چه جوری از شک به یقین برسیم ؟

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند وقتی هست که درگیرم در مورد همه چی .
هیچ انتخابی نمی تونم بکنم .
در مورد همه چی شک کردم . در مورد زندگی ، درسم ، باورهام ، اعتقاداتم .
هر کسی یه باوری داره ولی هیچ وقت نمی دونه باورهاش درشت هستن یا غلط اما من برام مهم شده بدونم چه باوری درسته چه باوری غلط .
اینکه بتونم تو تصمیم گیری موفق باشم تو انتخاب هام .
همیشه یه ابهامی دارم حتی برای دوست داشتن .
آدمایی که مثه من این لحظه ها رو داشتن می دونن چه برزخ سرگردانیه .
ممنون میشم کمکم کنید
سلام
این یه چیز عادی که برا هر کسی در زمان خاص خودش اتفاق میفته
این حس یا درد به نظرم خیلی ارزش داره و میتونه مسیر زندگی انسان را تغییر بده اصلا نشونه فهم ودرک از دنیاست به قول مولوی:
حسرت و زاری که در بیماری است
وقت بیماری همه بیداری است
هرکه او بیدارتر پر دردتر
هرکه او آگاهتر رخ زردتر
پس بدان این اصل را ای اصلجو
هرکه را درد است او برده است بو



اما بهشرطی که به قول شریعتی :
خدایا آتش مقدس شک را آنچنان در من بیفروز تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد وآنگاه از پی توداه ی این خاکستر لبخند مهر او بر لبهای صبح یقین شسته از هر غبار طلوع کند


اما چون برا خودمم هم این اتفاق افتاد چند تا تجربه
اینکه سریع برید و جواب سوالاتتون پیدا کنید تا براتون عادی نشه که انسان بعد از یه مدت فی شکهم یلعبون میشه واین خیلی بده یعنی خسر الدنیا والاخره
و دوم اینکه در اول اول اول اول به فلاسفه و دین خودمون رجوع کنید (طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ... ظلمات است بترس از خطر گمراهی )و اگه جواب کاملی نیافتید بعدش به دیگران


و اینکه تجربه بهم ثابت کرده تنها چیزی که انسان از این حالت خلاص میکنه مطالعه است مطالعه
اما به یقین نمی رسونه فقط یه ایستگاه بین راهی که اگه به علمت عمل کردی میرسی به یقین وگرنه بر مگردی سر جای اول
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان باکش باشد
موفق باشد
التماس دعا
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ایمان ندارم(فرضا)
برای من اثبات کنید که غیر چیزهایی که ما می بینیم وکلا حس می کنیم چیز دیگری هم وجود دارد



قبول دارید که بعد از حس کردن یا ....یک شی یک سری اطلاعات و فهم یا دانش یا تصویر ذهنی در شما ایجاد شده
اینها که از خودتون که نیست
شما یقین دارید که این حس این تصویر ازمن نیست پس از یک موجود بیرونیه پس یک موجودی رد بیرون می باشد که حالا ذاتش بماند.......
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرمنده ما نمی خواهیم کل کل کنیم که من عرض کردم قبول ندارم نیلوفر خانم فرمودن قبول دارم من هم گفتم که اثبات کنند
شما هم اگر قبول ندارید دلایل خود را ذکر کنید
دوست عزیز آن قدر کتاب خوندم که می تونم خیلی از چیزها را اثبات کنم اما همه جا علم داشتن به یه مطلب دلیل پذیرفتن آن نمی شود........
از کجا معلوم آن علم درست باشه؟؟؟
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
شک به همه چیز امکان نداره
اولش ایه که شما به وجودخدتون یقین دارید که بعش در مورد عقایدتون و دنیا شک دارین دیگه
پس اولین علم یقینی انسان وجود خودشه
قبول؟
منظورم شک در وجود داشتن و نداشتن یا درست و غلط بودنه
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته

م.كمالي

عضو جدید
ببخشيد كه وارد بحثتون ميشم ولي براي اينكه يه بحث نتيجه منطقي بده بايد اول از جايي شروع كرد كه همه اون رو به عنوان پايه هاي بحث قبول دارند بعد در مورد مسايلي كه اختلاف وجود داره بحث بشه
 

niloufary

کاربر فعال
اگر شما به صحت همه چیز شک دارید باید به صحت شک خود هم شک داشته باشید که خوب به احتمال زیاد اینطور نیست

