همین الان داری به چی فکر میکنی؟
- شروع کننده موضوع n_roshan
- تاریخ شروع
به پیام یکی از مامان ها به من
پسرم و یکی از بچه ها خیلی دوستن،من و مامانش هم خیلی دوستیم ولی بچه م تحت تاثیر بچه‌یِ شر کلاسشون،این دوست خودش رو گاهی اذیت میکنه
حالا مادرِ بنده خدا پیام داده که به آرش بگو انقدر نیکان رو نزنه
پسره لاغر و ضعیف هم هست، تا دست بهش میزنی زمین میخوره
خیلی خجالت کشیدم
پسرم و یکی از بچه ها خیلی دوستن،من و مامانش هم خیلی دوستیم ولی بچه م تحت تاثیر بچه‌یِ شر کلاسشون،این دوست خودش رو گاهی اذیت میکنه
حالا مادرِ بنده خدا پیام داده که به آرش بگو انقدر نیکان رو نزنه
پسره لاغر و ضعیف هم هست، تا دست بهش میزنی زمین میخوره
خیلی خجالت کشیدم
به اینکه چرا بهار خانم نیومدن هنوز ؟
نکنه رفته باغشون برای کشت و کار
نکنه رفته باغشون برای کشت و کار
به اینکه این چند روز که پایتخت تموم شد، تلویزیون خونه ی ما دوباره خاموش شد
بعد از قسمت آخر پایتخت یه فیلم توی اینستا دیدم که آقاهه بعد از اینکه تیتراژ پایتخت تموم شد،تلویزیون رو خاموش کرد و روش یه پارچه انداخت و گفت تلویزیون ما خاموش شد تا دوباره بخاطر پایتخت 8 روشن بشه.
الان دقیقا تلویزیون خونه ی ما هم به همین وضع دچار شده
بعد از قسمت آخر پایتخت یه فیلم توی اینستا دیدم که آقاهه بعد از اینکه تیتراژ پایتخت تموم شد،تلویزیون رو خاموش کرد و روش یه پارچه انداخت و گفت تلویزیون ما خاموش شد تا دوباره بخاطر پایتخت 8 روشن بشه.
الان دقیقا تلویزیون خونه ی ما هم به همین وضع دچار شده
نه اصلا خجالت ندارهبه پیام یکی از مامان ها به من
پسرم و یکی از بچه ها خیلی دوستن،من و مامانش هم خیلی دوستیم ولی بچه م تحت تاثیر بچه‌یِ شر کلاسشون،این دوست خودش رو گاهی اذیت میکنه
حالا مادرِ بنده خدا پیام داده که به آرش بگو انقدر نیکان رو نزنه
پسره لاغر و ضعیف هم هست، تا دست بهش میزنی زمین میخوره
خیلی خجالت کشیدم
من مدرسه غیر انتفاعی می رفتم نمیدونم شانس من بود یا چی بچه های استثنایی زیاد می اوردن مدرسه مون دو سه تا هم تو کلاس ما بودن
حالا کی ناظم کلاسه خودم یه خطکش ۵۰ سانتی چوبی داشتم میزدی به دیوار اب میشد تو کیفم جا نمیشد دستی میبردم مدرسه هرکی شلوغ میکرد با اون شتک پتک میکردم :ی یکی تو کلاسمون بود خیلی بیش فعال و تپل بود اصن آرومش نمیگرفت چشماش گرد بود دندوناش خرگوشی بعد منم بخاطر اینکه اروم بگیره هی میزدمش
وقتاییم ک اروم بود بازم میزدمش یه دفتر چه داشتم اسم هرکی میرفت توش دیگه پاک نمیشد شبیه نامه اعمال جهنم 
البته بقبه رو هم میزدم :ی
برا اون هویج میبردم مدرسه میگفتم این خرگوشی هویج بخوره آروم میشه برا چشماش هم خوبه بچه ها میزدن زیر خنده خلاصه با زور کتک تونستم ی کم کنترلش کنم
یعنی در عرض سه سال کلاس رو تبدیل کرده بودم به گولک گولک به قول بهتاش شکنجه گاهی بود واسه خودش
یک بار باعث شدم هر بیست و یک نفر کلاس کتک بخورنالان تو این سن فهمیدم اون بی چاره اوتیسم داشت خب تقصیر منم نبود علم پیشرفت نکرده بود
به اینکه اگر ساعت کاری ادارات تغییر کنه چیکار کنم
چه خبر شده مگه؟ من چیزی نشنیدمبه اینکه اگر ساعت کاری ادارات تغییر کنه چیکار کنم
ساعات کاریتو تغییر بدهبه اینکه اگر ساعت کاری ادارات تغییر کنه چیکار کنم
به اینکه امروز کجای ونیز را بریم بگردیم؟
قابلی نداره ، کمک دیگه ای خواستی دریغ مکنتاثیر گذار بود
به اینکه از فردا صبح ها شیر بخورم
به اینکه کمک کردن به مردم چقدر خوبه
به فیلبند
به دلیل این درد لعنتی...
!austenite
کاربر حرفه ای
زندگانی
بدن درد و استخون درد دارم
به اینکه چرا چرا چرا و چراهای دیگر...
بدن درد و استخون درد دارم
به اینکه چرا چرا چرا و چراهای دیگر...
درد چی؟؟؟ عاشقی؟
ما چند تا سریال آی فیلم و نگاه میکنیم و چند تا سریال خونگیبه اینکه این چند روز که پایتخت تموم شد، تلویزیون خونه ی ما دوباره خاموش شد
بعد از قسمت آخر پایتخت یه فیلم توی اینستا دیدم که آقاهه بعد از اینکه تیتراژ پایتخت تموم شد،تلویزیون رو خاموش کرد و روش یه پارچه انداخت و گفت تلویزیون ما خاموش شد تا دوباره بخاطر پایتخت 8 روشن بشه.
الان دقیقا تلویزیون خونه ی ما هم به همین وضع دچار شده
عجب چه تصویر وحشتناکی از شما اومد توی ذهنم!وقتی شمارو ناظم کلاس کردن پس مدیر و معاونتون چه شکلی بودن!تعجب می کنم ،واقعا راست میگین؟کار خیلی درست این بوده که یکی شمارو بزنه تا درست رفتار کنید!نه اصلا خجالت نداره
من مدرسه غیر انتفاعی می رفتم نمیدونم شانس من بود یا چی بچه های استثنایی زیاد می اوردن مدرسه مون دو سه تا هم تو کلاس ما بودن
حالا کی ناظم کلاسه خودم یه خطکش ۵۰ سانتی چوبی داشتم میزدی به دیوار اب میشد تو کیفم جا نمیشد دستی میبردم مدرسه هرکی شلوغ میکرد با اون شتک پتک میکردم :ی یکی تو کلاسمون بود خیلی بیش فعال و تپل بود اصن آرومش نمیگرفت چشماش گرد بود دندوناش خرگوشی بعد منم بخاطر اینکه اروم بگیره هی میزدمش
البته بقبه رو هم میزدم :ی
برا اون هویج میبردم مدرسه میگفتم این خرگوشی هویج بخوره آروم میشه برا چشماش هم خوبه بچه ها میزدن زیر خنده خلاصه با زور کتک تونستم ی کم کنترلش کنم
یعنی در عرض سه سال کلاس رو تبدیل کرده بودم به گولک گولک به قول بهتاش شکنجه گاهی بود واسه خودش
الان تو این سن فهمیدم اون بی چاره اوتیسم داشت خب تقصیر منم نبود علم پیشرفت نکرده بود
سلام
هر شب ساعته ۱۰ از شبکه ی یک یه سریالی شروع شده اسمش نارنیا هست و دو قسمت پخش شده ،شاید ازش خوشتون بیاد امتحان کنید.
مرسی عزیزم
به اینکه فقط برم استراحت کنم...
!austenite
کاربر حرفه ای
از الان زود میگذره چون شاغل شدیبه اینکه برای من روزها دیر میگذره
نه بابا،ربطی به این نداره.
کلا همه چی یه جوریه
!austenite
کاربر حرفه ای
خوشبختانه من هیچوقت کتک نخوردم
+
من هم اگر کاری نمیکردم کتک کاری همیشه بود با شیلگ چوب سیم مفتول و... بچه های الان نازک نارنجی شدن :ی
یه سوال از شما دارم اگر بچه ی شما بره مدرسه و بچه های دیگه فحش ناموسی یادش بدن یا حرفای بد بگن به هم دیگه شما چکار میکنید؟ یا اینکه کارای ۱۸+ میکردن اونم در حالی که ما راهنمایی بودیم
برای تفریح که کتک نمی خوردن
آخرین ویرایش:
به اینکه: دوستان گل و گلاب! لطفا حتما ضمن کل و گپ به تاپیک هم جواب بدین
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
:•:•:•: فکر کن همین الان زنگ در خونتون رو بزنن ... :•:•:•: | زنگ تفريح | 129 | |
|
همین الان دلتون چی میخواد ؟ | زنگ تفريح | 1422 | |
|
|
همین الان چکار میکنید ؟! | زنگ تفريح | 2397 | |
| P | همین الان دلتون واسه کدوم دوست هم باشگاهی تنگ شده؟؟ | زنگ تفريح | 231 | |
|
همین الان دوست داشتی کنار چه کسی بودی؟ | زنگ تفريح | 258 |
Similar threads
-
:•:•:•: فکر کن همین الان زنگ در خونتون رو بزنن ... :•:•:•:
- شروع شده توسط MARIA RED
- پاسخ ها: 129
-
-
-
-