همین الان داری به چی فکر میکنی؟

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
به اتفاق عجیبی که امروز برامون افتاد😁
امروز اومده بودن مبل مهمانمون رو ببرن برای تعویض پارچه، چون میخوام با میزغذاخوری جدید ست بشه.
بعد من و شوهرم رفتیم توی حیاط،پسرم توی خونه بود.
یهو دیدیم پسرم هم اومد، میگم در رو بستی؟ ، میگه آره، میگم کلید رو که برداشتی؟ ، میگه نه😐
کلید پشت در مونده، درم بسته شده🤦‍♀️
یه وضعیت اسفبار داغونی، حالا فکر کن وانت بار اومده ایستاده، یه مبل دو نفره رو فعلا آوردیم توی حیاط و بقیه مبل ها توی خونه،در هم بسته😂
وانت پشت در منتظر، پسرم در حال گریه کردن و زار زدن که تقصیر منه اینطوری شد، شوهرم هم درگیر با در خونه، حتی موبایل هامون هم توی خونه بود، کلا سه تا آدم بودیم با لباس های تنمون توی حیاط و هیچی همراهمون نبود😂
حالا من از یه طرف ناراحتم، از یه طرفم دارم پسرم رو آروم میکنم که حالا عیب نداره، پیش اومده دیگه، گریه نکن، از یه طرفم خنده م گرفته که روی مبل توی حیاط نشستم🤣
شوهرم با موبایل همسایه زنگ زد به پدرشوهرم که کلید خونه ی ما رو بیاره شاید بشه از بیرون باز کرد، پدرشوهرم اومد و کلید رو آورد ولی در باز نشد.
خلاصه اینکه ما خونه مون طبقه ی اوله ولی چون ارتفاع پارکینگ ما زیاده، پنجره ها رو حفاظ نزدیم، پنجره ی جلویی خونه هم باز بود.
در نهایت شوهرم رفت توی موتورخونه و یه میزی که اونجا بود رو آورد زیر پنجره و یه نردبون بلند هم توی حیاط پشتی خونه داریم، اونم آورد روی اون میز گذاشت و از نردبون رفت بالا و خودش رو به هر زوری بود کشید داخل خونه😂
اصلا یه اتفاق کمدی دراماتیک باحالی بود😂
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
به اینکه این اتفاقی که برا مهدیه خانم افتاده رو بدی محسن تنابنده پایتخت هشتو میسازه باهاش:LOL:
به اینکه:
واقعا درست میگین، یه چیز عجیب و غریبی بود دیروز😁
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به اتفاق عجیبی که امروز برامون افتاد😁
امروز اومده بودن مبل مهمانمون رو ببرن برای تعویض پارچه، چون میخوام با میزغذاخوری جدید ست بشه.
بعد من و شوهرم رفتیم توی حیاط،پسرم توی خونه بود.
یهو دیدیم پسرم هم اومد، میگم در رو بستی؟ ، میگه آره، میگم کلید رو که برداشتی؟ ، میگه نه😐
کلید پشت در مونده، درم بسته شده🤦‍♀️
یه وضعیت اسفبار داغونی، حالا فکر کن وانت بار اومده ایستاده، یه مبل دو نفره رو فعلا آوردیم توی حیاط و بقیه مبل ها توی خونه،در هم بسته😂
وانت پشت در منتظر، پسرم در حال گریه کردن و زار زدن که تقصیر منه اینطوری شد، شوهرم هم درگیر با در خونه، حتی موبایل هامون هم توی خونه بود، کلا سه تا آدم بودیم با لباس های تنمون توی حیاط و هیچی همراهمون نبود😂
حالا من از یه طرف ناراحتم، از یه طرفم دارم پسرم رو آروم میکنم که حالا عیب نداره، پیش اومده دیگه، گریه نکن، از یه طرفم خنده م گرفته که روی مبل توی حیاط نشستم🤣
شوهرم با موبایل همسایه زنگ زد به پدرشوهرم که کلید خونه ی ما رو بیاره شاید بشه از بیرون باز کرد، پدرشوهرم اومد و کلید رو آورد ولی در باز نشد.
خلاصه اینکه ما خونه مون طبقه ی اوله ولی چون ارتفاع پارکینگ ما زیاده، پنجره ها رو حفاظ نزدیم، پنجره ی جلویی خونه هم باز بود.
در نهایت شوهرم رفت توی موتورخونه و یه میزی که اونجا بود رو آورد زیر پنجره و یه نردبون بلند هم توی حیاط پشتی خونه داریم، اونم آورد روی اون میز گذاشت و از نردبون رفت بالا و خودش رو به هر زوری بود کشید داخل خونه😂
اصلا یه اتفاق کمدی دراماتیک باحالی بود😂
تو این موارد به هیچ وجه احتیاط رو کنار نگذارید.
یکی از اقوام خیلی دور ما حدود 20 سال پیش تو روز سیزده بدر سر همین قضیه کلید نداشتن، خیلی راحت خودش را به کشتن داد. من خودش را هیچ وقت ندیده بودم. ولی پدرش رو دیده بودم! واقعا بیچاره پدرش !!!:cry::cry::cry:
 