سلام به دوستای با معرفت و گلم.
صحبتای همتونو خوندم . چقدر دوس داشتم اونموقع که داشتید بحث می کردید باشم . من به نظرات همه احترام میذارم و دلیل اینکه این تاپیک رو زدم و مهم ترین دلیل اینکه ما انقدر از اصل دور افتادیم که خیلی راحت خودمون می فروشیم و حاضریم هویت خودمون رو گم کنیم .
ما همه مخلوق خداییم . پس بهتره به جای اینکه همدیگرو سرکوب کنیم یا به هم فخر بفروشیم همدیگرو یاری کنیم .
اگه من بدونم دوستانی دارم که حاضرن هر لحظه که به کمک نیاز داشتم بهم کمک کنند و یا اینکه دوستانی دارم که حاضرم هر لحظه یاریشون کنم زندگی واسم خیلی لذت بخش میشه .
یه بار یه تاپیکی زده شد در مورد حجاب من نمی خوام به کسی انتقاد کنم چون در حدی نیستم اتفاقا کار جالبی بود و به من این ایده رو داد که این تاپیک رو بزنم .
اول از همه باید دید که هدف زندگی چیه ما از کجا اومدیم برای چی و مقصود ما از زندگی کردن چیه .
در مرحله ی آخر وقتی به این سوالا رسیدیم در مورد قوانین زندگی بحث می کنیم .
در واقع اول باید به چراهای ذهنمون پاسخ بدیم بعد بریم سر قوانین .
ما اومدیم این جا که یاد بگیریم و شاید هم یاد بدیم . نظر هر کس محترمه .
کاش روزی بیاد که همه به این فکر ها و شکیات رو بیاریم تا تویه این همه شک یه دریچه ای به روی ما باز بشه به نام یقین و حقیقت .
خدا رو شکر می کنم به خاطر وجود دوستانی که دوس دارن از شک به یقین برسن .
 

niloufary

کاربر فعال
ببخشيد كه وارد بحثتون ميشم ولي براي اينكه يه بحث نتيجه منطقي بده بايد اول از جايي شروع كرد كه همه اون رو به عنوان پايه هاي بحث قبول دارند بعد در مورد مسايلي كه اختلاف وجود داره بحث بشه

دوست خوبم این جا وجود داره برای بحث کردن راحت باشید .
 

niloufary

کاربر فعال
یعنی به صحت اطلاعاتی که دارم شک دارم.........

منم تقریبا حس شما رو دارم .
ولی یه چیزایی هست که باید دل فرمان بده که درسته یا نه .
یه بار یه دوستی بهم گفت خودت به خودت نمی تونی دروغ بگی راست می گفت بعضی چیزا هست که خودت باید به خودت پاسخ بدی .
 

niloufary

کاربر فعال
من ایمان ندارم(فرضا)
برای من اثبات کنید که غیر چیزهایی که ما می بینیم وکلا حس می کنیم چیز دیگری هم وجود دارد

یه سری الهاماتی که به آدم میشه . بعضی وقتا دست پنهانی رو تو زندگیم حس می کنم .
اینکه الان که چند ماهگی راه عرفانم بیام بگم می تونم همه چیو اثبات کنم نه نمی تونم .
ولی بعضی وقتا واقعا اینکه خدا دستم رو می گیره رو می فهمم .
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
یه سری الهاماتی که به آدم میشه . بعضی وقتا دست پنهانی رو تو زندگیم حس می کنم .
اینکه الان که چند ماهگی راه عرفانم بیام بگم می تونم همه چیو اثبات کنم نه نمی تونم .
ولی بعضی وقتا واقعا اینکه خدا دستم رو می گیره رو می فهمم .

خوب در جواب اونهایی که به غیب اعتقادی ندارند می توان مفاهیمی مانند ترس,شادی وبه خصوص دو مفهوم زمان و رابطه علیت را مثال زد که با هیچ کدام از ادراکات حسی بشر قابل توجیه نیستند اما عقل حکم به وجود آنها می کند
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
ولی بعضی وقتا واقعا اینکه خدا دستم رو می گیره رو می فهمم .

این که خداوند همیشه دست ما رو می گیره درسته اما اگر ما وجود خداوند را با عقل خود اثبات کنیم به طوری که او را وجود مطلق وناظر وقادر مطلق بیابیم دیگر بسیاری از شکها به یقین تبدیل می شوند در واقع این امر به کل اصول دین تسری پیدا می کند که اولین اصل آن توحید است که بیشتر ما آن را به این معنی می پنداریم که خداوند یکی است که این خود نوعی شرک به نظر می رسد
 
آخرین ویرایش:

اصغر زنجانی

عضو جدید
چند وقتی هست که درگیرم در مورد همه چی .
هیچ انتخابی نمی تونم بکنم .
در مورد همه چی شک کردم . در مورد زندگی ، درسم ، باورهام ، اعتقاداتم .
هر کسی یه باوری داره ولی هیچ وقت نمی دونه باورهاش درشت هستن یا غلط اما من برام مهم شده بدونم چه باوری درسته چه باوری غلط .
اینکه بتونم تو تصمیم گیری موفق باشم تو انتخاب هام .
همیشه یه ابهامی دارم حتی برای دوست داشتن .
آدمایی که مثه من این لحظه ها رو داشتن می دونن چه برزخ سرگردانیه .
ممنون میشم کمکم کنید
کتاب ده یا پانزده گفتار شهید مطهری رو بخون حتما.مفصل و جالب توضیح داده.فصل شک مقدس . یا علی
 

اصغر زنجانی

عضو جدید
چند وقتی هست که درگیرم در مورد همه چی .
هیچ انتخابی نمی تونم بکنم .
در مورد همه چی شک کردم . در مورد زندگی ، درسم ، باورهام ، اعتقاداتم .
هر کسی یه باوری داره ولی هیچ وقت نمی دونه باورهاش درشت هستن یا غلط اما من برام مهم شده بدونم چه باوری درسته چه باوری غلط .
اینکه بتونم تو تصمیم گیری موفق باشم تو انتخاب هام .
همیشه یه ابهامی دارم حتی برای دوست داشتن .
آدمایی که مثه من این لحظه ها رو داشتن می دونن چه برزخ سرگردانیه .
ممنون میشم کمکم کنید
کتاب ده یا پانزده گفتار شهید مطهری رو بخون حتما.مفصل و جالب توضیح داده.فصل شک مقدس . یا علی
 

هستت

عضو جدید
چند وقتی هست که درگیرم در مورد همه چی .
هیچ انتخابی نمی تونم بکنم .
در مورد همه چی شک کردم . در مورد زندگی ، درسم ، باورهام ، اعتقاداتم .
هر کسی یه باوری داره ولی هیچ وقت نمی دونه باورهاش درشت هستن یا غلط اما من برام مهم شده بدونم چه باوری درسته چه باوری غلط .
اینکه بتونم تو تصمیم گیری موفق باشم تو انتخاب هام .
همیشه یه ابهامی دارم حتی برای دوست داشتن .
آدمایی که مثه من این لحظه ها رو داشتن می دونن چه برزخ سرگردانیه .
ممنون میشم کمکم کنید
کاش اول تاپیک میخواستی ، فقط کسانی که با این معضل روبرو شدن نظر بدن.
راستی این هم بگم ، شک داشتن و وارد شک شدن ، اختیاری نیست که آدم خودش با پای خودش ازش خارج شه.
یه حالته ، یه مود و حسه خاصه . .. پس اختیاری هم نمیشه ازش بیرون اومد . . .
اونهایی که تا حالا در گیر این مسئله نشدن ، بیرون گود وایستادن میگن لنگش کن . یه کتاب 400صفحه ای تجویز میکنن ، میخونی ، اخرش هم هیچی به هیچی.
من اونوقتا ، کتاب "راه طی شده" مهندس بازرگان رو خوندم ، یه سری شبهات رو برطرف کرد اما ایمان نیاورد.
ایمان و یقین از طریق کتاب خوندن حاصل نمیشه. شاید به بعضی شبهه هات جواب بده اما یقین نمیاره.
از خدا بخواه که اگر وجود داره ، برات نشونه ای بیاره. اما این هم کافی نیست ، حرکت کن.
اولین مرحله ایمان ، ایمان و یقین به وجود خودته ، اگر این برات واضحه ، از همینجا شروع کن و در مسیری که فکر میکنی درسته ، حرکت کن ، برات هم مهم نباشه که این و اون چی میگن.
اما اگر سر راهت ، به کسی برخورد کردی که نفسش حقه. (یعنی به اونچه که میگه کاملا عمل میکنه و ادعایی نداره ) حتما به حرفهاش گوش بده.
من حتی به عشق هم شک کردم . . . اما . . .
اینا تجربیات من بود.
اما نترس. خدا گفته اگر خودت حرکت کنی و وجدانا با مسائل روبرو بشی ، به هرچیزی برسی و به اون یقین کنی درسته ، بر تو حرجی نیست.
:gol:
 

