تاریخچه قلیان و چپق در ایران!
تاریخچه قلیان و چپق در ایران!
سلطان مراد خان چهارم، به فتواي ملايان، هزاران بيگناه را به جرم كشيدن توتون به ديار نيستي فرستاد. دودكشان در سلك مرتدين به حساب آمدند، و در ريختن خون آنها مباح گرديد. در مدت سلطنت سلطان مراد خان (1033 ـ 1048) با قساوت هرچه بيشتر، دود كشان امپراتوري اسلامي به زير تيغ جلاد رفتند. اما نتيجه اي حاصل نشد. پس از مرگ او كشيدن چپق با شدت هرچه تمامتر توسعه يافت و تجارت پر سود توتون رونق گرفت. باين ترتيب مبارزه خونين به سود توتون خاتمه يافت. دولت عثماني ناچار كشيدن توتون را آزاد كرد و بر تجارت آن ماليات بست.
در روسيه نيز وضع به همين منوال بود و مدتي دودكشي با مخالفت روبرو شد.
توتون و تنباكو در ايران
تاريخ قطعي ورود تنباكو به ايران را نمي توان تعيين كرد. ولي بي شك توتون و تنباكو همراه با دست اندازي پرتقاليها به خليج فارس (913 هجري قمري) به ايران وارد گرديده است. اما طرز استفاده توتون و تنباكو در ايران تغيير يافت و ايرانيان لوازمي برابر ذوق خود براي دودكشي ايجاد كردند.
وسيلهاي كه اروپاييان براي دود كردن به كار ميبردند، عبارت بود از پيپهاي كوچكي كه از فلز يا سفال يك پارچه ساخته ميشد.
در ايران اين پيپها اقتباس شد و به صورت چپقهاي دسته بلند درآمد. چنانكه در ويژگيهاي زندگي ايراني گفتيم، اين وسيله كشيدن توتون نيز با ذوق و هنر ايراني در هم آميخت، و پيپ ساده تبديل به چپق گرديد، و در تزيين آن سليقه خاص ايراني به كار رفت و چپق هاي ايراني با انواع مختلف تزيينات آراسته گرديد.
علاوه بر چپق كه تقليدي از پيپ فرنگي بود، وسيله ديگري براي دود كردن تنباكو به ننام قليان توسط ايرانيان اختراع و ايجاد گرديد.
قديمترين ذكري كه از قليان در ادبيات فارسي شده، اين رباعيها از اهلي شيرازي است كه در سال 942 هجري قمري در گذشته است.
«قليان ز لب تو بهره ور مي گردد» «ني در دهن تو نيشكر مي گردد»
«بر گرد رخ تو دود تنباكو نيست» «ابريست كه بر گرد قمر مي گردد.»
بنابراين مي توان گفت كه در سال 942، يعني 29 سال پس از ورود پرتقاليها به خليج فارس، قليان كشيدن در ايران رواج يافته است.
شعراي ديگر قرن دهم هجري نيز اشعاري درباره قليان دارند.
«قليان كه بر دست چو گل جاي نمود» «هر دو بر او شمع نهد سر به سجود»
«گلزار دماغ شعله آشامان را» «سرچشمه آتش است و فواره دود» مير الهي
«كمتر باشد مرا غم تنهايي» «مأيوس شدم به عالم تنهايي»
«صحبت به كسي گو، كه اگر نيست چه باك» «قليان كافيست همدم تنهايي» باسطي
«من و صد آه و افغان و، ني صد بوسه بر لعلش» «هزاران پيچ و تابم داد از اين قليان كشيدنها»
«با قرچلمي(1) چو نافه آهو كو» «چون فاخته تا چند زنم كو كو كو»
«در محشر اگر آتش دوزخ بينم» «فرياد برآورم كه تنباكو كو» باقر كاشي
اولين تصويري كه از قليان به وسيله هنرمندان ايراني كشيده شده، احتمالاً تصوير نشمي كماندار كار رضا عباسي، نقاش مشهور دربار شاه عباس بزرگ است، كه تا اواخر نيمه اول قرن يازدهم هجري زنده بوده است.
قليان وسيلهاي كاملاً جديد و ابتكاري بود، و اروپاييان از آن هيچ گونه اطلاعي نداشتند. اين بياطلاعي را ميتوان از شرحي كه تاورنيه و شاردن از قليان داده اند درك كرد.
تاورنيه مي نويسد: «ايرانيان تنباكو را با دستگاهي كاملاً اختصاصي ميكشند. در كوزه گلي دهان گشادي به قطر سه انگشت، تنه قلياني از چوب يا نقره كه سوراخي در وسط دارد قرار مي دهند، و بر سر آن مقدار تنباكوي نمدار با كمي آتش مي گذارند، و در زير قليان سوراخ ممتدي است كه، در حالي كه نفس را بالا مي كشند، دود تنباكو با شدت از امتداد سوراخ پايين آمده و داخل آب كه به رنگهاي مختلف ميآميزد(2) داخل ميشود. اين كوزه مرتباً تا نصفه آب دارد. دود كه در آب است به سطح مي آيد و هنگاميكه نفس را بالا مي كشند، از ني قليان دود به دهان وارد ميشود. به واسطه آبي كه به قليان مي ريزند دود تنباكو تصفيه مي شود و كمتر ضرر مي رساند. والا با اين همه قليان كه ميكشند، مقاومت براي آنها غير ممكن است. ايرانيان زن و مرد، به طوري از جواني عادت به كشيدن تنباكو كرده اند، كه كاسبي كه بايد روزي پنج شاهي خرج كند، سه شاهي آن را به مصرف تنباكو ميرسانند. ميگويند اگر تنباكو نمي داشتيم چطور ممكن بود كيف و دماغ داشته باشيم.»
