کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Data_art

مدیر بازنشسته
کاشمی شد در ورای خاطرات کودکی

چرخگردون فلک

ساعتیزین گردش بی حاصلش

مکثمی کرد و مرا

درمیان خاطرات کودکی

جامی گذاشت...

کاشمیشد فاصله معنی نداشت

دردل ما غصه ها جایی نداشت

بیکسی ، چون قصه ها افسانه بود

عاشقی،سهم دل دیوانه بود
 

Data_art

مدیر بازنشسته
صحبتاز پژمردن یک برگ نیست

فرض کنمرگ قناری در قفس هممرگ نیست
فرض کنیک شاخه گل هم درجهان هرگز نرُست
فرض کنجنگل بیابان بود از روزنخست

در کویریسوت و کور
در میانمردمی با این مصیبت هاصبور

صحبت ازمرگ محبت، مرگ عشق
گفتگو ازمرگ ”انسانیت“ است

فریدون مشیری
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
بعضی دردها
را تنها
بی صدا
میشکند تو
را
پس
ارام
به صدای
شکستنت
گوش کن
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاصیت دنیاست که در اوج داشتن و خوشبختی دلهره ی "از دست دادن" پررنگ تر است....
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادت باشد


دلت که شکست ، سرت را

بگیری بالا


تلافی نکن ، فریاد نزن ،

شرمگین نباش...



حواست باشد ؛


دل شکسته ، گوشه‌هایش

تیز است.


مبادا که دل و دست آدمی را

که روزی دلدارت بود زخمی
کنی به کینه،


مبادا که فراموش کنی روزی

شادیش، آرزویت بود...


صبور باش و ساکت.
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی از آدمـــــــــــــای دنیای مجــــــــــــازی ؛
گـــاهی ...
چقدر ارزش ِ "واقـــــــــعـــــــــــــــی" شدن رو دارن ..
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمان باشد که همیشه ذره ای حقیقت پشت هر “فقط یه شوخی بود”
کمی کمی کنجکاوی پشت “همینطوری پرسیدم”
قدری احساسات پشت “به من چه اصلا”
مقداری خرد پشت “چه میدونم”
واندکی درد پشت “اشکالی نداره” وجود دارد
از طرف تهنای باشگاه​
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين روزها زل مي زنم توي چشمانم
خودم را بهانه مي كنم براي خنديدن
قدم مي زنم پا به پاي خودم
و دستم مي گيرد دست ديگرم را تا گم نشوم ميان اين همه تنهايي.......
از طرف تهنای باشگاه
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من..
از طرف تهنای باشگاه
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش من همه بودم تا با همه دهانها تورا فریاد میزدم............
از طرف تهنای باشگاه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مهم نیست
که تنهام
مهم اینه
که گاهی
کسی
سلامی میده
فرقی نداره
چند ماه طول بکشه که
کسی به یادم بیافته
یه روزی
میاد
که تنها
دلتون برام تنگ میشه
اما
اون روز
من دیگه نخواهم بود
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهم نیست
که تنهام
مهم اینه
که گاهی
کسی
سلامی میده
فرقی نداره
چند ماه طول بکشه که
کسی به یادم بیافته
یه روزی
میاد
که تنها
دلتون برام تنگ میشه
اما
اون روز
من دیگه نخواهم بود
قشنگ بود:(
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای کاش گرفتار دل خویش نبودیم/
قربانی تنهایی و تشویش نبودیم/
گفتند گذرگاه غریبیست ره عشق/
افسوس که عاقبت اندیش نبودم/
ز طرف تهنای باشگاه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در کوچه انتظار
در میان
ادمهایی که
فراموش میکنند همدیگر را
تنها
منتظر تو بودم
اما افسوس تو نیز مرا از یاد برده ای
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوندا جای سوره ای به نام عشق در قران خالیست که اینگونه اغاز شود:

و قسم به روزی که دلت را میشکنند و جز خدایت مرحمی نخواهی یافت...
از طرف تهنای باشگاه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در قلب کسی نیستم
اما
در قلبم کسی هست
در اندیشه کسی نیستم
اما
در اندیشه ام کسی هست
کسی دل تنگم نیست
اما
دل تنگ کسی هستم
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود ! دل من سخت شکست ،و چه زشت به منو سادگی ام خندیدی !برو تا راحت تر تکه های دل خویش را سر هم بند زنم...
از طرف تهنای باشگاه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کوچه اقاقیا را
هر روز طی میکنم
جایی
که
هر بار میروم
میبینم
کسانی روی درختانش
یک قلب میکشند و نام خویش را مینویسند
اما
هر بار که خواستم قلبی بکشم
دیدم
جز نام خودم نامی در کنارم قرار نخواهد گرفت
پس تنها تماشا میکنم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ضربان قلب دختر تند شد
وقتی معشوقه اش را
در اغوش دگری میدید
ولی توان انجام کاری را
نداشت
اخر لبخند رضایت پسر
او را
از هر گونه کلامی بازداشت
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
چیز دیگری نمی خواهم،
شاید فقط سهمم را!
از آغوش تو
که روزها به جنونم می کشد
شبها شاعر . . . !
 

ghazal.

کاربر فعال


میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

 

ghazal.

کاربر فعال
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند

از : کاظم
بهمنی
 

Data_art

مدیر بازنشسته
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان راه زاران یاد باد
مبتلا گشتم دراین بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گر چه صد روداست در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا