه های نگفته از بهار داریم.

ما،

هنوز آن را نیافته ایم

و

آن لحظه را

و

آن شهامت را

که از

عشق بگوییم،

پس چرا پائیز،اینقدر شتاب می کند...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیبای خفته نیستم
بیدارم
بیدارِ بیدار
بیا و با بوسه ای مرا خواب کن.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عـــــابـــری در گذر از کوچه ی نزدیک تنــــم میپرسد

این چه عطــــــریسـتـــ که از کوچه ی بن بست تنت میگذرد ؟

تازه من میفهـــمم ،

خــــاطــــــرات تو چقدر خـــوشبـــوینـــد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به پهلو که بخوابی،
دنیا تمام می شود؛ بهشت آغاز ...
به پهلو که بخوابی
پل صراط
می شود درست جایی میان نوازش لبهای من
بر چشمان تو ...
صبح
من می مانم و بوی تنت
که روی پوست تنم جا مانده،
اکنون
وقت عشق بازیِ دوباره و هزارباره است!
و من به بوی بدنت دل می بازم
با تمام حضورم
لمس می کنم ضربان مردانگی ات را
هر چه باشد
همه می دانند از آن منی ، تو!
این که همیشه در هراس پلک زدن هایت هستم
چیز عجیبی نیست
این قصه به هزار و یک شب می انجامد ....!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
..............

..............

کوچه های که از میگذشتیم هنوز بوی تو را میدهند خاطرات تو انجا حضور دارد نمیتوانم به درون کوچه ها بروم اخر تا پا میگذارم خاطرات نیز ناپدید می شوند نمیدانی در ان لحظات چگونه میخواهم زار بزنم تنها نگاهها نمیگذارند
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید

شاید امروز بیایی

بیایی و خزان

بی کسی هایم را

بهار کنی

نمیدانم

ولی من انتظارت را میشکم

همانطوری که سالهاست

سبد گل در دستانم به شوق

دیدت تو

شاداب مانده اند

پس بیا



 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نه نه نه

اين هزار مرتبه گفتم نه
ديگر توان نمانده توانايي

در بند بند من
از تاب رفته است
شب با تمام وحشت خود خواب رفته است
و در تمام اين شب تاريك
تاريك چون تفاهم من با تو
انسان افسانه مكرر اندوه و رنج را
تكرار مي كند
گفتي
اميدهاست
در نا اميد بودن من
اما
اين ابر تيره را نم باران نبود و نيست
اين ابر تيره را سر باريدن
انسان به جاي آب
هرم سراب سوخته مي نوشد
گلهاي نو شكفته
اين لاله هاي سرخ
گل نيست
خون رسته ز خاك است
باور كن اعتماد
از قلبهاي كال
بار رحيل بسته
و مهرباني ما را
خشم و تنفر افزون
از ياد برده است
باورنمي كني ؟
كه حس پاك عاطفه در سينه مرده است
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دل تنگ که هستم نمیدانم چگونه از کنار خاطرات میگذرم انقدر سریع از تمام مکانهایی که با هم بودیم میگذرم تا خیالت نیز اشکهایم را نبیند
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدا کن مرا.
صدای تو خوب است.
صدای تو سبزینه‌ی آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن اداراک یک کوچه
تنهاترم.
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ
است.
...
مرا گرم کن
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا دیدار ما به نمی‌دانمان کجای فراموشی
دیدار ما اصلاً به همان حوالی هر چه باد آباد
دیدار ما و دیدار دیگرانی که ما را ندیده‌اند
پس با هر کسی از کسان من از این ترانه محرمانه سخن مگوی
نمی‌خواهم آزردگان ساده بی‌شام و بی‌چراغ
از اندوه اوقات ما با خبر شوند
قرار ما از همان ابتدای علاقه پیدا بود
قرار ما به سینه سپردن دریا و ترانه تشنگی نبود
پس بی‌جهت بهانه میاور
که راه دور و
خانه ما یکی مانده به آخر دنیاست
نه
دیگر فراقی نیست
حالا بگذار باد بیاید
بگذار از قرائت محرمانه نامه‌ها و رؤیاهامان شاعر شویم
دیدار ما و دیدار دیگرانی که ما را ندیده‌اند
دیدار ما به همان ساعت معلومِ دلنشین
تا دیگر آدمی از یک وداع ساده نگرید
تا چراغ و شب و اشاره بدانند که دیگر ملالی نیست
حالا می‌دانم سلام مرا به اهل هوای همیشه عصمت
خواهی رساند , یادت نرود گُلم
به جای من از صمیم همین زندگی
سرا روی چشم به راه ماندگان مرا ببوس
دیگر سفارشی نیست
تنهاجان تو و جان پرندگان پر بسته ای که دی ماه
به ایوان خانه می آیند

خداحافظ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاه و بیگاه بوییدنت آرامم میکند؛

حتی بوییدن خاطره ها؛


با اینکه گاهی هم آتش میزند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آسمانم انتهايش قلب توست،
مهربان اين آسمان از آن توست،
آسمانم هديه اي از سوي من ،
تا بداني قلب من هم ياد توست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ...

نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

دلــــــــــــــم.....!!!

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوبيهاستــ كه باعث ميشهــ
آدما واسه هم دلتنگــ بشند ....
بـه خاطر همـهــ خوبيهاتــ واستــ دلتنگمـــ ....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلمان کوچک است

ولی انقدر جا دارد

که برای عزیزی که دوستش داریم

نیمکتی بگذاریم برای همیشه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

نمی دانم اگر روزی کوچه علی چپ

مشمول طرح ترمیم بافت فرسوده شود

وقتی من و تو پس از مدت ها

یکدیگر را بر حسب اتفاق ببینیم !

چه خاکی بر سر خواهیم کرد . . . ؟!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا