کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مــَـن مـیـروَم ...

بــآوَر کـُـن مـیـروَم ...

امــآ دلـم بـرآی بـه جـهـَـنـَـم گـُـفـتـنـهــآیـت تـنـگ مـیـشـوَد ..
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کسی نگفت برو تنها
رویم نمیشد مستقیم بگویم
نام خودم را
اینقدر من میروم نگو
خیال کردی از قصد گفتم نمیایم
نمیخواهم ناراحتت کنم
تنها از اینکه ناراحتت کرده بودم داغون شدم
دلم فقط مرگ میخواست وقتی
دیدم باعث غصه ات شدم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم را سپردم به بنگاه دنیا

و هی آگهی دادم اینجا و آنجا

و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت

و هی این و آن

سرسری آمد و رفت

ولی هیچکس واقعاً

اتاق دلم را تماشا نکرد

دلم قفل بود

کسی قفل قلب مرا وا نکرد.

یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است

یکی گفت چه دیوارهایش سیاه است

یکی گفت چرا نور اینجا کم است

و آن دیگری گفت : و انگار هر آجرش

فقط از غم و غصه و ماتم است !

و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری

و من تازه آن وقت گفتم :

خدایا، تو قلب مرا می خری ؟.

و فردای آن روز

خدا آمد و توی قلبم نشست

و در را به روی همه

پشت خود بست

و من روی آن در نوشتم

ببخشید، دیگر

"برای شما جا نداریم

از این پس به جز او کسی را نداریم"

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگز دستي را نگير ... وقتي قصد شكستن قلبش را داري

هرگز نگو براي هميشه ... وقتي مي دوني جدا مي شي

درباره احساسات سخن نگو ... اگر واقعا وجود ندارد

هرگز به چشماني نگاه نكن ... وقتي قصد دروغ گفتن داري

هرگز سلامي نده ... وقتي مي دوني خداحافظي در ذهنته
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
همیشه منتظر بودم
کسی بیاید وقلبم را تصاحب کند
اما هر کسی امد
تنها جسمم را میخواست
نه قلب نه خودم
تا اینکه خودم عاشق شدم
ولی عاشق کسی شدم
که هرگز انتظار نداشتم عاشقم بشود
هرگز حتی انتظار نداشتم نگاهم کند
از ترس
از او فرار کردم
او هم مثل بقیه فراموشم کرد
در تنهایی و غم
ماندم
و کسی نه کنارم بود نه اهمیتی میداد
یا مسخر هام کردند
یا تنها گفتند حق نداری عاشقش باشی
تا اینکه خدا خودش به سراغم امد
و مرا در اغوش گرفت
از ان روز دیگر عاشق خدا شدم
و کسی را جا ندادم در قلبم
حتی انکه روزی بخاطر عشق
به او
تنها شدم
اما هنوز برایم مهم است
بیش از تمام ادمهایی که تا کنون نزدیکم شدند
و بعد از خدایم دوستش دارم
با اینکه او باز هم اهمیتی به من نمیدهد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بلور اشک های من هم آغاز تنهاییست
مرور خاطرات دل عجب تکرار زیباییست


فرشته ها وجود دارن اما چون گاهی بال ندارن ما بهشون میگیم دوست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در عمق نگاهم
به تو فکر میکنم
تنها ارامم میدانی چرا
اخر دوستت دارم
و میدانم دوستم داری
تنها امیدم به خدایست که
عشق را افرید
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
”سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “
چـه جمـلـه ای !
پــــُر از کـلیـشه …
پـــُـر از تـهـوع …
جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی :
” ســرد اسـت “…
یـخ نمـی کنـی …
حـس نـمی کنـی …
کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه
چـه سرمایـی را گـذرانـدم …
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ﻣﻦ ﻋﺎﻗﻠﯽ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﺯ ﻋﻘﻞ ﺧﻮﯾﺶ
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺑﺎ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺑﺎ ﻗﻠﺐ ﺧﻮﯾﺶ
ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﺮﺩﺍﺑﯽ ﺍﺳﯿﺮ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺧﺎﮎ
ﺗﺸﻨﻪ ﺍﻡ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ
ﺗﺎ ﺷﻮﻡ ﺳﯿﻠﯽ ﺭﻫﺎ ﮔﺮﺩﻡ
ﺗﻮ ﺍﯼ ﺭﻫﮕﺬﺭ
ﺳﻨﮕﯽ ﺑﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻭ ﺍﺯﻡ ﺑﮕﺬﺭ ﺗﺎ ﻏﺮﻕ ﻧﺸﻮﯼ ﺩﺭ ﻣﻦ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا

دلتنگی

تنها نصیب من بود

از تمام زیبایی هایت....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دل تنگت هستم
خیلی دلم میخواست کنار هم بودیم
دوری درد داره
میدونم دوستم داری
تنهای خودت به دستای من بسپر و بدان
تا همیشه میخواهم
کنارت بمانم
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
”سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “
چـه جمـلـه ای !
پــــُر از کـلیـشه …
پـــُـر از تـهـوع …
جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی :
” ســرد اسـت “…
یـخ نمـی کنـی …
حـس نـمی کنـی …
کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه
چـه سرمایـی را گـذرانـدم …

من اینجام ...کنار تو ..........بخند زندگی ام .....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خــودَم قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام
آنـــقدر کــهنه کــه می شــوَد
رویِ گَرد و خـــاک تَنـــَم یــادگــاری نــوشت
...بنویس و برو... !!!


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک مشت ابرِ سیاهِ بلاتکلیف , دوره ام کرده اند
بلاتکلیفم . .
ذهنم اندازه ی قواره ام نیست
دهانم پُر از حرفهاییست که سنگینی می کند بر آرواره هایم !
امروز اندازه ی تمامِ علامتهایِ سوالِ عالم , جان درد دارم
اندازه ی کوچه هایِ بن بستِ گوش هایت , چه تلخ ساکت شده ام !
شاید هم انتهایِ تنها پیچِ اشتباهیِ زندگی ام ایستاده ام
شب و روزهایِ انتظارم را زیرِ بغض هایم می زنم
و راهم را پُر از خط هایِ متقاطعِ جاده ی تنهایی می کشم و می روم . . .
امروز را پُر از هوایِ درد آلودِ "تو" بودم
پُر از سر دردهایِ بی درمانِ نبودنِ "تو" بودم!
دردم اندازه ی دلم نیست , کاش بِبارم . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای قصه ای که با
“یکی بود و یکی نبود” شروع میشود
پایانی بهتر از
آوارگی کلاغ نمی توان نوشت…


 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خدارا دارم.
سفری می باید سفری تا ته تنهایی غم
هرکجا لرزیدی
از سفرترسیدی
فقط آهسته بگو من خدارو دارم
 

sana84

عضو جدید
سرما

سرما

سردی این شب ها از برودت هوا نیست
از روزهای غبار گرفته است که
بی حوصلگی را تا مرزهای خوشبختی ندا میدهد
آنقدر سرد که اشکهای شمع در
سرازیری انگشتانم منجمد می شوند
آیاکسی خواهد فهمید ،
امشب مردی از سردی روزگار می سوزد ؟! ...
 

قنبری پور

عضو جدید
کاربر ممتاز
گرچه گریه های گاه گاه من
آب می دهد درخت درد را
برق آه بی گناه من
ذوب می کند
سد صخره های سخت درد را
فکر می کنم
عاقبت هجوم ناگهان عشق
فتح می کند
پایتخت درد را
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترکت میکنم ، تا هر سه راحت شویم . . .
من ، تو و رقیبم !
من از قید تو ، او از قید من و تو از قید خیانت . . .
 

sleeping beauty

اخراجی موقت
مطمئن باش و برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست

و چه زشت به من و سادگیم خندیدی
به منو عشق پاکی که پر از یاد تو بود
و به یک قلب یتیم که خیالم می گفت
تاابد مال تو بود
تو برو،برو تا راحت تر
تکه های دل خود را آرام
سر هم بند زنم
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوز منتظرم
وسط یک شب بارانی
که از شدت تب عرق کرده ام
بیدارم کنی و
بگویی
چیزی نیست
خواب می دیدی...
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سخت ترین دو راهی ، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است !
گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی و گاهی آنقدر منتظر میمانی تا وقتی که میفهمی زودتر از این ها باید فراموش میکردی . . .
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر دلم می خواهد نامه بنویسم
تمبر و پاکت هم هست
و یک عالمه حرف
کاش کسی جایی منتظرم بود . . .
 

sara23

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادتــــــــ باشد ؛
مــــــــــن اینجا،
کنار همین رویاهای زودگذر،
به انتظار آمدن تـــــــو ،
خط های سفید جاده را می شــــــــمارم … !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

در آغوش خودم هستم ...

من خودم را در آغوش گرفته ام ! نه چندان با لطافت ...

نه چندان با محبت ...​
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جون کنـدن میـدونی یعنـی چی ؟!

یعنـی من که جون میکنم تا حرفـی نزنم

تا این مقـاومت نشکنـد

تا رســوا نشـویم !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

خنده های تو

خدا را بنده نیستند

هر بار می خندی

پاره می شود

بند دلم

خنده های تو

رحم و مروت سرشان نمی شود

بیچاره دلم!​
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا