چگونه از دینمون دفاع کنیم؟

jonny depp

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه لطف دیگه هم می کنید.
میشه یه کم راجع به حج توضیح بدید؟ من هیچ وقت حج رو نفهمیدم چیه و چه دلیلی داره که میرن اونجا این کار هارو انجام میدن؟
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
فلسفه وجوب حج چیست؟

فلسفه وجوب حج چیست؟

این عبادت اسلامی همچون سایر عبادات اسلامی دارای حکمت‌های سودمندی است که سود آن عاید فرد و جامعه می‌گردد. ما در اینجا به اختصار به بعضی از حکمت‌های حج می‌پردازیم:
مهم‌ترین و سودمندترین حکمت حج اظهار عبودیت و بندگی به پیشگاه خداوند متعال است که این امر در تمام اعمال حج نظیر احرام و طواف و سعی و قربانی و.... مشهود و مشخص است.
علاوه بر این منافع روحی و روانی و اخلاقی بسیاری به شخص حاجی و به جامعه اسلامی می‌رسد از جمله:
شخص با احرام و قطع وابستگی خود از تعلقات مادی و دنیوی، از تمام قیود و وابستگی‌های خسران‌آور رها گشته و آماده عروج و پرواز در فضاهای معنوی و عرفانی می‌گردد.
مسلمانان از اقصی نقاط کشورهای اسلامی و غیر اسلامی در ایام مشخص در کنگره عظیم حج جمع می‌گردند و با اتحاد و همفکری راه حل مشکلات مسلمانان جهان را بررسی کرده و در رفع مشکلات از نیروی عظیم مسلمانان کمک می‌گیرند. و اتحاد اسلامی را بین همه مسلمانان جهان برقرار می‌سازند انشاء الله.
تحرک بازار و اقتصاد مسلمانان. موسم حج از قدیم الایام فرصت خوبی برای رونق خرید و فروش بازرگانان مسلمان و گردش سرمایه در دست کسبه و مستمندان از شرق تا غرب عالم می‌شود.
آشنایی با آثار و اخبار پیغمبر اکرم (ص) و زنده نگه داشتن این آثار.
برای تیمن به نقل روایتی در این زمینه بسنده می کنیم:
هشام بن حکم می‌گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: چرا خداوند مردم را به انجام حج و طواف خانه خود فرمان داده است؟
فرمود: خداوند انسانها را آفرید... و آنان را به عملی (حج) دستور داد که اطاعت دین و مصالح دنیای آنان را در بردارد، در موسم حج مسلمان از مشرق و مغرب گرد هم جمع می‌شوند تا با یکدیگر آشنا گردند و برای اینکه هر ملتی از تجارتها و فرآورده‌های اقتصادی ملتهای دیگر استفاده کند، و بخاطر اینکه مسافران و حمل و نقل کنندگان در این سفر با کرایه دادن وسیله‌های نقلیه خود بهره ببرند، و برای اینکه با آثار و اخبار پیغمبر اکرم (ص) آشنا گردند و این آثار همچنان زنده بماند و بدست فراموشی سپرده نشود، و اگر بنا باشد هر ملتی فقط درباره محیط خود سخن بگویند هلاک می‌گردند و شهرها ویران می‌شود، و استفاده‌ها و منافع تجارتی از بین می‌رود و اخبار و آثار پیغمبر نابود می‌گردد، این است فلسفه حج.

به نقل از : سایت حوزه

اما یه مسئله که شاید بد نباشه من اینجا اضافه کنم اینکه،صرف حج رفتن به معنی اینکه تمام اعمال و رفتار طرف خدایی و درست میشه، نیست.ممکنه فردی 1000 بار بره حج ولی نفهمه کجا رفته.یه بیت حافظ داره که فکر کنم منظور منو بهتر میگه:
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست در انکار بماند
 

jonny depp

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب موی سر تراشیدن و گوسفند قربانی کردن به دیوار سنگ زدن.(من کامل از کارهای حج خبر ندارم تا این حد می دونم)چه ربطی به بندگی خدا داره؟
تنها حسنش از نظر تجاریه که اونم بری دبی از نظر تجاری برای اون کشور سود داره چه نیازی داشت که اعمال حج به وجود بیاد؟
اون طور که من شنیدم خانوم ها هیچ کاری اونجا انجام نمیدن و حالت توریستی میرن اونجا .چرا این اعمال مخصوص آقایونه یعنی اونا نباید بندگی خدارو انجام بدن؟
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
خوب موی سر تراشیدن و گوسفند قربانی کردن به دیوار سنگ زدن.(من کامل از کارهای حج خبر ندارم تا این حد می دونم)چه ربطی به بندگی خدا داره؟
تنها حسنش از نظر تجاریه که اونم بری دبی از نظر تجاری برای اون کشور سود داره چه نیازی داشت که اعمال حج به وجود بیاد؟
اون طور که من شنیدم خانوم ها هیچ کاری اونجا انجام نمیدن و حالت توریستی میرن اونجا .چرا این اعمال مخصوص آقایونه یعنی اونا نباید بندگی خدارو انجام بدن؟

مراد از حج رفتن رسیدن به خداست و بری جستن از هر چه غیر خدا و هر چه که انسان رو از خدا دور کنه .عطر نزدن،تراشیدن موی سر،پوشیدن دو حوله،نگاه نکردن در آیینه،سرمه نکشیدن همه و همه برای این است که حاجی از یاد خدا غافل نشه و به خودش نپردازه.حج جاییه که انسان از خودش فارغ می شود و فقط به خدای خودش توجه داره.
" مراسم حج، در واقع عبادتى را نشان مى دهد كه عميقاً با خاطره مجاهدات «ابراهيم»(عليه السلام)و فرزندش «اسماعيل»(عليه السلام) و همسرش «هاجر» آميخته است، و ما اگر در مطالعات خود در مورد اسرار حج، از اين نكته غفلت كنيم، بسيارى از مراسم آن به صورت معما در مى آيد، آرى، كليد حل اين معما توجه به اين آميختگى عميق است.
هنگامى كه در قربانگاه، در سرزمين «منى» مى آئيم، تعجب مى كنيم اين همه قربانى براى چيست؟ اصولاً مگر ذبح حيوان مى تواند حلقه اى از مجموعه يك عبادت باشد؟!
اما هنگامى كه مسأله قربانى ابراهيم(عليه السلام) را به خاطر مى آوريم كه عزيزترين عزيزانش، و شيرين ترين ثمره عمرش را در اين ميدان در راه خدا ايثار كرد، و بعداً سنتى به عنوان قربانى در «منى» به وجود آمد، به فلسفه اين كار پى مى بريم.
قربانى كردن، رمز گذشت از همه چيز در راه معبود است، قربانى كردن، مظهرى است براى تهى نمودن قلب از غير ياد خدا، و هنگامى مى توان از اين مناسك بهره تربيتى كافى گرفت كه تمام صحنه ذبح اسماعيل(عليه السلام) و روحيات اين پدر و پسر به هنگام قربانى، در نظر مجسم شود، و آن روحيات در وجود انسان پرتو افكن گردد.
هنگامى كه به سراغ «جمرات» (سه ستون سنگى مخصوصى كه حُجّاج در مراسم حج آنها را سنگباران مى كنند و در هر بار هفت سنگ با مراسم مخصوص به آنها مى زنند) اين معما در نظر ما خودنمائى مى كند كه پرتاب اين همه سنگ به يك ستون بى روح، چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟ و چه مشكلى را حل مى كند؟ اما هنگامى كه به خاطر مى آوريم اينها ياد آور خاطره مبارزه ابراهيم(عليه السلام)قهرمان توحيد با وسوسه هاى شيطان است كه سه بار بر سر راه او ظاهر شد و تصميم داشت او را در اين ميدان «جهاد اكبر»، گرفتار سستى و ترديد كند، و هر بار ابراهيم قهرمان(عليه السلام) او را با سنگ از خود دور ساخت، محتواى اين مراسم روشن تر مى شود.
مفهوم اين مراسم اين است كه همه شما نيز در طول عمر، در ميدان جهاد اكبر، با وسوسه هاى شياطين روبرو هستيد، و تا آنها را سنگ سار نكنيد و از خود نرانيد پيروز نخواهيد شد.
اگر انتظار داريد: خداوند بزرگ همان گونه كه سلام بر ابراهيم(عليه السلام) فرستاده و مكتب و ياد او را جاودان نموده، به شما نظر لطف و مرحمتى كند، بايد خط او را تداوم بخشيد.
و يا هنگامى كه به «صفا» و «مروه» مى آئيم و مى بينيم گروه، گروه مردم از اين كوه كوچك به آن كوه كوچكتر مى روند، و از آنجا به اين باز مى گردند، و بى آن كه چيزى به دست آورده باشند، اين عمل را تكرار مى كنند، گاه مى دوند، و گاه راه مى روند، مسلماً تعجب مى كنيم كه اين ديگر چه كارى است، و چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟!
اما هنگامى كه به عقب بر مى گرديم، و داستان سعى و تلاش آن زن با ايمان «هاجر» را براى نجات جان فرزند شيرخوارش اسماعيل(عليه السلام) در آن بيابان خشك و سوزان، به خاطر مى آوريم، كه چگونه بعد از اين سعى و تلاش، خداوند او را به مقصدش رسانيد، چشمه «زمزم» از زير پاى نوزادش جوشيدن گرفت، ناگهان چرخ زمان به عقب بر مى گردد، پرده ها كنار مى رود، و خود را در آن لحظه در كنار «هاجر» مى بينيم، و با او در سعى و تلاشش همگام مى شويم كه در راه خدا بى سعى و تلاش، كسى به جائى نمى رسد!
و به آسانى، مى توان از آنچه گفتيم، نتيجه گرفت كه: «حج» را بايد با اين رموز تعليم داد، و خاطرات ابراهيم(عليه السلام) و فرزند و همسرش را گام به گام تجسم بخشيد، تا هم فلسفه آن درك شود و هم اثرات عميق اخلاقى حج در نفوس حُجّاج پرتوافكن گرددكه بدون آن آثار، قشرى بيش نيست.(1)
"

به نقل از سایت آیت الله مکارم شیرازی

در مورد اعمال خانوم ها هم فرقی با آقایون نیست و فقط در بعضی موارد مثل لباس(که مسلماً دینی که حجاب را به زن ارزانی کرده،حالا نمیاد بگه برو دو تا حوله بپوش) و از این دست تفاوت دارند وگرنه در طواف،سعی صفا و مروه،رمی جمرات،عرفات و ... زنان و مردان در کنار هم اعمال رو انجام می دهند.اتفاقاً به نظر من زنها به خاطر روحیاتشون در حج بیشتر تاثیر می پذیرن تا مردها.
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
چرا خداى متعال كعبه را در يك جاى خشك و بى آب و علف قرار داد؟

چرا خداى متعال كعبه را در يك جاى خشك و بى آب و علف قرار داد؟

كسانى كه به مكه رفته اند به خوبى مى دانند، خانه خدا و مسجد الحرام و به طور كلى «مكه» در لابه لاى يك مشت كوه هاى خشك و بى آب و علف قرار گرفته است، گوئى صخره ها را قبلاً در تنود داغى بريان كرده اند و بعد بر جاى خود نصب نموده اند.
در عين حال اين سرزمين خشك و سوزان، بزرگ ترين مركز عبادت و پرسابقه ترين كانون توحيد در روى زمين است، به علاوه حرم امن خدا است كه هم داراى امنيت تكوينى و هم تشريعى است.
در اينجا ممكن است براى بسيارى اين سؤال پيش آيد كه: چرا چنين مركز مهمى را خداوند در چنان سرزمينى قرار داده است؟
على در «خطبه قاصعه» با رساترين عبارات و زيباترين تعبيرات فلسفه اين انتخاب را بيان فرموده است: «خدا خانه اش را در سنگلاخ ترين مكان ها و بى گياه ترين نقاط زمين... در ميان كوه هاى خشن و شن هاى فراوان قرار داد.
اگر خدا مى خواست، خانه و حرمش را و محل عبادت بزرگ حج را در ميان باغ ها و نهرها و سرزمين هاى هموار و پر درخت و باغ هاى پر ثمر، در منطقه اى آباد، داراى كاخ هاى بسيار و آبادى هاى به هم پيوسته بى شمار، در ميان گندم زارها و بوستان هاى پر گل و گياه، در لابه لاى باغ هاى زيبا و پر طراوت و پر آب در وسط گلستانى بهجت زا با جاده هائى آباد قرار دهد، مى توانست، ولى به همان نسبت كه آزمايش بزرگ حج و عبادت، راحت تر و ساده ترمى شد، پاداش و جزا نيز كمتر بود.
و اگر خدا مى خواست، به خوبى مى توانست پايه هاى خانه كعبه و سنگ هائى كه ساختمان
آن را تشكيل مى دهد، از زمرّد و ياقوت سرخ و نور و روشنائى قرار دهد، مى توانست، ولى در اين حال، شك و ترديد، كمتر در دل ظاهر بينان رخنه مى كرد و وسوسه هاى شيطان به سادگى دور مى شد.
اما خدا مى خواهد، بندگانش را با انواع شدائد بيازمايد، و با انواع مشكلات در طريق انجام عبادتش روبرو كند، تا تكبر از قلب هايشان فرو ريزد، و خضوع و فروتنى در آن جايگزين گردد و در پرتو اين فروتنى و خضوع، درهاى فضل و رحمتش را به سوى آنهابگشايد و وسائل عفو خويش را به آسانى در اختيارشان قرار دهد».

منبع : سایت آیت الله مکارم شیرازی (خدا حفظشون کنه)
 

jonny depp

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی ممنون.
ولی اینا همش نمادین من که هیچ کسیو ندیدم بره حج و به خدا نزدیک بشه:surprised:.
و فقط وسیله ای شده که پول دارها باهاش پز بدن.با پول حروم میرن مکه .آیا این حج درسته؟
چرا خداون راهی رو قرار نداده که نمادین نباشه و واقعا باعث تغییر مردم بشه؟
و اما در مورد حجاب که گفته بودید خداون به زنها ارزانی داشته من خودم یکی از مخالف های سر سختش هستم. چه دلیلی داره که خانوم ها محدود بشن.
اگه می خواید بگید که چشم های نا پاک نبیندشونو از این حرفا زیاد شنیدم و قبولش ندارم و هیچ وقت با این حرف ها قانع نشدم.
چرا در جوامع اروپایی این چشم های نا پاک معنی نداره؟هر کارشون نظم داره در حین انجام کار به کار فکر میکنن و در حین انجام ... به همون.
اما ایران مسلمون که خانوم ها با حجابن مردها در این جور مسائل منحرف تر و چشم نا پاک تر هستن.
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
خیلی ممنون.
ولی اینا همش نمادین من که هیچ کسیو ندیدم بره حج و به خدا نزدیک بشه:surprised:.
و فقط وسیله ای شده که پول دارها باهاش پز بدن.با پول حروم میرن مکه .آیا این حج درسته؟
چرا خداون راهی رو قرار نداده که نمادین نباشه و واقعا باعث تغییر مردم بشه؟
و اما در مورد حجاب که گفته بودید خداون به زنها ارزانی داشته من خودم یکی از مخالف های سر سختش هستم. چه دلیلی داره که خانوم ها محدود بشن.
اگه می خواید بگید که چشم های نا پاک نبیندشونو از این حرفا زیاد شنیدم و قبولش ندارم و هیچ وقت با این حرف ها قانع نشدم.
چرا در جوامع اروپایی این چشم های نا پاک معنی نداره؟هر کارشون نظم داره در حین انجام کار به کار فکر میکنن و در حین انجام ... به همون.
اما ایران مسلمون که خانوم ها با حجابن مردها در این جور مسائل منحرف تر و چشم نا پاک تر هستن.

خواهش می کنم.
برای رفتن به حج،شرایط زیادی وجود داره،مثلاً نداشتن قرض به کسی چون اگر کسی پول داشته باشه اول پرداخت قرضش واجبه بعد حج،باید مستطیع باشه یعنی اگه رفت حج بعد اومد دو سه ماه خونواده گشنگی کشیدن بره بمیره و خیلی شرایط دیگه.خوب اونی که واقعاً می خواد بره حج به اونها عمل میکنه.خوب بعضی ها هم فقط می خوان برن حج که بهشون بگن حاج آقا! اینا مصداق این شعرن : " خر عیسی را چه به مکه بری و باز آری هنوز خر باشد"
برای اینکه کسی تاثیر بگیره باید اول از خودش شروع کنه.کسی که بره حج و مفهوم واقعی اون رو بفهمه میشه حاج علی اکبر چلویی (فکر کنم اسمش همین بود).گفتم، به هر کی گفتن حاجی که مفهومش این نیست که طرف به خدا رسیده.مثلاً من، سه چهار ماه پیش رفتم حج و برگشتم اما هنوز همونیم که بودم(من هم شامل شعر شدم!)
متاسفانه شما حج نرفتید،توی حج همه یه جور دیگه میشن.از خود گذشته میشن،مهربون میشن. شاید یه جورایی خدایی میشن.اما هر کسی بستگی به ظرفیت خودش این حس رو با خودش نگه میداره.یکی میشینه تو هواپیما،میگه آخیش،بدبخت شدیم این یه ماه!
یکی میاد تا یکی دو هفته میره مسجد نماز و بعد از دو هفته دیگه اصلاً نماز نمیخونه (این نمونه رو من دیدم) اما یکی میره و موندگار میشه.هر کاری که میکنه خدا رو شاهد کاراش میبینه.

بحث حجاب هم طولانیه،باشه فردا شب.
 
آخرین ویرایش:

phalagh

مدیر بازنشسته
- آيا خلقت بر اساس سوره فصلت 6 روز است يا هشت روز؟ و يا بيشتر ؟(دو روز زمين را خلق کرديم و 4 روز کوه ها را بران استوار نموديم و دو روز آسمانها)
اگر شش روز خلقت تمام شده پس خلق کهکشانها که همين الان در شرف وقوع هستند .
آقای عراقی فکر کنم توی یه تاپیک دیگه مفصلا در زمینه آفرینش و خلقت صحبت کردیم. در این زمینه دوست عزیزم sporrow هم توضیح دادن. فقط در مورد تعاد روزهای خلقت یه توضیح کوچیک رو خیلی ساده بیان میکنم.
اونطوری که من از بحثهای قبلی شما هم متوجه شدم و فکر میکنم مقصودتون از طرح دوباره این مسئله همون باشه اینه که شما میفرمایید در قرآن آمده خلقت در 6 روز بوده. بعد میاد میگه زمین رو در دو روز آفریدیم.در 4 چهار روز کوهها رو بر ان استوار کردیم و آسمانها رو هم در 2 روز.خوب بالطبع اگه این اعداد رو با هم جمع بزنیم.میشه هشت که خوب خودش یه تناقضه.
حالا من میخوام بگم:

من درسامو تو 6 روز خوندم. ریاضی رو در دو روز خوندم(خَلَقَ الاَرْض فى يَوْمَينِ ) زبان رو در 4 روز خوندم (وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَسىَ مِن فَوْقِهَا وَ بَرَك فِيهَا وَ قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَتهَا فى أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ) و فارسی رو هم در 2 روز خوندم.(فَقَضاهُنَّ سبْعَ سمَوَاتٍ فى يَوْمَينِ)
خوب اگه اعداد رو با هم جمع کنیم میشه 8. یعنی من 8 رو زدرس خوندم یا 6 روز؟ جواب اینه که مگه نمیشه فرضا تو 4 روزی که زبان خوندم فارسی رو هم بخونم؟
فکر نمیکنم توضیح بیشتر لازم باشه.منظورم .واضحه.اعداد صرفا طول زمان رو نشون دادن.
(قصدم از آوردن آیات در توضیحاتم صرفا معادل سازی افعال بود)
 

Amirofff

عضو جدید
خواهش می کنم.
برای رفتن به حج،شرایط زیادی وجود داره،مثلاً نداشتن قرض به کسی چون اگر کسی پول داشته باشه اول پرداخت قرضش واجبه بعد حج،باید مستطیع باشه یعنی اگه رفت حج بعد اومد دو سه ماه خونواده گشنگی کشیدن بره بمیره و خیلی شرایط دیگه.خوب اونی که واقعاً می خواد بره حج به اونها عمل میکنه.خوب بعضی ها هم فقط می خوان برن حج که بهشون بگن حاج آقا! اینا مصداق این شعرن : " خر عیسی را چه به مکه بری و باز آری هنوز خر باشد"
برای اینکه کسی تاثیر بگیره باید اول از خودش شروع کنه.کسی که بره حج و مفهوم واقعی اون رو بفهمه میشه حاج علی اکبر چلویی (فکر کنم اسمش همین بود).گفتم، به هر کی گفتن حاجی که مفهومش این نیست که طرف به خدا رسیده.مثلاً من، سه چهار ماه پیش رفتم حج و برگشتم اما هنوز همونیم که بودم(من هم شامل شعر شدم!)
متاسفانه شما حج نرفتید،توی حج همه یه جور دیگه میشن.از خود گذشته میشن،مهربون میشن. شاید یه جورایی خدایی میشن.اما هر کسی بستگی به ظرفیت خودش این حس رو با خودش نگه میداره.یکی میشینه تو هواپیما،میگه آخیش،بدبخت شدیم این یه ماه!
یکی میاد تا یکی دو هفته میره مسجد نماز و بعد از دو هفته دیگه اصلاً نماز نمیخونه (این نمونه رو من دیدم) اما یکی میره و موندگار میشه.هر کاری که میکنه خدا رو شاهد کاراش میبینه.

بحث حجاب هم طولانیه،باشه فردا شب.

شما فقط جواب قسمت اول سوالات دوستمون رو دادید ... جواب اون قسمت که مربوط به حجاب خانمها بود چی شد پس ؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزي كه همه جهان به صورت توده گازي شكلي بوده
این نوشته شماست "روزی که جهان بصورت توده گازی شکل بوده "البته پیامبر هم فرموده که آسمان بصورت دود بود.
در واقع همین کفایت میکند که بپذیریم ماده مقدم است و فقط تغییر شکل داده حالا چه بصورت دود و چه بصور دیگر.
یعنی هیچکس مدعی نشده که نیستی هست شده و موضوع فقط اعمال تغییراتی بر ماده است .یعنی ایران خودرو به یکباره سمند را هست نکرده بلکه مواد را خریده بعد انها را به شکل ماشین دراورده.
پس بر میگردم به همان استدلال اولیه:
نیستی یا هست و یا نیست
اگر نیستی هست خود یک نوع هستی است
و اگر نیستی نیست هر چه هست هستی است
حالا اگر هر چه هست هستی است دیگه فرقی نمیکند که چه کسی دود را به آسمان تبدیل کند و یا خاک را به انسان و یا از سلول بنیادی موجودی تازه بسازد.
این چیبزهایی را که در مورد دوران خلقت مرقوم داشتید فقط محدود به منظومه شمسی است و نه کهکشانهایی که هنوز در حال شکل گیری هستند بعبارتی خلقت هنوز تمام نشده و تمام نخواهد شد همواره هزارن سیاره عمرشان به انتها می رسد و هزاران سیاره متولد میشوند ستاره ای که اینک نورش را شبهنگام می بینی شاید سالها پیش عمرش تمام شده باشد .
خرد نگهدارت
بحث از آفرينش آسمان و زمين در شش روز، در هفت مورد از آيات قرآن مجيد آمده است،[1] ولي در سه مورد علاوه بر آسمانها و زمين (ما بينهما) و آنچه ميان زمين و آسمان قرار دارد، نيز به آن اضافه شده است كه در حقيقت توضيحي است براي جمله قبل، زيرا همه اينها در معني آسمانها و زمين جمع است.
لفظ "يوم" كه مرادف آن در زبان فارسي كلمه "روز" است؛ در هر مقام و مناسبتي، معناي مخصوصي به خود مي گيرد. معمولاً اين لفظ در همان معناي روز كه ضد شب است به كار مي رود و در قرآن نيز اين معني زياد به كار رفته است. ولي گاهي همين لفظ به معناي، يك "دوران"[2] و "اوقات"[3] استعمال مي شود؛ به طوري كه اگر چيزي دورانهاي مختلفي داشته باشد، به هر دوراني "يوم" اطلاق مي گردد. مثلاً پيرمردي مي گويد: روزي كودك بودم، روزي هم جوان بودم، امروز ديگر پير شدهام؛ چون اين دورانها مانند حلقه هاي زنجير يكي به ديگري مانند سه روز معمولي وصل است. از اين نظر اين سه دوران مختلف زندگي را به لفظ روز تعبير مي كنند.
در قرآن از عالم رستاخيز به يوم القيامه تعبير شده است و اين نشان مي دهد كه مجموعه رستاخيز كه دوراني است بسيار طولاني، به عنوان روز قيامت شمرده شده است. راغب در مفردات مي گويد: يوم گاهي به مقدار زمان ميان طلوع و غروب آفتاب گفته مي شود و گاهي به مدتي از زمان، هر مقدار كه باشد.[4] در كتب تفسير نيز منظور از ايام را اوقات معني كرده اند.[5] در روايات و سخنان پيشوايان ديني نيز كلمة يوم به معني دوران بسيار آمده است. چنانكه حضرت علي (ع) مي فرمايند: "الدهر يومان يوم لك و يوم عليك"[6] روزگاري دو روز بيش نيست، روزي كه به نفع تو مي گردد و روزي هم به زيان توست. يعني انسان در طول زندگي خود دو دوران مختلف دارد، روزي در اوج قدرت است و روزي گرفتار مشكلات.
و يا به قول كليم كاشاني:[7]
بدنامي حيات دو روزي نبود بيش آن هم كليم با تو بگويم چسان گذشت
يك روز صرف بستن دل شد به اين و آن روز دگر به كندن دل زين و آن گذشت
در اينجا مسلماً منظور كليم از روز، دوران است.
روي اين بيان، مقصود از شش روز كه زمين و آسمان در آن آفريده شده است؛ شش دوران است كه بر زمين و آسمانها گذشته تا به صورت فعلي درآمده است. يعني اين وضع فعلي در زمين و اجرام آسماني، نتيجة يك سلسله تحولات پيدرپي است كه در آنها پديد آمده و در نتيجه، پس از طي اين مراحل، به صورت فعلي درآمده اند. حال ممكن است، مدت يك دوران، ده ميليون سال يا ده ميليارد سال بوده باشد.
1ـ روزي كه همه جهان به صورت توده گازي شكلي بوده كه با گردش به دور خود از هم جدا گرديده و كرات را تشكيل داده است.
2ـ اين كرات تدريجاً به صورت توده مذاب و نوراني و يا سرد و قابل سكونت درآمدند.
3ـ روز ديگر منظومه شمسي تشكيل يافت و زمين از خورشيد جدا شد.
4ـ روز ديگر زمين سرد و آماده ي حيات گرديد.
5ـ سپس گياهان و درختان، در زمين آشكار شدند.
6ـ سرانجام حيوانات و انسان، در روي زمين ظاهر گشتند.[8]
اما اينجا، سؤالي مطرح مي شود و آن اين كه چرا ذات باري تعالي تمام آنها را در يك لحظه خلق نكرده است؛ بلكه بطور تدريجي و در دورانهاي مختلف آن را ايجاد كرده است؟
پاسخ اين است كه: جهاني كه ما در آن زندگي مي كنيم، جهان ماده است و تكامل تدريجي، از آثار لاينفك موجود مادي به شمار مي رود و امور مادي باالطبع در طي زمان از صورتي به صورتي درآمده و مراحلي را طي مي كند، و در نتيجه يك پديده كامل مي شود. زمين و آسمانها نيز از اين قانون مستثني نيستند. شما هر كدام از پديده هاي مادي را كه در نظر بگيريد، ملاحظه خواهيد كرد كه تمام آنها تدريجاً از نردبان تكامل بالا مي روند: گياهان و درختان، پس از گذشت زمان، مثلاً به صورت يك بوته گل يا يك درخت برومند، در مي آيند. معادن و منابع تحت الارضي، با مرور زمان پس ازفعل و انفعالات زياد، متحول به يك ماده معدني مي شوند. حيوان و انسان تا دوران جنيني را در مدت مخصوصي به پايان نرساند، نمي توانند در جهان وسيعتري زندگي كنند و اين قانون در همه جا و همه چيز جهان ماده حكومت مي كند. به قول مولوي:[9]
با تاني گشت موجود از خدا تا به شش روز اين زمين و چرخها
ورنه قادر بود كز كن فيكون صد زمين و چرخ آوردي برون
اين تاني از پي تعليم تو است صبر كن در كار دير آي و درست
منابع جهت مطالعه ي بيشتر:
1ـ فلسفه وحي و نبوت، محمدي ري شهري، صص13-35.
2ـ قرآن ومعارف عقلي، جعفر سبحاني، صص63-66.
3ـ بهترين راه شناخت خدا، محمدي ري شهري.
4ـ در جستجوي خدا، مكارم شيرازي، صص195-221.
5ـ راز بزرگ رسالت، جعفر سبحاني، صص19-36.
6ـ اسلام و انسان معاصر، علامه طباطبايي، صص87-89.
7ـ پيدايش و تكامل جهان و انسان در قرآن، محمد علي تقويراد، صص12-26.
[1] . (اعراف/54)، (يونس/3)، (هود/7)، (فرقان/59)، (سجده/4)، (ق/38) و (حديد/4).
[2] . احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقاييس اللغه، ج6، ص159، ناشر مكتب الاعلام الاسلامي، 1404.
[3] . فيومي، المصباح المنير، ج1و2، ص683، مؤسسه دار الهجره، چاپ دوم، 1414.
[4] . راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ص553، ناشر كتاب فروشي مرتضوي، چاپ دوم، 1362.
[5] . مشهدي قمي، ميرزا محمد، كنز الدقائق، ج3، ص506، مؤسسه نشر اسلامي، چاپ اول، 1411.
[6] . سيد رضي، نهج البلاغه، نامه 73، نهج البلاغه نسخه المعجم المفهرس.
[7] . مكارم شيرازي و ساير همكاران، تفسير نمونه، ج6، ص202، ناشر دارالكتب الاسلاميه، چاپ نهم، 1317.
[8] . همان.
[9] . مثنوي معنوي به نقل از تفسير مواهب عليه (كمال الدين حسين واعظ كاشفي) ج1، ص449، نشر كتابفروشي اقبال، چاپ اول، 1317.

به نقل از http://www.andisheqom.com
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر فرض كنيم كه گوينده ريتم بيان مطلبش بر اساس جمع اعمال قبلي باشد در اينصورت گفته ميشود من رياضي را در دو روز خواندم و تا زيان را خواندم 4 روز طول كشيد و تا پايان خواندن فارسي جمعا شش روز مطالعاتم تمام شد ولي اگر بنا بر جمع اعمال قبلي نباشد ميگوييم من رياضي را در دو رور خواندم و زبان را در چهار روز و فارسي را در دو روز در اينصورت هشت روز درس خواندم در حالت سوم اينستكه تابع هيچ ريتمي نباشيم و لازم باشد تا يكي گفته هايم را تفسير كند در اينصورت مي گوييم من رياضي را در دو روز خواندم و زبان را در 4 روز (مفسر بايد بگويد منظورش اينه كه با قبلي جمع كني) و بعد فارسي را در دو روز خواندم (مفسر بايد بگويد منظورش اينه كه با قبلي جمع نكن) در اينصورت با تعريف چندين منظور ميشه فهميد كه يك بار بايد با قبلي جمع كني و يكبار بايد جمع نكني !و يا به اين نتيجه برسيم كه هنوز درس جمع 2+4+2 را نخوانده ايم.
آقای عراقی فکر کنم توی یه تاپیک دیگه مفصلا در زمینه آفرینش و خلقت صحبت کردیم. در این زمینه دوست عزیزم sporrow هم توضیح دادن. فقط در مورد تعاد روزهای خلقت یه توضیح کوچیک رو خیلی ساده بیان میکنم.
اونطوری که من از بحثهای قبلی شما هم متوجه شدم و فکر میکنم مقصودتون از طرح دوباره این مسئله همون باشه اینه که شما میفرمایید در قرآن آمده خلقت در 6 روز بوده. بعد میاد میگه زمین رو در دو روز آفریدیم.در 4 چهار روز کوهها رو بر ان استوار کردیم و آسمانها رو هم در 2 روز.خوب بالطبع اگه این اعداد رو با هم جمع بزنیم.میشه هشت که خوب خودش یه تناقضه.
حالا من میخوام بگم:
من درسامو تو 6 روز خوندم. ریاضی رو در دو روز خوندم(خَلَقَ الاَرْض فى يَوْمَينِ ) زبان رو در 4 روز خوندم (وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَسىَ مِن فَوْقِهَا وَ بَرَك فِيهَا وَ قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَتهَا فى أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ) و فارسی رو هم در 2 روز خوندم.(فَقَضاهُنَّ سبْعَ سمَوَاتٍ فى يَوْمَينِ)
خوب اگه اعداد رو با هم جمع کنیم میشه 8. یعنی من 8 رو زدرس خوندم یا 6 روز؟ جواب اینه که مگه نمیشه فرضا تو 4 روزی که زبان خوندم فارسی رو هم بخونم؟
فکر نمیکنم توضیح بیشتر لازم باشه.منظورم .واضحه.اعداد صرفا طول زمان رو نشون دادن.
(قصدم از آوردن آیات در توضیحاتم صرفا معادل سازی افعال بود)
 
آخرین ویرایش:

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
حجاب در قرآن

حجاب در قرآن

بنا به در خواست جانی دپ عزیز این مطلب رو میذارم که البته یه مقدار زیاده :


خاستگاه حجاب
حجاب به هر حال محدودیت هایی را به همراه دارد و چه بسا آنان كه فرصت تأمل ندارند یا در سایه وسوسه فرهنگ غرب، زندگی می کنند،پیشنهاد حجاب را برای زنان تبعیض آمیز و صداقی ازاستبداد و خودخواهی مردان تلقی نمایند و تحت فشار تبلیغات رو به گسترش فیمینیستی، آهنگ رویاروی با آن را سر دهند یا در صورت ناگزیری با احساس مظلومیت، سر تسلیم در برابر آن فرود آورند!
وقتی طرح حجاب با چنین ذهنیتی رو به رو باشد، نه تنها مقبولیت پیدا نمی کند که از پیدایش صمیمیت در کانون خانواده نیز جلو گیری می نماید. چه این كه در این صورت زنان، حجاب و عفاف را، تحمیلی از سوی مردان تلقی خواهند كرد كه سرپوشی بر خود خواهی و منیت و سلطه جویی آنان است!
بنابراین كسانی كه جز این می اندیشند و برای حجاب فلسفه و كاركرد دیگری قایلند، باید قبل از هر چیز به ابهام زدایی از چهرة حجاب بپردازند.
در جوامع دینی، بی حجابی و با حجابی را بازتاب بی حیایی و با حیایی قلمداد کرده اند ( میرشاهی،/ 105) و معتقدند که شرم، حیا و حجب درونی زنان به صورت حجاب تن، نمود می یابد و بی پروایی در برهنگی حكایت از بی حیایی دارد.
بی تردید حیا و عفاف دو حالت روحی است که بخشی از رفتار بیرونی انسان را تحت تأثیر قرار می دهد و با استمرار فتار مناسب، به ثبات و استواری بیشتر می انجامد. راغب می گوید:
« حیا عبارت است از خود داری نفس از انجام هر كاری كه آن را زشت می داند.» (راغب اصفهانی،/270)
« عفاف یعنی پدید آمدن حالتی در جان آدمی که به وسیله آن از غلبه و تسلط تمایلات سركش جلوگیری می شود.» ( همان /573)
فمینیست ها و طرفداران برابری زن و مرد، اساساً حالات ویژه روحی زنان را نتیجه تلاش استثمارگرایانه مردان می دانند و فطری و غریزی بودن حیا و عفاف زنان را به عنوان بستر و خاستگاه روانی حجاب، نمی پذیرند.
جان استوارت میل می گوید :
« طبیعت این دو مادام که مناسبات کنونی را با هم دارند، قابل شناخت نیست. اگر مردان در جامعه بدون زن، و زنان در جامعه بدون مرد، به سر برده بودند و یا اگر جامعه ای شکل گرفته بود که در آن زنان زیر سلطه مردان نبودند، آنگاه می توانستیم دربارة تفاوت ذهنی و اخلاقی زن و مرد سخن بگوییم که احتمالاً ازطبیعت آنان سرچشمه می گیرند. آنچه را امروز طبیعت زنان می نامند چیزی یکسره تصنعی است، زیرا محصول سرکوب در برخی جهات و تشویق در جهات دیگر است، (میل،/32)
ولی دیدگاه دیگر، بر طبیعی بودن حیا و عفت زن تأکید دارد و آن را باور مشترک تمام ملتهای جهان می شناسد. منتسکیو بر اساس این دیدگاه به قانونگذار، اجازه می دهد که در صورت تأثیر منفی محیط طبیعی و مشاهده بی بند و باری زنان، با تشریع قانون مناسب، به حراست از طبیعت و قانون طبیعی همت گمارد:
« تمام ملل جهان دراین عقیده مشترک هستند که زنها باید حجب و حیا داشته باشند تا بتوانند خود داری کنند، علتش این است که قوانین طبیعت این طوری حکم کرده و لازم دانسته زنها محجوب باشند و بر شهوات غلبه نمایند .طبیعت مرد را طوری آفریده که تهورش زیادتر می باشد ولی زن را طوری آفریده که خود داری و تحملش زیادتر است. بنابراین هرگز نباید تصور کرد افسار گسیختگی زنها برطبق قوانین طبیعی است بلکه افسار گسیختگی بر خلاف قوانین طبیعت می باشد و برعکس، حجب و حیا و خود داری مطابق قوانین طبیعت است، زیرا طبیعت ما را طوری آفریده که به نقص خود پی ببریم و به همین جهت است دارای حجب و حیا هستیم . زیرا حجب و حیا همانا خجلتی است که شخص از نقص و عدم کمال خود دارد.
حال اگر تأثیر آب و هوای محلی، به قدری زیاد باشد که این قانون طبیعی یعنی حجب و حیا را نقض نماید، قانون گذاران، بایستی به وسیله وضع قوانین مخصوصی، این نقصان را رفع کنند تا قوانین طبیعی به قوت خود باقی بماند» (منتسکیو،/ 442)
روسو نیز اعتقاد داشت که مرد و زن تمایلات جنسی نامحدود دارند.خداوند برای فروکش کردن نیروی شهوت مرد، به او عقل ارزانی داشته و به زن، حجب و حیا بخشیده است. ( آکین،/167)
در این میان، دیدگاه قرآن در عین بر خورداری از ویژگی مخصوص به خود، دیدگاه نخست را نمی پذیرد و طرح و نگاهی دارد كه به دیدگاه دوم نزدیك تر است.

عفاف، دارای ریشه در ذات انسان
قرآن موضوع حیا و عفاف را مخصوص زنان نمی داند بلكه معتقد است كه ذات و سرشت انسان، اقتضای حیا و عفاف را دارد. و این محیط اجتماعی و القائات دینی- فرهنگی و یا سود جویانه نیست كه شرم از برهنگی و خطا را باعث شده است. – هر چند این عوامل در شكوفایی یا فرو كاسته شدن آن تأثیر دارند-
قرآن برای این كه مفهوم فوق را بیان كند، برای انسان، مرحله ای را ترسیم كرده است كه در آن مرحله انسان هنوز به فرهنگ، دین روابط تولید و توزیع، مناسبات اجتماعی و رقابت و حس مالكیت و ... دست نیافته است تا از آن ها تأثیر پذیر باشد.
قرآن از زمان و مكانی یاد كرده است كه انسان نخستین، در قالب یك مرد به نام آدم و یك زن حیات خود را بی هیچ دغدغه فرا انسانی آغاز كرده بودند.
در این فضای كاملاً طبیعی، آدم و همسرش به هر حال راهی را انتخاب می كنند كه نتیجه آن فرو افتادن حجاب و آشكار شدن چیز هایی بود كه آن را بر اساس ذات و سرشت انسانی خود، زشت می دانستند، و چون زشتی را احساس كردند، در صدد پوشاندن آن بر آمدند.
« فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یخْصِفَانِ عَلَیهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» ( اعراف / 22)
«چون آدم و همسرش از آن درخت بچشیدند، شرمگاه شان پدیدار گشت و آنها شروع کردند به چسباندن برگهای بهشت بر تن خود.»
بر اساس روایتی امام صادق (ع) می فرماید:
«وقتی آدم و حوا از آن درخت خوردند، زیور و پوشش آنها از بدنشان جدا شد و برهنه ماندند.» (الحویزی، 2/ 12)
با اتکاء به ذاتی بودن حیا و عفاف، قرآن زنان و مردان را دعوت به عفت ورزی می کند با این تفاوت که عفت ورزی مردان با کنترل بر شهوت و پرهیز از چشم چرانی حاصل می آید و حیای زن، با حریم گیریهایی که یكی از نمودهای آن پوشش تن می باشد. قرآن خطاب به مردانی که به دلیل فقر، نمی توانندازدواج كنند، می گوید:
« سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِیهَا آیاتٍ بَینَاتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نور /33)
« کسانی که توان ازدواج ندارند، باید راه عفت پیش گیرند تا خداوند با بخشش خود آنها را بی نیاز گرداند.»
رفتار حضرت موسی (ع) می تواند مصداق بارز این نوع عفت ورزی باشد که پس از اجابت دعوت شعیب موقع رفتن به خانه ایشان، برای این که چشمش به قد و قامت زن نامحرم نیفتد، به دختر شعیب پیشنهاد کرد که پشت سر او حرکت کند و راه خانه را به او بنمایاند. این برخورد موسی را، دختر شعیب نوعی امانتداری شمرد (همان،4/ 122) و خداوند نیز تلقی او را مورد تأیید قرار داد:
« قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الأمِینُ» (قصص/26)
«یکی از آن دو گفت: پدر ! او را، مزدوری بگیر، زیرا بهترین کسی به مزدوری می گیرد آن است که نیرومند و امین می باشد»
قرآن در دو آیة مختلف، با بیانی خاص حیای زن و نیز عفاف وی را ستوده است.
1- در داستان موسی، آنگاه كه دختر شعیب بازگشت، تا موسی را نزد پدر فرا خواند، قرآن می گوید:
«فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیاء» ( قصص/25)
« پس یکی از آن دو دختر که با شرم و حیا راه می رفت نزد موسی (ع) آمد.»
2- قرآن به زنان سالخورده اجازه می دهد که حجاب رویین و روپوش شان را كه زنان روی لباسهای معمولی می پوشند، كنار نهند.
ولی سپس می گوید اگر به قصد عفت ورزی، خود را با آن بپوشانند، بهتراست:
«وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یرْجُونَ نِكَاحًا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَأَنْ یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (نور /60)
« بر زنان بازنشسته که امیدی به زناشویی ندارند، باکی نیست که روپوش خود را فرو نهند، بی آنکه زیور و آرایش خود را به نمایش گذارند و اگر عفت ورزی کنند (و آن را بپوشند) برایشان بهتر است و خداوند شنوا و داناست» .

حریم گیریهای بایسته

بر اساس اظهارات و مطالعات علمی و تجربی، زنان در قدم نخست دنبال علاقة قلبی مرد هستند و انتظاردارند که مردان دنبال پیوند وجودی با آنان باشند و نه برقراری رابطه جنسی! همانگونه که تهاجم جنسی و شهوانی مرد برای زن، ناخوشایند و مایه نفرت است، نگاه جنسی و شهوانی او نیز برایش ننگ آور می نماید.
در این رابطه اظهارات خانم سیمون دو بوار (دانشمند و حقوقدان فرانسوی) كه از یك جامعة سكولار گزارش می دهد خواندنی است وی می گوید:
« دختران جوان دوست دارند، مردان، خود آنها را بخواهند نه بر قراری رابطه جنسی با آنان را، از این رو نگاه های مردان در عین این که آنها را می ستاید آزار هم می دهد، هوس مرد، به همان اندازه که تحسین است توهین هم هست. دختران طبیعتاً اگر احساس کنند مردان به بدن آن ها نظر جنسی دارند، سعی می کنند خود را بپوشانند، شرم و حیا از همین جا معلوم می شود.» (سیمون دو بووار،/ 56)
تخیلات جنسی ناشی از نگاه مردان به اندام زنان هم مایه شرم برای زنان است و هم عامل ترس، زیرا خطر تجاوز و تعرّض را در ذهن شان ایجاد می كند، به همین دلیل زن با تمام اعضا و جوارحش «عورت» شمرده شده است که در معنای آن ترس و حیا هر دو نهفته می باشد.
دیدگاه دیگر این است كه:
« وجود دو خصوصیت در زنان به آنها فرصت می دهد که توهم جنسی مردان مایه نگرانی شان باشد، نخست این که غریزة جنسی در حال غلیان ندارند که در نخستین بر خورد با مردان به یاد اشباع آن باشند. دوم این که به صورت طبیعی و با الهام از فطرت خدادادی، پاکدامنی و عفت برای آنها، از اهمیت بیشتری برخوردار است، به همین دلیل احساس خطر تجاوز جنسی بر لباس پوشیدن آنان اثر می گذارد.» (پاملاآبوت،/234)
در روایت نبوی (ص) آمده است:
« الحیاء عشره اجزاء فتسعه فی النساء و واحد فی الرجال » ( الهندی،3/ 121)
«حیا ده جزء دارد، نه تای آن در زنان است و یکی ازآن در مردان.»
به هر حال اگر بپذیریم که نگاه صرفاً جنسی مردان به زنان آمیزه ای از نفرت و ترس را در روح زن به وجود می آورد و همین حالت روحی به او انگیزة حریم گیری و میل به عفت ورزی می دهد، تدابیری لازم می نماید که به دغدغه های روحی و ارزشی زنان پاسخ مثبت دهد.
قرآن در این زمینه پیشنهادها و راهکارهایی را ارائه می دهد که در این مقاله تحت عنوان «گونه های حریم گیری» مورد بحث قرار می گیرد و رعایت آنها منجر به تأمین عفت در حیات اجتماعی می گردد.
حریم گیری ها به دو بخش مشترک و مختص، تقسیم می شود، برخی مشترک میان زن و مرد است و بعضی ویژة هر یك.
زن و مرد هر دو وظیفه دارند که از چشم چرانی بپرهیزند و برای اندام جنسی خود، پوششی برگزینند که مانع رؤیت شود:
« قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصْنَعُونَ (٣٠) وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ... » (نور / 30-31)
« به مؤمنان بگو چشمهای خود را فرو گیرند و شرمگاه خود را بپوشانند، این برای آنها پاکیزه تر است. خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را فرو گیرند و شرمگاه خود را بپوشانند.»
حفظ و پوشش اندام جنسی، همانگونه که با برهنگی تضاد دارد، با لباسی كه دراثر تنگی یا نازکی پوشش كامل به حساب نیاید نیز ناسازگار می باشد.
عایشه می گوید خواهرش اسماء بر پیامبر وارد شد در حالی که جامة نازک بر تن داشت، پیامبر(ص) از او رو گرداند فرمود:
« یا اسماء ان المرأه اذا بلغت المحیض لم تصلح ان یری منها إلا هذا و هذا » اشار الی وجهه و کفیه » ( ابی داوود، 4/ 131)
« ای اسماء! هر گاه زن به رشد جسمی (و به سن تکلیف رسید)، شایسته نیست از اندام او جز صورت و كف دستانش دیده شود.»
در بخش وظایف ویژه، به مردان فرمان داده شده است که سرزده و بدون اجازه به خانه کسی وارد نشوند و بدینوسیله آسایش و آزادی زنان را در خلوتگاه خانه شان بهم نزنند. زنی خدمت پیامبر عرض کرد یا رسول الله، من در خانه ام وضعیتی دارم که نمی پسندم هیچ کسی مرا با آن وضع ببیند، اگر در چنین شرایطی کسی بر من وارد گردید چه کار کنم؟ پس آیه زیر نازل شد (سیوطی، 6/171)
« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتًا غَیرَ بُیوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَیرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نور 27)
«ای کسانی که ایمان آورده اید، به خانه هایی غیر از خانه خود، بدون اجازه گرفتن و سلام کردن بر اهل آن، وارد نشوید، این برای شما بهتر است، امید است متوجه سرّ این فرمان بشوید.»
اگر مرد بنا است چیزی بخواهد، حق ندارد بدین بهانه، سر زده وارد خانة دیگران شود، بلكه باید از پشت پرده یا دیوار، صدا بزند و خواسته اش را با اهل خانه درمیان گذارد. (مطهری، مجموعه آثار،19/ 498 )
قرآن در مورد زنان پیامبر(ص) می فرماید:
«وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» (احزاب /53)
« هرگاه از زنان پیامبر کالایی خواهید، ازپشت پرده بخواهید. این برای پاکی دلهای شما و آنان تأثیر گذارتر است.»
حتی غلامان و پسران نا بالغ هم حق ندارند در ساعت های معین که زمان خلوت زن و شوهر است بدون کسب اجازه بر آنان وارد شوند. (مكارم شیرازی،14/ 538)
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِینَ مَلَكَتْ أَیمَانُكُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیابَكُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشَاءِ ثَلاثُ عَوْرَاتٍ» (نور / 58)
«ای کسانی که ایمان آورده اید! باید خدمتكاران و پسران نابالغ تان، در سه وقت اجازه ورود بگیرند: پیش از نماز صبح، در نیمروز موقعی که لباسهای خود را برای استراحت بیرون می آورید و بعد از نماز عشاء، این سه وقت، سه زمان اختصاصی برای شماست.»
حریم گیریهای پیشنهادی قرآن، در مورد زنان، مربوط به رفتار، گفتار و لباس پوشیدن آنان می شود و آمیخته باهشدار و بیدار باش می باشد.


هر شاخه ای که از باغ برون آرد سر / در ميوه آن طمع کند راهگذر

ادامه دارد...
 
آخرین ویرایش:

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
حجاب در قرآن-قسمت دوم

حجاب در قرآن-قسمت دوم

قرآن پذیرفته است که تعامل زن و مرد در حیات اجتماعی، اجتناب ناپذیر است ولی درباره محتوا، شکل و شیوه معاشرت، طرح و توصیة ویژه دارد.
از این رو، با پذیرش مشروعیت اصل گفت وگو از به کار گیری شیوه نازکی و لطافت در صدا و کلمات و جملات دارای معنای باطل و ناروا، باز می دارد.
«یا نِسَاءَ النَّبِی لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا» (احزاب / 32)
« پس در گفتار فروتنانه و با کرشمه سخن مگوئید تا بیمار دلان به طمع نیفتند. و لحن پیراسته از باطل بر زبان جاری کنید»
پایکوبی و خود نمایی و جلوه گری زنان و گام برداشتن به گونه ای كه صدای زیور هایی كه به پا می بسته اند، آشكار شود، مورد نهی صریح قرآن قرار گرفته است.
« وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ» (نور / 31)
« پای بر زمین نکوبند به گونه ای که زینت پنهان داشته شان را به اطلاع دیگران برسانند!- و مردان غریبه را به خود جلب نظر نمایند-.»
خودنمایی – حتی اگر توسط زنان سالخورده هم صورت بگیرد – نارواست.
«وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یرْجُونَ نِكَاحًا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجَات»(نور/ 60)
«زنان بازنشسته که امید به ازدواج ندارند ، اجازه دارند که جامه های خود را کنار گذارند بدون این که با زیور آلات شان به خودنمایی بپردازند.»
«وَقَرْنَ فِی بُیوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الأولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وآتِینَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا» (احزاب /33)
« به گونه خودنمایی جاهلیت پیشین ، به خودنمایی نپردازید.»
این كه منظور از «جاهلیت اولی» چیست و آن ها چه رفتاری داشته اند، نقلهای مختلفی وجود دارد. از جمله:
1- جاهلیت اولی عصر قبل از اسلام است كه در آن عصر، زنان غیر از همسر خود، ارتباط دوستی با مردان دیگر نیز داشتند، با این تفاوت كه آمیزش جنسی را حق همسر خود می دانستند ولی با دوستانش سایر ارتباطهای جنسی را مانند بوسیدن، در آغوش كشیدن مجاز می شمرده اند. (طبرسی، مجمع البیان، 4/356)- چیزی كه امروز در جامعة سكولار و غیر دینی رواج دارد!-
2- تبرّج جاهلیت اول، مربوط به زمان تولد حضرت ابراهیم(ع) می شود که در آن زمان، زنان پیراهن های تزیین شده با مروارید می پوشیدند، در وسط راه، حرکت می کردند و در برابر چشم مردان جلوه می كردند. (طبرسی، جوامع الجامع، 2/321)
3- جاهلیت پیشین عبارت است از فاصلة زمانی هزار ساله بین ادریس و نوح که در آن روز عیدی رسمیت پیدا کرد، همة مردم در آن روز گردهم جمع می شدند و زنان خویشتن می آراستند و این گردهمایی و جلوه گری زمینه در آمیختن زنان و مردان را فراهم می آورد و تمایلات جنسی را مشتعل می ساخت و به رفتار ناشایست می انجامید فذلک قول الله «وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الأولَى» (رازی، 15/416)
دیدگاه های فوق می تواند گویای این باشد که تبرج همان خود نمایی با انگیزة جنسی است که سطوح گوناگون دارد، رسواترین گونه های آنرا خودنمایی آمیخته با اختلاط و فحشا را تشکیل می دهد که در عصرحاضر نیز بر روابط بسیاری از زنان و مردان جوامع غیر دینی، سایه افکنده است. گویا آیة قرآن (احزاب/33) هم پیشاپیش از این واقعیت تلخ خبر داده است، زیرا رفتار انسانها در طول تاریخ تكرار پذیر است.
امام صادق (ع ) نیز با اشاره به چنین پیش بینی، ذیل آیه یاد شده می فرماید:
« ای سیکون جاهلیة اخری» (قمی ،2/193)
«در آینده نه چندان دور، جاهلیت دیگری، شكل خواهد گرفت.»
آخرین گونه حریم گیری ویژة زن، پوشش و حجاب است که تبیین فلسفه آن هدف اصلی این مقاله می باشد:

هویت حجاب
تردیدی نیست که حجاب واژة عربی است و در لغت هم به معنای پرده آمده و هم به معنای پوشش، و در هر دو معنا، جلوگیری از مشاهده نهفته است.
لغت شناسان چه درگذشته مانند اسماعیل ابن حماد الجوهری (متوفای 393 ق) در کتاب «الصحاح» (1/ 107) وچه درعصرجدید مانند صاحب «المنجد فی اللغه» (1/118) به صورت همسان حجاب به معنای پوشش را مورد تأکید قرار می دهند، فقیهان نیز واژة حجاب را در مورد پوشش زنان بكار برده اند. البته پیشینه این نوع كاربرد نیز دركتاب های لغت زمینه مطالعه دارد.
زمخشری (متوفای 538 ه) در مقام شمارش موارد استعمال واژة حجاب می گوید:
« ضرب الحجاب علی النساء » (زمخشری، اساس البلاغه،/73)
«واجب گردید حجاب بر زنان.»
صاحب کتاب « منتهی الارب فی لغه العرب » نیز می گوید:
« احتجب المرأه بیوم » «یك روز است كه این زن گام در حجاب نهاده است»
این تعبیر زمانی به كار می رود كه دختر نه سالش تمام شده باشد و اولین روز ورود او به سن بلوغ ولزوم رعایت حجاب باشد.» (صفی پور،1/ 222)
قرآن دو عامل را مكمل هم در تحقق عفاف می داند، حریم چشم نگاه داشتن و حریم پوشش اندام، رعایت كردن.
«وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ...» (نور /31)
« وبه زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (ازنگاه هوس آلود ) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ كنند و زینت خود را – جز آن مقدار كه نمایان است – آشكار ننمایند، و(اطراف) روسری های خودرا برسینه خود افكنند...»
«یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ»(احزاب /59)
«ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مسلمان بگو که جلابیب خود را بر خود نزدیک کنند، این نزدیکتر است به این که شناخته شوند، پس مورد آزار قرار نگیرند.»
تعیین کمیت و کیفیت حجاب، بر اساس آیات فوق، واكاوی واژه های کلیدی «خُمُر» «جَلابیب» و«زینت» که نقش اصلی در بیان ماهیت حجاب اسلامی دارند بستگی دارد.
«خُمُر»، چنان که از شأن نزول آیه پیداست (حر عاملی ،14/ 138) نام دیگرش مقنعه است که در صدراسلام از پوشیدنی های رایج مدینه به حساب می آمد. بدین صورت که زنان، از آن، به عنوان روسری، استفاده می نمودند ولی دو طرف آن را از پشت گوش رد نموده، پشت گردن می انداختند، به گونه ای که سینه، زیر گلو و دور گردن، برهنه می ماند، آیه طبق فهم ابن عباس (طبرسی، مجمع البیان،4/ 138) دستورداد که ظرفیت این پوشش مورد استفاده قرار گیرد و باید به وسیله آن زنان موی سر، سینه، دور گردن و زیر گلوی شان را نیز بپوشانند.
«زینت» که نقطه مقابل زشتی است طبق نظر راغب اصفهانی، در قرآن دارای سه مصداق می باشد که عبارت است از:
زینت نفسانی مثل علم و اعتقادات خوب، زینت بدنی مانند نیرومندی و قد بلندی و زینت خارجی چونان مال و مقام (راغب اصفهانی،/388)
در رابطه با حجاب زنان، دو نوع زینت، مورد توجه مفسران و فقها قرار گرفته است؛ یعنی هم زیور آلات که زینت خارجی است باید پوشیده باشد و هم اندام و اعضای آنان که از زیبایی خاص به ویژه از منظر مردان برخوردار است.
روایت امام باقر(ع) نیز زینت بودن اندام زن را تأیید می کند. امام پس از معرفی جامه، سرمه، انگشتر، حنای دستها و النگو، به عنوان زینتهای آشکار، می فرماید:
« الزینة ثلاث زینه للناس و زینة للمحرم و زینة للزوج، فاما زینة الناس، ذکرناها و اما زینة المحرم، فموضع القلادة فما فوقها و الدملج و مادونه و الخلخال و ما اسفل منه و اما زینة الزوج، فالجسد کله » (قمی،2/101 )
«زینت به سه بخش تفسیم می شود: 1- زینتی که لازم نیست از چشم مردم نهان شود. 2- زینتی كه باید ازچشم عموم نهان شود ولی از محارم لازم نیست پوشانده شود. 3- زینتی كه باید از همه پنهان نگاهداشته شود، جز همسر. قسم اول را بازگوکردم – صورت و دستها از مچ به پایین- قسم دوم که مشاهده آنها برای محارم روا می باشد، عبارتند از گردنبند به بالا وجای بازوبند به پایین و خلخال به پایین و سوم که اختصاص به شوهر دارد تمام بدن زن است.»
قسمت عمده اندام و زیور آلات زنان، بر اساس آیه : « وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ» (نور/ 31) با پیراهنی که بدن نما نباشد – چونان که در روایت عایشه بود – و شلوار، پوشانده می شود.
در روایتی از امام علی (ع) آمده است:
«کنت قاعدا فی البقیع مع رسول الله فی یوم دجن و مطر اذ مرت امرأة علی حمار، فوقع ید الحمار، فی وهدۀ فسقطت المرأه فاعرض النبی بوجهه فقالوا یا رسول الله انها متسروله قال اللهم اغفر للمسرولات ثلاثا، ایها الناس اتخذو السراویلات فانها من استر ثیابکم و حصنوا بها نسائکم اذا خرجن » (النوری 3/244)
«در روز ابری و بارانی، با پیامبر(ص)، در بقیع نشسته بودیم که زنی رد شد، در حالی که بر چهار پایی سوار بود، پای مركب داخل چاله رفت و زن بر زمین افتاد، پس پیامبر(ص) صورتش را برگرداند تا نگاهش به اندام زن نیفتد. گفتند: ای رسول خدا، آن زن شلوار به تن دارد. پیامبر(ص) سه بار فرمود: پروردگارا زنانی را که شلوار می پوشند مغفرت نما. مردم ! شلوار را برگزینید که در میان لباسهای شما بهترین پوشش است و به وسیله آن زنانتان را موقع بیرون رفتن از خانه، در حفاظ و امنیت قرار دهید.»
و اما «جلباب»، رو پوشی است كه بالای لباسهای معمول و خانگی، مورد استفاده قرار می گیرد. به ویژه زمانی که برای کاری بیرون از منزل می روند. به عبارت دیگر، زنان بر اساس علاقه ای که به آرایش و نمایش دارند، زیباترین و تنگ ترین لباس را برای پوشش بر می گزینند. قرآن می گوید داشتن چنین لباسی در خانه اشکال ندارد ولی وقتی بیرون می روید، باید روپوشی نسبتاً بزرگی داشته باشید که آن را بر روی لباسها، بر خود بپیچید، تا لباس تن پوشتان دلهای بیمار را به طمع نیندازد. این مطلب از اظهارات بسیاری از اهل لغت و تفسیر قابل استفاده است که می گویند:
«جلباب، از روسری بزرگتر و از عبا كوچك تر است.» (الزمخشری، الکشاف،5/97) « و به تعبیر دیگر از ملافه کوچکتر و کوتاه تر است» (احمد مطلوب،/46 ) « و از روی مقنعه و پیراهن» (المراغی،24-22/36)، «سر، پشت، سینه زنان را می پوشاند.» (احمد مطلوب، / 46)
ام سلمه می گوید:
« وقتی آیه 59 احزاب نازل شد، زنان انصار [حجاب را رعایت کردند،] دراثر پوشیدن جامه های سیاه، موقع خروج از منزل، به گونه ای می نمودند که گویا کلاغ روی سر آنها نشسته بود.»( سیوطی، 6/ 659)
انتخاب پارچه سیاه، به عنوان روپوش لباس، از سوی زنان انصار، با دیدگاهی که هم اكنون درباره رنگ سیاه مطرح شده است کمال همخوانی را دارد. بر اساس این دیدگاه رنگ سیاه صامت و مرده و به معنای نه (نقطه مقابل بلی) نشانگر ترک علاقه یا انصراف نهایی است و توجه بیننده را منصرف می كند. به همین دلیل استفاده از آن برای زنان در برابر جنس مخالف، سودمند تشخیص داده شده است. ( اردوبادی، آیین بهزستی اسلام، 3/ 31 )

فلسفه حریم گیری
با این كه حیا و عفاف ریشه در سرشت آدمی دارد، اما به هر حال محدودیت آور نیز هست، اما نتایج حجاب آنقدر مهم است كه زنان با رغبت این مقدار از محدودیت را پذیرا شوند. و البته این رغبت زمانی شكل می گیرد كه زنان و مردان به فلسفه، آثار و اهداف حجاب توجه داشته باشند.
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتًا غَیرَ بُیوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَیرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نور/27)
«ای کسانی که ایمان آورده اید، به خانه هایی جز خانه های خودتان، وارد نشوید تا آنکه خبر دهید و اجازه خواهید و بر اهل آن سلام کنید. این برای شما بهتر است، باشد که به یاد آرید.»
«وَإِنْ قِیلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ» (نور 28)
«و اگر شما را گویند: باز گردید، پس باز گردید، بازگشت برای شما پاکتر است.»
« قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ» (نور /30)
« مؤمنان را بگو که دیدگان خویش را فرو دارند و شرمگاههای خود را بپوشانند، این، برای افزایش تزکیه آنها مؤثرتر است.»
«وَأَنْ یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَهُنَّ» (نور/ 60)
« [ زنان پیر] اگر حجاب را رعایت کنند برایشان بهتر است.»
«وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» (احزاب /53)
« و هرگاه از زنان پیامبر (ص) کالایی خواستید، از پشت پرده بخواهید . این ، سبب افزایش طهارت دلهای شما و آنان می شود.»
«یا نِسَاءَ النَّبِی لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا» (احزاب /32)
« ای زنان پیامبر شما مانند یکی از زنان دیگر نیستید اگر پرهیزکارباشید، پس در گفتار نرمی ننمایید، تا طمع آن کس که در دلش بیماری است برانگیخته گردد.»
« یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ» (احزاب /59)
«ای پیامبر، زنان و دختران خویش و زنان مؤمنان را بگو: روپوششان را بر خود نزدیک کنند. این نزدیک تر است به اینکه شناخته شوند و در نتیجه آزار نبینند.»
فلسفه حریم گیری ها، در این آیات، با عبارتهای: « خیر»، « ازکی »، « أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ »، « فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» و «ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ» گوش زد شده است.
اسامی تفضیل، در آیات فوق تنها در آیة‌‌‌‌‌‌‍ 60 سورة نور، به معنای حقیقی خود است؛ یعنی پوشیدن جلباب برای زنان سالخورده، از نپوشیدنش بهتر است و در سایر موارد نمی تواند متضمن معنای تفضیل باشد و گرنه معنای آیة 28 سورة نور، این خواهد بود که حجاب و پوشاندن شرمگاه مرد پاکتر است یعنی نپوشاندن آن ناپاک نیست!
بنابراین سخن ابن عاشور را باید تعمیم داد که تفضیل را به معنای تقویت می داند و نه برتری:
«ازکی» (نور/30) تفضیل و برتری دادن را نمی رساند؛ بلکه مقصود ازآن تقویت تزکیه است که عامل مصونیت انسان از ارتکاب گناهان بزرگ می باشد. (ابن عاشور،19- 18/ 204)
« «اطهر» (احزاب/53) به معنای تقویت طهارت است و نه پاک تر بودن، یعنی صحبت کردن از پشت پرده، طهارت قلبی شما وآنان را، قوت می بخشد. قلب هر دو گروه به وسیله تقوا، بزرگداشت حرامهای خدا و حرمت پیامبر(ص)، طهارت داشت ولی نه درحد عصمت، مشیت الهی بر این قرار گرفت. که با از میان برداشتن ناچیزترین اسباب وسوسه های شیطانی و فراهم آمدن مراتبی از تقوای الهی، بهرة بیشتری از عصمت را در اختیار آنان قرار دهد.» (ابن عاشور،21/ 314)


ادامه دارد...
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
حجاب در قرآن-قسمت آخر

حجاب در قرآن-قسمت آخر

حجاب، هم دافعه، هم جاذبه
آنچه تا كنون از حجاب و حیا و عفاف گفتیم حكایت از آن داشت كه حجاب عاملی است برای دور كردن آسیب ها از ساحت زن، در حالی كه همین عامل دفع و ردّ، در جایی دیگر به نوبة خود عامل جذب و زمینه جذابیت نیز است.
تقریباً همه، بر این نکته تأکید دارند که حیا و عفت قدر و قیمت زن را بالا می برد. تمام مردان اعم از خواستگار، شوهر، محارم و نامحرمان، به زن با حیا، احترام قائلند و زن بی حیا و بی آزرم را حقیر می شمارند.
ولیام جیمز (روان شناس معروف آمریکایی) می گوید:
« زنان دریافتند که دست و دلبازی مایه طعن و تحقیر است و این را به دختران خود یاد دادند.» (ویل دورانت، لذات فلسفه،/ 129)
منزلتی ناشی از حیا که نقطه مخالف بی حیایی و به قول ویل دورانت دست و دلبازی است، به گونه های مختلف تعبیر شده و هر اندیشمندی، به شکلی بازتاب آن را در زندگی زن، به توضیح نشسته است.
ویل دورانت حیا را کمین گاهی می داند که زن با استفاده از آن می تواند همسر مورد نظرش را برگزیند یا مطابق دلخواهش اصلاح نماید:
« حجب و حیا برای دختران همچون وسیله دفاعی است که به او اجازه می دهد تا از میان خواستگاران خود، شایسته ترین آنان را برگزیند یا خواستگارش را ناچار سازد که پیش از دست یافتن بروی، به تهذیب خود بپردازد. موانعی که حجب و عفت زنان، در برابر شهوت مردان ایجاد کرده، خود عاملی است که عاطفه و عشق شاعرانه را پدید آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است» (ویل دورانت، قصة الحضاره،1/84)
خانم جینا لمبروزو (روان شناس معروف ایتالیایی)، تداوم عفت و حیای زن را مهم شناخته و دلدادگی مرد را در این رابطه مؤثر دانسته است:
« بدون شک منشأ حجب و حیای زن را در عشق و علاقه می توان یافت، چه این که زن وقتی مرد را به خویش علاقمند و خود را نسبت به او متمایل دید، منظور اصل خود نمایی و جلوه گری از بین می رود» (جینا لمبروزو،/48)
استاد مطهری بر این باور است که عفت و حجاب، برای زن هم وسیله تصاحب دل مرد است و هم حایل و مانع در برابر گرفتاران به جنون جنسی و انگیزه تجاوز:
« حیا و عفاف و ستر پوشش، تدبیری است که خود زن با یك نوع الهام، برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد، به کار برده است ... زن همان گونه که متوسل به زیور، خود آرایی و تجمل شد که از آن راه، قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد، دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق وطلب اورا تیز تر کند ومقام خود را بالا ببرد ... به طور کلی رابطه ای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف وعشق و سوز وگرانبهایی از طرف دیگر یعنی عشق در زمینه فراقها ودست نارسی ها می شکفتند.
زن هر اندازه متین تر و با وقار تر و عفیف تر حرکت کند ... به احترامش افزوده است ... قرآن پس از آنکه توصیه می کند زنان خود را بپوشانند می فرماید :« ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ » یعنی این کار برای این که به عفاف شناخته شوند ومعلوم شود خود را در اختیار مردان قرار نمی دهند بهتر است و در نتیجه ، دور باش وحشمت آنها ، مانع مزاحمت افراد سبکسرمی گردد » (مطهری، مجموعه آثار، 19/421)
جلال الدین بلخی، این معنا را چنین به نظم آورده است:
آب غالب شد برآتش از نهیب***زآتش او جوشد چو باشد درحجیب
چونکه دیگی حایل آمد هردو را***نیست کرد آن آب را کردش هوا
ظاهرا بر زن چو آب از غالبی***باطنا مغلوب و زن را طالبی ( بلخی،/124)
یعنی، مرد چونان آب است و زن چونان آتش، اگر این دو بی هیچ مانعی در ارتباط با هم قرار گیرند، آن كس كه مغلوب می شود وخاموش و سرد و بی خاصیت می گردد، زن است.
ولی اگر میان این آب و آتش، ظرفی حایل شود، آتش سرد و بی خاصیت نمی شود؛ بلكه می تواند با حرارت دائمی خود، وجود مرد را گرمایش و به غلیان و شور وا دارد.
مطهری می گوید:
«مرد درعمق وجودش از ابتذال تسلیم ورایگانی زن متنفر است و عزت، استغنا وبی اعتنایی او را می ستاید مردی وجود ندارد که آرزوی داشتن همسر عفیف و با حیاء را درسر نپروراند یا از زیستن درکنار چنین زنی لذت نبرد.» (مطهری، مجموعه آثار ،19/422)​

چرا تأكید بر حجاب و عفاف زن؟
زن و مرد در طبیعت، هر یك گرایشها، انگیزه ها، توانها و كاركردهای خاص خود و آسیب ها و ضرورت های ویژة خود را دارند.
از این رو در قرآن هر یك از آن دو به تكالیفی مكلّف شده اند كه با هم یكسان نیست، چرا كه اگر نقش زن در طبیعت و تدبیر الهی، نقش جذب و تسخیر و پذیرش قرار داده شده و لوازم این جذابیت و انگیزه ها و محركهای لازم به او داده شده است. پس او از همین ناحیه نیز آسیب پذیر است و وحی قرآنی خواسته است با برنامه ها و رهنمودهایی جلو آسیب ها را بگیرد و در عین حال اصل طبیعت زنانه زن را انكار نكند و ضد ارزش معرفی ننماید.
این است كه در كنار تشویق او به ایجاد جذابیت مثبت برای همسر خود، وی را از به كار گیری این توان در زمینه های نادرست بر حذر داشته و از او خواسته است تا با حجاب و عفاف و حیا بر نیروی جذّابیت آفرینی خویش فائق آید و آن را مدیریت كند.
برخی از روانشناسان بر این باورند که همزمان با آغاز دوران بلوغ احساس تشخیص هویت نیز خود نمایی می کند؛ همانگونه که پسران در این مقطع سنی به سلطه جویی می اندیشند. در دختران حالت انقیاد، جذب و قدرت جلب توجه آشکار می شود و در نتیجه علاقه پوشیدن لباسهای زیبا، آرایش کردن، با عشوه سخن گفتن، با ناز قدم بر داشتن و بروز حالت های مادرانه در آنان طبیعی است ولی در مرحله تکامل بلوغ و تعیین هویت انسانی زنان باید به جای جذب همه مردان، تنها به یک مرد توجه کرده و بقیه توانایی های جسمی و روحی خود را صرف سازندگی کنند .
البته این خطر وجود دارد که رشد شخصیت توقف پیدا کند و دختران به موجودات کاملا گیرنده تبدیل شده، همیشه اسیر توجه دیگران باشند. امروز این خطر به صورت جدی تر مطرح است. در بسیاری از جوامع بشری این توقف به گونه های مختلف مورد تشویق قرار می گیرد. ظهور زنان بی بند و بار و عشوه گر در پرده سینماها و تلویزیون، نقش معرفی الگو را دارد. (روحانی،/25 و32 و35)
خانم لمبروزو بدون یادآوری مراحل رشد هویت، زن را تشنه دلربایی می شناسد و برای تسخیر توجه و دلهای دیگران از ارائه اندام، تنظیم رفتار و گفتارش سود می برد:
«یکی از تمایلات عمیق و آرزوهای اساسی زن آن است که در چشم دیگران اثر مطلوب بخشیده و به وسیله حسن قیافه، زیبایی اندام، موزون بودن حرکات، خوش آهنگی صدا، طرز سخن گفتن و بالاخره شیوه راه رفتن خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آنها را تحریک نموده و روحشان را مجذوب سازد » (لمبروزو،/ 42)
وقتی دختران و زنان در کنار گرایش به لبخند زدن (هاید،/ 166) نزاکت در گویش، نمایش نرمی، ملایمت، رأفت و شفقت (اردوبادی، نگاه پاک زن و نگاه های آلوده به او،/ 83 ) به آرایش و نمایش می پردازند، جاذبه دو چندان پیدا می کند ولی عطش آنها در خود نمایی و جلب توجه دیگران نیز افزایش می یابد (روحانی، / 112 ) و به تبعیت از آن هزینه تجمل نیز بالا می رود.
براساس تحقیقی، زنان جهان شصت درصد در آمد سالانه شان را صرف زیبایی، خرید لوازم آرایش و بهداشت می کنند اکثر افرادی که چنین هزینه می کنند، زنان زیر 25 سال را تشکیل می دهند ( سایت انتخاب، 12 آبان 1386 )​

نتایج انكار حجاب و نفی عفاف
اگر چه حجاب و عفاف نوعی محدودیت و زحمت را برای زنان به همراه دارد ولی امروز به آسانی می توان مشاهده كرد كه نفی حجاب و عفاف و كنار نهادن آن از سوی زنان، آثار ویرانگری را برای جوامع بشری پدید آورده است و در این فرو ریزی ارزشها، بیشترین آوارها بر سر زنان فرود آمده و به خود آنان آسیب زده است.
ویل دورانت با توجه به مشاهدات زمان خود در مقام بررسی عفت عمومی و آشفتگی زندگی خانوادگی می گوید:
« به زودی زمانی خواهد رسید که هیچ مردی نخواهد خواست با زنی که با هم از تپه زندگی بالا رفته بودند، پایین برود و ازدواج بی طلاق چنان نادر خواهد شد که باکره در شب زفاف. » (ویل دورانت، لذات فلسفه،/ 170 )
بر اساس بازرسی که صورت گرفته است 80 % دختران دانش آموز انگلیسی در كیف خود قرص ضد بار داری حمل می کنند و 45 % دختران جوان در مدارس مختلف عفتشان را از دست می دهند. این نسبت در مقطع تحصیلات عالی به شدت افزایش می یابد. (الجمری،/30 )
هاید می گوید:
« بررسی در مورد یک دانشگاه پژوهشی معتبر نشان داد که 26% اساتید آن تجربه روابط جنسی را با یک دانشجو پذیرفته اند. البته این احتمال کمتر برآورد شده است زیرا ممکن است پاسخ دهندگان این رفتار را پنهان کرده باشند یافته ها نشان می دهد 50 % دانشجویان زن توسط اساتید خود مورد مزاحمت قرار گرفته اند.» (هاید،/436)
موریس مترلینگ با این که آخرین روزهای عمرش را در سال آخر نیمه اول قرن بیستم به پایان برده وتا فجایع جنسی آخر نیمه دوم قرون بسیتم فاصله زیاد داشت، در عین حال وضعیت زمان و ماجرای زندگی شخصی خود را این گونه در معرض مطالعه قرار می دهد :
«یکی از علل بزرگ گرفتاری و بدبختی نوع بشر عشق است و اگر در جامعه ما عشق از بین می رفت، به طور اتوماتیک پنجاه درصد از بدبختیها و محرومیتها و ناکامیها، نیز محو می شدند ... در زمان جوانی، عشق نظیر تند باد شدید ما را به هر طرف می کشاند و قوای جوانی و اوقات ما صرف عشقبازی می شود و در نتیجه از ترقّی و تعالی باز می مانیم ... تازه وکیل عدلیه شده بودم ... و بعد از یک سال دوندگی و صرف وقت، چهار هزار و پانصد فرانک به من حق الوکاله دادند ... یک نفر آدم عاقل می توانست این مبلغ را سرمایه کرده و بقیه عمر را ... به قناعت زندگی نماید . یک شب در حالی که پول موصوف در جیب بغلم بود؛ وارد یکی از کاباره ها شدم، من مصمم بودم که بیش از دو فرانک از پول خود را خرج نکنم ولی مشاهده زنهایی که در آن کاباره بودند و خصوصا یکی از آنها، عنان اختیار را از دستم گرفت.
بعد در حال مستی از کاباره خارج شدیم و من تا چهل و هشت ساعت به خانه خود نرفتم و روز سوم که از خواب بیدار شده و خواستم به طرف منزل خود بروم، دیدم که بیش از دو سه فرانک در جیب من باقی نیست لطمه روحی و معنوی بزرگی که این خاطره در ذهن من باقی گذاشت، تا چند ماه محو نمی شد. (مترلینگ،/51)
علاوه بر عشق جنسی، تجاوز جنسی در غرب نیز رونق خود را از آرایش و نمایش می گیرد و آن عبارت است از : « دخول دهانی ، مقعدی و مهبلی بدون رضایت که با زور صورت می گیرد و یا از طریق تهدید به آسیب رساندن جسمانی اعمال می شود و یا هنگامی انجام می گیرد که قربانی قادر به بیان موافقت خود نباشد»(هاید،/412 )
حجم تجاوز جنسی چشم گیر است، زنان در بسیاری از کشورهای غربی با احساس ترس از تجاوز، زندگی می کنند و وقتی که در معرض تجاوز قرار می گیرند، بینندگان با بی تفاوتی رنج و درد حیثیتی آنها را نادیده می انگارند. این واقعیت را از طریق گزارشها و آمارهای زیر می توان درک کرد:
«شامگاه روز پنج شنبه 22 سپتامبر 1988 در ایستگاه قطار شهری شیکاگو در حضور جمعی از مردم زنی، مورد تجاوز قرار گرفت، آنهم در ساعت پر رفت و آمد، هیچ کس به استمداد آن زن پاسخ نداد. روزنامه شیکاگو تریبون نوشت: رهگذران سر در گم شده بودند زیرا تجاوزگر به قربانی خود دستور داده بود لبخند بزند و او چنین کرد.» (مایکل کوک،1/15 )
« روزی در یک متروی پاریس که به طرف حومه پاریس در حرکت بود، سه جوان فرانسوی دختری را در داخل قطار مورد تجاوز قرار دادند ... مسافران کوپه بغلی هم به سروصدا و فریادهای ملتمسانه آن دختر اعتنایی نکردند.» (اردوبادی نگاه پاک زن و نگاه های آلوده به او، 1/252)
« روزی یک دختر خانم کارمند، هنگام غروب آفتاب از سر کارش به طرف منزل بر می گشت، در راه سه مرد او را دستگیر نموده و ابتدا محتویات جیبش را خالی کرده و در همان کنار خیابان به عنف به او تجاوز می کنند، در حالی که دو نفر دستهایش را گرفته بودند و دختر از مردم هر چه استمداد می کند، کسی به او یاری نمی رساند، تنها عکس العملشان به ... گفتن اصطلاح « دگولاس: مشمئز کننده » خلاصه می گردد.» (همان،/253)
« براساس تحقیق، در آمریکا در سال 1992 صد و دو هزار و پانصد مورد تجاوز جنسی به ثبت رسیده است، با این که به گزارش اف.بی.آی. تجاوز توأم با خشونت و زور از جرائمی است که کمترین میزان گزارش دربارة آن وجود دارد.» ( هاید،/413 )
« طبق بررسی، ده درصد کارمندان زن دولت مرکزی آمریکا، مستقیما تحت فشار، برای برقراری روابط جنسی قرار گرفته بودند ... در واقع دوازده هزار زن کارمند دولت قربانیان تجاوز یا اقدام به تجاوز از طرف سرپرستان یا همکاران خود طی یک دوره دو ساله بوده اند.» (همان،/ 435 )
زنانی که مورد تجاوز قرار می گیرند، طبق مطالعاتی انجام شده، وقتی که به سرزنش خود یا بیان بایدها و نبایدهای مؤثر در جهت تأمین امنیتشان، می پردازند، می گویند:
«اگر من بلوز تنگ را نپوشیده بودم، اگر دامن کوتاه را بر تن نکرده بودم، اگر آنقدر احمق نبودم که در آن خیابان تاریک قدم بزنم و اگر آنقدر کودن نبودم که به آن یارو اعتماد کنم.» (همان،/415 )
این اظهارات، نشان دهنده این است که زن غربی آگاهانه یا به صورت نا خود آگاه تجاوز به خود و تأمین امنیتش را بر اساس حریم گیری پوشش و انتخاب پوشیدنی زنانه تحلیل می کنند.
بهر حال، زن آرایش کرده و نیمه عریان غربی، با هیولای تجاوز جنسی رو به اوست، هر زنی، 14 تا 25 درصد احتمال تجاوز به خود را می دهد (هاید،/415 )، فمینیستها می گویند:
«هراس از تجاوز جنسی، روی همه زنان تأثیر می گذارد و تأثیر آن، بر شیوه لباس پوشیدن، برنامه ریزی ساعت روزانه و مسیرهای آمد و شد زنان، مانع از فعالیتهای آنان می شود و آزادی آنان را محدود می کند، این وحشت به هیچ وجه بی اساس نیست، چون هیچ زنی در برابر تجاوز، مصونیت ندارد» (پاملاآبوت،/ 234)
« زنانی که مورد تجاوز قرار می گیرند، تا هیجده ماه رنج می کشند و با ترس و اضطراب رو به رو می باشند.» (هاید،/414 )
همان گونه که در گزارش ها و اظهار نظرها آمده است، خود زنها، آگاهانه یا به صورت ناخود آگاه، نقش لباسی و پوشش را در رابطه با تأمین مصونیت خود مؤثر می شناسند ولی پژوهشگران وضعیت ظاهری آنان را عامل اصلی نمی دانند ( هاید، /423 ) و به جای پیشنهاد پوشش، آموزش مهارتهای دفاعی ( همان،/416 ) و با خود داشتن بمبهای پر شده با گاز اشک آور را ( اردوبادی نگاه پاک زن ... ،/ 254 ) به عنوان عوامل باز دارنده از تجاوز معرفی می کنند.
بدین ترتیب در غرب که عفت گریزی به مرز عفت ستیزی رسیده است، احیای حریم گیری و حجاب در روابط بین زن و مرد، باور نکردنی است، دست اندر کاران فکر و فرهنگ می کوشند که این وضعیت را به سایر کشورها به خصوص جهان اسلام نیز صادر کنند، همانگونه که فرانسه در الجزایر برای برداشتن حجاب و چادر به عنوان نشانه اصالت ملی و سازنده استعداد مقاومت، از تن زن الجزایری، جنگ سختی را راه اندازی کرد. (فانون،/32 و41 ) امروز نیز غرب استعمار گر جسورانه و یا به قصد دستیابی با اهداف استعماری خود ترویج بی حجابی را که مقدمه ترویج فساد می باشد با روشهای مختلف دنبال می نماید گویا قرآن با اشاره به چنین هدف گیری (مطهری، آشنایی با قرآن، 4/49) می گوید:
« إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نور 19)
« همانا کسانی که دوست می دارند که زشتکاری در میان آنان که ایمان آورده اند فاش و آشکار شود، آنها را در این جهان و جهان آخرت عذابی است دردناک»​
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
سخن پایانی در باب فلسفه حجاب

سخن پایانی در باب فلسفه حجاب

از اینکه مطلب تا این حد طولانی رو در اینجا قرار دادم،عذر می خواهم اما کامل ترین مطلب در رابطه با مسئله حجاب بود که من پیدا کردم.منبع این مطلب : http://maroofyaran.net/Ketabkhane/maghalat/044.aspx
برای دوستانی که تمایل به مطالعه بیشتر در این زمینه دارند، کتاب مسئله حجاب شهید مطهری رو پیشنهاد می کنم که به طور کامل به این مسئله پرداخته و شاید بتوان گفت مطلبی که من اینجا گذاشتم چکیده ای از این کتاب است.

سخن پایانی
با توجه به دو كشش طبیعی یاد شده در مردان و زنان، قرآن پیشنهاد می كند (نور /30و28 واحزاب /53) كه مردان با حریم گیری و پرهیز از چشم چرانی، اجازه ندهند كه ذهن و روانشان گرفتار هیجان جنسی گردد، فكر و مغزشان در خدمت تخیلات شهوانی قرارگیرد. ( مطهری،آشنایی با قرآن، 4/83)
از منظر قرآن زنان وظیفه دارند كه با فرارسیدن سن بلوغ وتكلیف به حریم گیری های لازم تن دهند و اندام و آرایش خود را در برابر دیدگان نامحرم بپوشانند:
« وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُولِی الإرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ»(نور /31)
« و زنان مؤمن را بگو كه دیدگان خویش را فرو دارند و شرمگاه های خود را پوشیده دارند و آرایش و زیور خویش را آشكار نكنند مگر آنچه پیداست و مقنعه های شان رابر گردن ها یشان بیاویزند و زیور و آرایش خود را آشكار نكنند مگر برای شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا كنیزانشان یا مردان تابع خانواده كه به زنان رغبت و نیازی ندارند یا كودكانی كه از شرمگاه زنان آگاه نگشته اند و پاهای خود را چنان بر زمین نزنند تا آنچه از زیور خویش، پنهان می دارند، دانسته شود.»
« لا جُنَاحَ عَلَیهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ وَلا أَبْنَائِهِنَّ وَلا إِخْوَانِهِنَّ وَلا أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلا أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلا نِسَائِهِنَّ وَلا مَا مَلَكَتْ أَیمَانُهُنَّ»(احزاب/55)
« بر آنان گناهی نیست در [نداشتن حجاب] پیش پدرانشان یا پسرانشان و برادرانشان و پسران برادرانشان و پسران خواهرانشان و زنانشان و آنان كه در ملك آنهاست.»
تكلیف پوشش در سنین آغازین جوانی تمرینی است كه از توقف رشد شخصیت زنان جلوگیری می كند و به آنان می آموزد كه غریزة نمایش محدودیت دارد وهر جلب توجهی به صلاح آنان نمی باشد. گرچه پوشاندن بدن برای دختران جوان مثل رفتن به مدرسه دریك صبح سرد زمستان با رنج وفشار همراه است ولی باید به این رنج، تن دهند تا از هدر رفتن غریزه جلب دیگران پیش گیری به عمل آید و این غریزه با پذیرش محدودیت درخدمت تحكیم پایه های كانون خانواده قرارگیرد. (روحانی،/49)
پوشیدگی زن، همان گونه كه براساس تجربه عملی ( اردوبادی ، آیین بهزیستی ،3/219) جلو تجاوز جنسی را می گیرد و نگرانی ناشی از این خطر را از دل او می زداید؛ از نگرانی ناشی از عادت به نمایش افراطی و تصور پیری، نیز پیش گیری می كند و در عین حال به عنوان نماد عفت و حیا، به میزان مقبولیت و محبوبیت او نیز می افزاید.
با توجه به آنچه كه مورد مطالعه قرار گرفت، پسر و دختر جوانی كه با عفت زیسته وحریم گیری ها را رعایت كرده اند، با اعتماد خوشبینی وعطش به سراغ ازدواج، می روند و پس از ازدواج از یك نوع محدودیت سختی بیرون می آیند.
« ازدواجی كه پایه وخاصیت روانی اش از محدودیت به آزادی آمدن است، به دنبال خود استحكام می آورد» (مطهری، آشنایی باقرآن، 4/ 15)
در فضای زندگی مشترك نیز حریم گیریها تداوم می یابد و دو طرف بهره گیری ها و التذاذهای جنسی را فقط در محیط خانوادگی جستجو می كنند. زن با عفت و آرایش و كرشمه، به غیرت و شهوت مرد پاسخ مثبت می دهد و مرد با دریافت چنین خوشبختی، به همسرش دل می سپارد - كه اساسی ترین گمشدة او می باشد - و بدین وسیله انگیزة توجه به دیگران را در درون او می خشكاند. خانم لمبروزو گفت:
« تمایلات درونی زن به شخص واحد است هنگامی كه دراین راه توفیق یافت دیگراحتیاج به آلات فریبنده و مصنوعی نخواهد داشت ... اگر زنی دیده می شود كه این شیوه را پیشه خود قرارداده است فقط به این جهت است كه پاسخ احساسات درونی اش را نزد همسر خود نیافته است زیرا وقتی كه زن علاقه مند گردید، دیگر حاضر بلكه قادر به جلب توجه دیگران نخواهدبود» (لمبرزو/48،24)
تعبیرات فوق ترجمه ناقصی است از بیان بلند قرآن كه نقش متقابل عناصر اصلی خانوادة آرمانی می گوید:
« وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً»(روم/21)
«و از نشانه های او این است كه برای شما [انسانها] از جنس خودتان همسرانی آفرید تا با قرار گرفتن كنار هم، به آرامش برسید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد.»
این نوشتار را با سخنی از علامه طباطبایی در توضیح جمله « وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ » در ذیل آیه 60 سوره نور به پایان می بریم كه گفته است:
«خدا شنوا است آنچه را كه زنان درفطرت خود درخواستش را دارند و داناست به احكامی كه به آن محتاجند» (طباطبایی، 15/ 164)
و می افزایم كه در مورد مرد نیز خداوند براساس تقاضای فطرت شان جعل تكلیف كرده است پس هردو باید هدایتهای آسمانی را مهم شمارند.


می توانید برای مطالعه بیشتر به این سایت نیز مراجعه کنید:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
اگر فرض كنيم كه گوينده ريتم بيان مطلبش بر اساس جمع اعمال قبلي باشد در اينصورت گفته ميشود من رياضي را در دو روز خواندم و تا زيان را خواندم 4 روز طول كشيد و تا پايان خواندن فارسي جمعا شش روز مطالعاتم تمام شد ولي اگر بنا بر جمع اعمال قبلي نباشد ميگوييم من رياضي را در دو رور خواندم و زبان را در چهار روز و فارسي را در دو روز در اينصورت هشت روز درس خواندم در حالت سوم اينستكه تابع هيچ ريتمي نباشيم و لازم باشد تا يكي گفته هايم را تفسير كند در اينصورت مي گوييم من رياضي را در دو روز خواندم و زبان را در 4 روز (مفسر بايد بگويد منظورش اينه كه با قبلي جمع كني) و بعد فارسي را در دو روز خواندم (مفسر بايد بگويد منظورش اينه كه با قبلي جمع نكن) در اينصورت با تعريف چندين منظور ميشه فهميد كه يك بار بايد با قبلي جمع كني و يكبار بايد جمع نكني !و يا به اين نتيجه برسيم كه هنوز درس جمع 2+4+2 را نخوانده ايم.
آقای عراقی هیچ لزومی به این حرفا که شما میفرمایید نیست.چون خودش گفت 6 روز.دیگه چه لزومی به جمع و تفریق هست؟
 
آخرین ویرایش:

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
اگر فرض كنيم كه گوينده ريتم بيان مطلبش بر اساس جمع اعمال قبلي باشد در اينصورت گفته ميشود من رياضي را در دو روز خواندم و تا زيان را خواندم 4 روز طول كشيد و تا پايان خواندن فارسي جمعا شش روز مطالعاتم تمام شد ولي اگر بنا بر جمع اعمال قبلي نباشد ميگوييم من رياضي را در دو رور خواندم و زبان را در چهار روز و فارسي را در دو روز در اينصورت هشت روز درس خواندم در حالت سوم اينستكه تابع هيچ ريتمي نباشيم و لازم باشد تا يكي گفته هايم را تفسير كند در اينصورت مي گوييم من رياضي را در دو روز خواندم و زبان را در 4 روز (مفسر بايد بگويد منظورش اينه كه با قبلي جمع كني) و بعد فارسي را در دو روز خواندم (مفسر بايد بگويد منظورش اينه كه با قبلي جمع نكن) در اينصورت با تعريف چندين منظور ميشه فهميد كه يك بار بايد با قبلي جمع كني و يكبار بايد جمع نكني !و يا به اين نتيجه برسيم كه هنوز درس جمع 2+4+2 را نخوانده ايم.

فکر کنم شما ریاضیاتت خیلی خوبه،اما زبان فارسی ضعف داری!
فرض کنید می خواید گزارش یه پروژه رو بدید و اینکه هر بخش چه مدت زمانی وقت برده.چه طوری گزارش میدید؟ روز اول پی رو کندیم خوب وقت اضافه اومد دیدیم میشه،پی رو هم ریختیم.روز دوم فقط یه دیوار چیدیم و ... اینجوری گزارش میدید یا میگید: کندن پی و پی ریزی دو روز زمان برد.ساخت دیوار 2 روز زمان برد.ساخت سقف و .. 3 روز زمان برد و در کل پروژه با مثلاً 6 روز زمان به پایان رسید.ریتم هم مال موسیقیه.
(با عرض معذرت از بر و بچ عمران،ساختمون سازیم ضعیفه)
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
روز اول پی رو کندیم خوب وقت اضافه اومد دیدیم میشه،پی رو هم ریختیم.
يعني چي پي رو كنديم ديديم وقت اضافه اومد ديديم ميشه پي رو هم ريختيم؟!!!من نه از جمله بنديش سر دراوردم نه تونستم بفهمم چي ميخواي بگي ؟ و نه افعال با مبتدا هارموني داشت و نه در كل ريتم فراز مفهوم بود تنها چيزي كه مشخص بود يه مقدار كم اوردن در منطقكه انهم طبيعيست ."فکر کنم شما ریاضیاتت خیلی خوبه،اما زبان فارسی ضعف داری!"
حسب آياتي از قران خلقت در 6 روز بوده است ولي وقتي آنرا تفكيك مي كند جمع ان هشت روز ميشود و براي پرهيز از هشت روز شدن مجبوريم به خواننده بگوييم يك بار اساس دريافت اطلاعاتت را بر اين پايه استوار كن كه دوره انجام عمل بعدي را با اعمال قبلي جمع كن و يكبار بگوييم دوره فعاليت بعدي را با فعاليت قبلي جمع نكن و انرا مستقل بيان كن.
در پروژه ها هم موضوع هر فعاليت با دوره زماني خودش بيان ميشود و مسئول كنترل پروژه در نهايت با دو عدد روبرو ميشود يكي كل زمان را مي دهد و ديگري زمان مسير بحراني را بيان مي كند به عبارتي وقتي ميتوانيد اين اشكال را مرتفع كنيد كه بگوييد 6 روز مسير بحراني پروژه توليد زمين است (نه كهكشان راه شيري) و لحظه اي كه ساخت زمين شروع شد هم زمان ساخت كوه ها هم شروع شد و توليد زمين دو روزه تمام شد ولي ساخت كوه ها تا دو روز ديگر ادامه داشت(كه به نظر منطقي نمياد كه ساخت كوه از زمين بيشتر باشد).
يعني بايد بپذيريم كوه چيزي بجز زمين است و دريا ها هم كه به مراتب بيشتر از زمين هستند دوره ساختشان در اين ايام نبوده و ...
در آيات قران بيانديشيد و انرا به زبان فارسي روان بخوانيد
خرد نگهدارتان

فکر کنم شما ریاضیاتت خیلی خوبه،اما زبان فارسی ضعف داری!
فرض کنید می خواید گزارش یه پروژه رو بدید و اینکه هر بخش چه مدت زمانی وقت برده.چه طوری گزارش میدید؟ روز اول پی رو کندیم خوب وقت اضافه اومد دیدیم میشه،پی رو هم ریختیم.روز دوم فقط یه دیوار چیدیم و ... اینجوری گزارش میدید یا میگید: کندن پی و پی ریزی دو روز زمان برد.ساخت دیوار 2 روز زمان برد.ساخت سقف و .. 3 روز زمان برد و در کل پروژه با مثلاً 6 روز زمان به پایان رسید.ریتم هم مال موسیقیه.
(با عرض معذرت از بر و بچ عمران،ساختمون سازیم ضعیفه)
 

phalagh

مدیر بازنشسته
روز اول پی رو کندیم خوب وقت اضافه اومد دیدیم میشه،پی رو هم ریختیم.
يعني چي پي رو كنديم ديديم وقت اضافه اومد ديديم ميشه پي رو هم ريختيم؟!!!من نه از جمله بنديش سر دراوردم نه تونستم بفهمم چي ميخواي بگي ؟ و نه افعال با مبتدا هارموني داشت و نه در كل ريتم فراز مفهوم بود تنها چيزي كه مشخص بود يه مقدار كم اوردن در منطقكه انهم طبيعيست ."فکر کنم شما ریاضیاتت خیلی خوبه،اما زبان فارسی ضعف داری!"
حسب آياتي از قران خلقت در 6 روز بوده است ولي وقتي آنرا تفكيك مي كند جمع ان هشت روز ميشود و براي پرهيز از هشت روز شدن مجبوريم به خواننده بگوييم يك بار اساس دريافت اطلاعاتت را بر اين پايه استوار كن كه دوره انجام عمل بعدي را با اعمال قبلي جمع كن و يكبار بگوييم دوره فعاليت بعدي را با فعاليت قبلي جمع نكن و انرا مستقل بيان كن.
در پروژه ها هم موضوع هر فعاليت با دوره زماني خودش بيان ميشود و مسئول كنترل پروژه در نهايت با دو عدد روبرو ميشود يكي كل زمان را مي دهد و ديگري زمان مسير بحراني را بيان مي كند به عبارتي وقتي ميتوانيد اين اشكال را مرتفع كنيد كه بگوييد 6 روز مسير بحراني پروژه توليد زمين است (نه كهكشان راه شيري) و لحظه اي كه ساخت زمين شروع شد هم زمان ساخت كوه ها هم شروع شد و توليد زمين دو روزه تمام شد ولي ساخت كوه ها تا دو روز ديگر ادامه داشت(كه به نظر منطقي نمياد كه ساخت كوه از زمين بيشتر باشد).
يعني بايد بپذيريم كوه چيزي بجز زمين است و دريا ها هم كه به مراتب بيشتر از زمين هستند دوره ساختشان در اين ايام نبوده و ...
در آيات قران بيانديشيد و انرا به زبان فارسي روان بخوانيد
خرد نگهدارتان
آقای عراقی توجهتون رو به لینک زیر جلب میکنم.
http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=258066&postcount=26
ما قبلا در این زمنیه کاملا بحث کردیم.گرچه جوابی که در اونجا دادید اینه که این ترجمه و تفسیر پارسی زبانهاست.قبل از اینکه در اینجا هم مجددا همون رو تکرار کنید بگم که آقای عراقی مطمئن باشید نه فقط خواننندگان و مفسران قرآن فارسی زبانن و نه کسانی که از این آیه چنین شکالی گرفته اند.
پس چنین ایرادی کاملا بیمورده.
 