niloufary

کاربر فعال
کاش اول تاپیک میخواستی ، فقط کسانی که با این معضل روبرو شدن نظر بدن.
راستی این هم بگم ، شک داشتن و وارد شک شدن ، اختیاری نیست که آدم خودش با پای خودش ازش خارج شه.
یه حالته ، یه مود و حسه خاصه . .. پس اختیاری هم نمیشه ازش بیرون اومد . . .
اونهایی که تا حالا در گیر این مسئله نشدن ، بیرون گود وایستادن میگن لنگش کن . یه کتاب 400صفحه ای تجویز میکنن ، میخونی ، اخرش هم هیچی به هیچی.
من اونوقتا ، کتاب "راه طی شده" مهندس بازرگان رو خوندم ، یه سری شبهات رو برطرف کرد اما ایمان نیاورد.
ایمان و یقین از طریق کتاب خوندن حاصل نمیشه. شاید به بعضی شبهه هات جواب بده اما یقین نمیاره.
از خدا بخواه که اگر وجود داره ، برات نشونه ای بیاره. اما این هم کافی نیست ، حرکت کن.
اولین مرحله ایمان ، ایمان و یقین به وجود خودته ، اگر این برات واضحه ، از همینجا شروع کن و در مسیری که فکر میکنی درسته ، حرکت کن ، برات هم مهم نباشه که این و اون چی میگن.
اما اگر سر راهت ، به کسی برخورد کردی که نفسش حقه. (یعنی به اونچه که میگه کاملا عمل میکنه و ادعایی نداره ) حتما به حرفهاش گوش بده.
من حتی به عشق هم شک کردم . . . اما . . .
اینا تجربیات من بود.
اما نترس. خدا گفته اگر خودت حرکت کنی و وجدانا با مسائل روبرو بشی ، به هرچیزی برسی و به اون یقین کنی درسته ، بر تو حرجی نیست.:gol:

سلام دوست خوبم .
خیلی شیرین و قشنگ بود حرفاتون . مسئله ای نیست این جا یه مکان راحتیه که هر کی هر ایده ای داره بگه .
اینکه کدوم ایده به دل ما بچسبه بسته صریح بودن صحبت هاش و منطقی بودنشه و اینکه دلت کدومو می پذیره .
از خدا خواستم یه موقعی میشه که واقعا کم میارم .
دلم می خواد داد بزنم مطمئنم خدا بهم می خنده و می گه صبر داشته باش .
من خودم کتاب تاریخ طبری رو گرفتم چند صفحه ای خوندم و بعدش کم آوردم . ولی کتابای استاد مطهری و دکتر شریعتی رو همواره مطالعه می کنم .
هر کسی برداشتت متفاوته .
امیدوارم بازم تو یه بحثا شرکت کنید و این جا ببینمتون.
 

مهندسF

عضو جدید
به نظر من برای رسیدن به یقین باید شک رو تجربه کرد!!!!..............با هاش زندگی کرد!!!!! ........ تعجب هم نکرد !!!!چون پرسیدن و مشورت کردن باعث می شه تا با شک زندگی کنی و بعد به یقین برسی ........اونوقت گذشت زمان طعم شیرین یقین رو به آدم می چشونه
 

niloufary

کاربر فعال
به نظر من برای رسیدن به یقین باید شک رو تجربه کرد!!!!..............با هاش زندگی کرد!!!!! ........ تعجب هم نکرد !!!!چون پرسیدن و مشورت کردن باعث می شه تا با شک زندگی کنی و بعد به یقین برسی ........اونوقت گذشت زمان طعم شیرین یقین رو به آدم می چشونه

قبول دارم دوست خوبم
 

Similar threads

بالا