plant_biology

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به اینکه خوبه کتابام تموم شده امروز هم به خاطر آلودگی هوا مدارس تعطیل شده 🤓

به اینکه رئیس وقتی متوجه میشن که من کلاس ندارم قشنگ برام برنامه ریزی می کنن روزم کاملا مفید میشه🤪

به اینکه امشب هم مهمونی دعوتم چی بپوشم!
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
به اینکه مبل رو دیروز بردن، خونه همچین دلباز شده که دلم میخواد یه دست مبل دیگه و میزناهارخوری رو هم رد کنم بره😂😂😂
ایکاش میشد بازم مثل قدیما دورتا دور خونه پشتی گذاشت، چقدر خونه دلبازتر میشد اونجوری😁
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
به اینکه امشب عموی شوهرم و خانواده ش دارن میان گرگان خونه ی پدرشوهرم اینا. منم برای فرداشب دعوتشون کنم؟ 🤔
مشکل دعوت کردنشون نیست، مشکل اینه که الان یه طرف خونه مون خالیه😕
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
مگه ازشما انتظاردعوت دارن؟
به اینکه عیبی نداره
درک دارن که وسایلتونو فروختین
به اینکه:
به هرحال حتما یه انتظاراتی دارن. آخه هر سری میان من دعوتشون میکنم.
ولی مامانم زنگ زد که فرداشب میخوان بیان خونه ی ما، منم امشب همین نداشتن مبل رو بهونه میکنم و ازشون عذرخواهی میکنم که نمیتونم دعوتشون کنم.
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
به اینکه بچه ها دست به دست کنید چندتا مبل ببریم خونه خانم مهندس
به اینکه احتمالا با مادرشوهر من نسبتی داری؟
که میخوای مهمون رو از خونه ی اونا بیاری خونه ی ما و اونو راحت کنی؟ 😂
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به اینکه احتمالا با مادرشوهر من نسبتی داری؟
که میخوای مهمون رو از خونه ی اونا بیاری خونه ی ما و اونو راحت کنی؟ 😂
نه ، میخوام ارزش و مقام شما را ببرم بالا
وقتی مهمونا دستپخت عالی شما را میخورن و از پذیراییتون لذت میبرن بعدش حسابی ازتون تعریف میکنن و ارزش و احترامتون میره بالا
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
نه ، میخوام ارزش و مقام شما را ببرم بالا
وقتی مهمونا دستپخت عالی شما را میخورن و از پذیراییتون لذت میبرن بعدش حسابی ازتون تعریف میکنن و ارزش و احترامتون میره بالا
به اینکه:
بعد از 13 سال اگه قرار بود متوجه شده باشن، دیگه شدن، احتیاج به اثبات کردنش ندارم😁
 

eterno

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
به اینکه مهدیه خانم چقد به مادرشوهرش خوشبینه:ROFLMAO:
به اینکه:
نه بابا شوخی کردم، اتفاقا امشب اگه بهش بگم که فرداشب عمو اینا رو دعوت کنم یا نه؟ میگه نه بابا ولش کن، همینجا دور هم هستیم، تو دیگه نمیخواد دعوت کنی😁
 

!austenite

کاربر حرفه ای
به اینکه
این تایپیک اگه اولش به اینکه بنویسی بحث مرتبطه
اگه به این که ننویسی اسپم به حساب میاد مدیر عصبانی میشه:ROFLMAO:
 

Similar threads

بالا