آخرین ویرایش:

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
آقای عراقی توجهتون رو به لینک زیر جلب میکنم.
http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=258066&postcount=26
ما قبلا در این زمنیه کاملا بحث کردیم.گرچه جوابی که در اونجا دادید اینه که این ترجمه و تفسیر پارسی زبانهاست.قبل از اینکه در اینجا هم مجددا همون رو تکرار کنید بگم که آقای عراقی مطمئن باشید نه فقط خواننندگان و مفسران قرآن فارسی زبانن و نه کسانی که از این آیه چنین شکالی گرفته اند.
پس چنین ایرادی کاملا بیمورده.

روز اول پی رو کندیم خوب وقت اضافه اومد دیدیم میشه،پی رو هم ریختیم.
يعني چي پي رو كنديم ديديم وقت اضافه اومد ديديم ميشه پي رو هم ريختيم؟!!!من نه از جمله بنديش سر دراوردم نه تونستم بفهمم چي ميخواي بگي ؟ و نه افعال با مبتدا هارموني داشت و نه در كل ريتم فراز مفهوم بود تنها چيزي كه مشخص بود يه مقدار كم اوردن در منطقكه انهم طبيعيست ."فکر کنم شما ریاضیاتت خیلی خوبه،اما زبان فارسی ضعف داری!"
حسب آياتي از قران خلقت در 6 روز بوده است ولي وقتي آنرا تفكيك مي كند جمع ان هشت روز ميشود و براي پرهيز از هشت روز شدن مجبوريم به خواننده بگوييم يك بار اساس دريافت اطلاعاتت را بر اين پايه استوار كن كه دوره انجام عمل بعدي را با اعمال قبلي جمع كن و يكبار بگوييم دوره فعاليت بعدي را با فعاليت قبلي جمع نكن و انرا مستقل بيان كن.
در پروژه ها هم موضوع هر فعاليت با دوره زماني خودش بيان ميشود و مسئول كنترل پروژه در نهايت با دو عدد روبرو ميشود يكي كل زمان را مي دهد و ديگري زمان مسير بحراني را بيان مي كند به عبارتي وقتي ميتوانيد اين اشكال را مرتفع كنيد كه بگوييد 6 روز مسير بحراني پروژه توليد زمين است (نه كهكشان راه شيري) و لحظه اي كه ساخت زمين شروع شد هم زمان ساخت كوه ها هم شروع شد و توليد زمين دو روزه تمام شد ولي ساخت كوه ها تا دو روز ديگر ادامه داشت(كه به نظر منطقي نمياد كه ساخت كوه از زمين بيشتر باشد).
يعني بايد بپذيريم كوه چيزي بجز زمين است و دريا ها هم كه به مراتب بيشتر از زمين هستند دوره ساختشان در اين ايام نبوده و ...
در آيات قران بيانديشيد و انرا به زبان فارسي روان بخوانيد
خرد نگهدارتان

لَقدِ ابتـَغوا الفِتنة مِن قَبلُ وَ قَـَـلـَّبُوا لَکَ الأ ُمُورَ حَتَّی جَاءَ الحَقُّ وَ ظَهَرَ أمرُ اللهِ وَ هُم کـَارِهُونَ (توبه-48)
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
بنظر من بحث کردن با آدمهایی که چشم شون رو بسته اند بی فایده است، این طور بحث ها نه تنها منجر به خیر نمی شند، آخرشون میکشه به جدل، که از گناهان محسوب میشه.
کسی که دنبال حقیقت نیست و فقط می خواد نظر خودشو ثابت کنه، هیچ وقت حرف فرد مقابل رو قبول نمیکنه.
 

jonny depp

عضو جدید
کاربر ممتاز
بنظر من بحث کردن با آدمهایی که چشم شون رو بسته اند بی فایده است، این طور بحث ها نه تنها منجر به خیر نمی شند، آخرشون میکشه به جدل، که از گناهان محسوب میشه.
کسی که دنبال حقیقت نیست و فقط می خواد نظر خودشو ثابت کنه، هیچ وقت حرف فرد مقابل رو قبول نمیکنه.
شما منظورت کیه؟
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
کسی میتونه از دینش دفاع کنه که از دینش شناخت کامل داشته باشه.
درباره دینش مطالعه کنه،تحقیق کنه،بررسی کنه.تا دینمون رو نشناسیم نمیتونیم ازش دفاع کنیم چه بسا خرابشم بکنیم.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود بر شما
آنچه را بدان لینک کرده اید دو بخش دارد در بخش اول متن زیر را آورده :
آنجا كه مى گويد (( اربعة ايام )) (چهار روز) منظور تتمه چهار روز است
یعنی همونی که در اینجا نیز نوشته ام یعنی یکی باید منظور نوشته را معنی کند و این هیچ ریطی به معنای اصلی جمله ندارد .
اینکه چون در جای دیگر امده که خلقت در شش روز بوده و دیگه چرا باید اجزای انرا جمع بست هم مشکل ر ا حل نمیکند فرض کنید به کسی میگویید سن شما و مادر و پدرت چقدر است میگوید من 20 سال و مادرم 60 سال و پدرم 45 سال .
بعد به او میگوییم خوب جمع سن هایتون چقدره؟ میگه 105 سال ! یعنی باید ازش این جمع کردن را بپذیریم یا تفسیر کنیم که منظورش از اینکه سن مادرش 60 ساله اینه که با سن خودش جمع کرده و در واقع مادرش 40 سال داره ! پس چون اون به عدد 105 اشاره کرده باید پذیرا شویم که این عدد اون جمع را توجیه میکنه و نیازی نیست که بگیم 125 سال؟
تفسیر دوم هم که خودتان نوشته اید مشکوک است که کنار میرود. ولی مشکوک نیست :
هر دوره چند سال است ؟
هر دوره شب دارد یا نه ؟
آقای عراقی توجهتون رو به لینک زیر جلب میکنم.
http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=258066&postcount=26
ما قبلا در این زمنیه کاملا بحث کردیم.گرچه جوابی که در اونجا دادید اینه که این ترجمه و تفسیر پارسی زبانهاست.قبل از اینکه در اینجا هم مجددا همون رو تکرار کنید بگم که آقای عراقی مطمئن باشید نه فقط خواننندگان و مفسران قرآن فارسی زبانن و نه کسانی که از این آیه چنین شکالی گرفته اند.
پس چنین ایرادی کاملا بیمورده.
 
آخرین ویرایش:

ryhan

عضو جدید
با درود بر شما
آنچه را بدان لینک کرده اید دو بخش دارد در بخش اول متن زیر را آورده :
آنجا كه مى گويد (( اربعة ايام )) (چهار روز) منظور تتمه چهار روز است
یعنی همونی که در اینجا نیز نوشته ام یعنی یکی باید منظور نوشته را معنی کند و این هیچ ریطی به معنای اصلی جمله ندارد .
اینکه چون در جای دیگر امده که خلقت در شش روز بوده و دیگه چرا باید اجزای انرا جمع بست هم مشکل ر ا حل نمیکند فرض کنید به کسی میگویید سن شما و مادر و پدرت چقدر است میگوید من 20 سال و مادرم 60 سال و پدرم 45 سال .
بعد به او میگوییم خوب جمع سن هایتون چقدره؟ میگه 105 سال ! یعنی باید ازش این جمع کردن را بپذیریم یا تفسیر کنیم که منظورش از اینکه سن مادرش 60 ساله اینه که با سن خودش جمع کرده و در واقع مادرش 40 سال داره ! پس چون اون به عدد 105 اشاره کرده باید پذیرا شویم که این عدد اون جمع را توجیه میکنه و نیازی نیست که بگیم 125 سال؟
تفسیر دوم هم که خودتان نوشته اید مشکوک است که کنار میرود. ولی مشکوک نیست :
هر دوره چند سال است ؟
هر دوره شب دارد یا نه ؟

با عرض سلام خدمت مهندس

ماشا الله شما که اهل حساب و کتابید

ولی من که نه !و خیلی از اون روز می ترسم

اسرا 13و14:و کارنامه هر کس را به گردنش آویخته ایم و روز قیامت برای او نامه ای که
آنرا گشوده می بیند بیرون می آوریم...گفته می شود نامه ات را بخوان .کافی ایست که امروز خود حسابرس خویش باشی
 

shabeaftabi

عضو جدید
کسی میتونه از دینش دفاع کنه که از دینش شناخت کامل داشته باشه.
درباره دینش مطالعه کنه،تحقیق کنه،بررسی کنه.تا دینمون رو نشناسیم نمیتونیم ازش دفاع کنیم چه بسا خرابشم بکنیم.
ما مسلمونيم اگه ما دينمون را نشناسيم پس كي بشناسه؟
 

avocado

کاربر فعال
خیلی ممنون.
ولی اینا همش نمادین من که هیچ کسیو ندیدم بره حج و به خدا نزدیک بشه:surprised:.
و فقط وسیله ای شده که پول دارها باهاش پز بدن.با پول حروم میرن مکه .آیا این حج درسته؟
چرا خداون راهی رو قرار نداده که نمادین نباشه و واقعا باعث تغییر مردم بشه؟
و اما در مورد حجاب که گفته بودید خداون به زنها ارزانی داشته من خودم یکی از مخالف های سر سختش هستم. چه دلیلی داره که خانوم ها محدود بشن.
اگه می خواید بگید که چشم های نا پاک نبیندشونو از این حرفا زیاد شنیدم و قبولش ندارم و هیچ وقت با این حرف ها قانع نشدم.
چرا در جوامع اروپایی این چشم های نا پاک معنی نداره؟هر کارشون نظم داره در حین انجام کار به کار فکر میکنن و در حین انجام ... به همون.
اما ایران مسلمون که خانوم ها با حجابن مردها در این جور مسائل منحرف تر و چشم نا پاک تر هستن.
دوست خوبم، خداوند همه ي راههاي ممكن رو قرار داده براي نزديك شدن دل آدمها به خودش...
اين آدمها هستند كه بازم دوست دارند از بيراهه يا به قولي ميانبري كه نميدونند آخرش چيه برن.... بالاخره همه مون قبول داريم كه انسان به طور فردي كامل نيست و بايد انسانها كارهاي همديگر رو تكميل كنند؛ مثلا يه دانشمند نظري ميده ولي نه عمرش و نه تواناييش اجازه نميده كارش تكميل شه و بايد از بقيه كمك بگيره. بنابراين بايد گروهي تشكيل بده (امت) كه اون هم نياز به رهبر داره.. يك خالق كه با همه آشنايي داره بايد اون رهبر رو تعيين كنه
و همون بايد راه درست رو نشون بده... ولي گاهي بعضيا فكر ميكنند راه بهتري پيدا كرده اند و بعضي هم فكر اين نيستند كه ما قراره گروهي زندگي كنيم و حقوق همه برامون محترم باشه.

اما در مورد حجاب؛
شايد حرف شما درست باشه كه ايراني ها بعضا بدتر از اروپايي ها هستند، ولي اين حجاب رو زير سوال نمي بره چون اون چيزي كه در ايران ديده ميشه حجاب نيست....يه تيكه پارچه است كه به زور انداختند سر يكي و البته همين به زور انداختن اين عواقب بد هم داره
ولي حجاب هم ظاهري و هم باطنيه
يعني آدم بايد حتي براي دلش هم حجاب بذاره؛ پوششي در مقابل ورود بديها و پليدي ها به دل، يا جلوگيري از افكار بدي كه موجب آزار ديگران و پايمال حقوق خود و بقيه بشه كه بحث زيادي داره

موفق باشي!
 

avocado

کاربر فعال
با درود بر شما
آنچه را بدان لینک کرده اید دو بخش دارد در بخش اول متن زیر را آورده :
آنجا كه مى گويد (( اربعة ايام )) (چهار روز) منظور تتمه چهار روز است
یعنی همونی که در اینجا نیز نوشته ام یعنی یکی باید منظور نوشته را معنی کند و این هیچ ریطی به معنای اصلی جمله ندارد .
اینکه چون در جای دیگر امده که خلقت در شش روز بوده و دیگه چرا باید اجزای انرا جمع بست هم مشکل ر ا حل نمیکند فرض کنید به کسی میگویید سن شما و مادر و پدرت چقدر است میگوید من 20 سال و مادرم 60 سال و پدرم 45 سال .
بعد به او میگوییم خوب جمع سن هایتون چقدره؟ میگه 105 سال ! یعنی باید ازش این جمع کردن را بپذیریم یا تفسیر کنیم که منظورش از اینکه سن مادرش 60 ساله اینه که با سن خودش جمع کرده و در واقع مادرش 40 سال داره ! پس چون اون به عدد 105 اشاره کرده باید پذیرا شویم که این عدد اون جمع را توجیه میکنه و نیازی نیست که بگیم 125 سال؟
تفسیر دوم هم که خودتان نوشته اید مشکوک است که کنار میرود. ولی مشکوک نیست :
هر دوره چند سال است ؟
هر دوره شب دارد یا نه ؟
اولا دوست خوبم اگر ميخواي مغلطه كني از همين اول بگو تا بحث رو ادامه نديم
اما تو كه همه مشكلات خودت و سوالات ذهن بشر و كشف نشده هاي هستي و خدا رو پيدا كردي و گيرت سر 6 يا 8 روزه، اول براي من روز رو معني كن بعد من بهت ميگم 6 بوده يا 8!:)
ما داريم درباره زماني حرف مي زنيم كه هنوز زمان نبوده! يعني ازل؛ يعني جايي كه زمان معنا نداشته، در اين صورت معني "روز" چيه؟!
 

متالیک

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ببخشید باز دوباره اومدم وسط بحث، دوباره تاکید می کنم این جور بحث ها همیشه بی فایده است و هیچ وقت هم به نتیجه نمی رسه الکی پست هاتون رو زیاد نکنید حیفه
 

Similar threads

بالا