«ايرانيان چنان به تنباكو عادت كرده اند كه محال است بتوانند از آن صرف نظر كنند. اول چيزي كه در سر سفره ميآورند قليان است و قهوه، كه عيش خود را با آن شروع مي كنند.
در ماه رمضان و ايام صوم بزرگ، اول چيزي كه براي افطار حاضر مي كنند قليان است، و بعضيها خود اقرار دارند كه استعمال اين قدر دود براي آنها مضر است اما ميگويند چه كنيم عادت شده است.»
تاورنيه نوشته است كه شاه صفي خود چپق مي كشيد و درباره حاكم قم و خشم شاه صفي، و مجازات او مي نويسد«پسر آن خان كه جوان متشخصي بود و از مقربين پادشاه، هميشه در حضور بود، و چپق و توتون شاه را بايستي با دست خود به او بدهد، و اين از مشاغل خيلي محترم دربار ايران است.» اين نوشته تاورنيه ميرساند كه از اين زمان سمت مخصوصي به نام قليان دار يا چپق دار در دربار ايران به وجود آمده است.
تاریخچه قلیان و چپق در ایران!
سلطان مراد خان چهارم، به فتواي ملايان، هزاران بيگناه را به جرم كشيدن توتون به ديار نيستي فرستاد. دودكشان در سلك مرتدين به حساب آمدند، و در ريختن خون آنها مباح گرديد. در مدت سلطنت سلطان مراد خان (1033 ـ 1048) با قساوت هرچه بيشتر، دود كشان امپراتوري اسلامي به زير تيغ جلاد رفتند. اما نتيجه اي حاصل نشد. پس از مرگ او كشيدن چپق با شدت هرچه تمامتر توسعه يافت و تجارت پر سود توتون رونق گرفت. باين ترتيب مبارزه خونين به سود توتون خاتمه يافت. دولت عثماني ناچار كشيدن توتون را آزاد كرد و بر تجارت آن ماليات بست.
در روسيه نيز وضع به همين منوال بود و مدتي دودكشي با مخالفت روبرو شد.
توتون و تنباكو در ايران
تاريخ قطعي ورود تنباكو به ايران را نمي توان تعيين كرد. ولي بي شك توتون و تنباكو همراه با دست اندازي پرتقاليها به خليج فارس (913 هجري قمري) به ايران وارد گرديده است. اما طرز استفاده توتون و تنباكو در ايران تغيير يافت و ايرانيان لوازمي برابر ذوق خود براي دودكشي ايجاد كردند.
وسيلهاي كه اروپاييان براي دود كردن به كار ميبردند، عبارت بود از پيپهاي كوچكي كه از فلز يا سفال يك پارچه ساخته ميشد.
در ايران اين پيپها اقتباس شد و به صورت چپقهاي دسته بلند درآمد. چنانكه در ويژگيهاي زندگي ايراني گفتيم، اين وسيله كشيدن توتون نيز با ذوق و هنر ايراني در هم آميخت، و پيپ ساده تبديل به چپق گرديد، و در تزيين آن سليقه خاص ايراني به كار رفت و چپق هاي ايراني با انواع مختلف تزيينات آراسته گرديد.
علاوه بر چپق كه تقليدي از پيپ فرنگي بود، وسيله ديگري براي دود كردن تنباكو به ننام قليان توسط ايرانيان اختراع و ايجاد گرديد.
قديمترين ذكري كه از قليان در ادبيات فارسي شده، اين رباعيها از اهلي شيرازي است كه در سال 942 هجري قمري در گذشته است.
«قليان ز لب تو بهره ور مي گردد» «ني در دهن تو نيشكر مي گردد»
«بر گرد رخ تو دود تنباكو نيست» «ابريست كه بر گرد قمر مي گردد.»
بنابراين مي توان گفت كه در سال 942، يعني 29 سال پس از ورود پرتقاليها به خليج فارس، قليان كشيدن در ايران رواج يافته است.
شعراي ديگر قرن دهم هجري نيز اشعاري درباره قليان دارند.
«قليان كه بر دست چو گل جاي نمود» «هر دو بر او شمع نهد سر به سجود»
«گلزار دماغ شعله آشامان را» «سرچشمه آتش است و فواره دود» مير الهي
«كمتر باشد مرا غم تنهايي» «مأيوس شدم به عالم تنهايي»
«صحبت به كسي گو، كه اگر نيست چه باك» «قليان كافيست همدم تنهايي» باسطي
«من و صد آه و افغان و، ني صد بوسه بر لعلش» «هزاران پيچ و تابم داد از اين قليان كشيدنها»
«با قرچلمي(1) چو نافه آهو كو» «چون فاخته تا چند زنم كو كو كو»
«در محشر اگر آتش دوزخ بينم» «فرياد برآورم كه تنباكو كو» باقر كاشي
اولين تصويري كه از قليان به وسيله هنرمندان ايراني كشيده شده، احتمالاً تصوير نشمي كماندار كار رضا عباسي، نقاش مشهور دربار شاه عباس بزرگ است، كه تا اواخر نيمه اول قرن يازدهم هجري زنده بوده است.
قليان وسيلهاي كاملاً جديد و ابتكاري بود، و اروپاييان از آن هيچ گونه اطلاعي نداشتند. اين بياطلاعي را ميتوان از شرحي كه تاورنيه و شاردن از قليان داده اند درك كرد.
تاورنيه مي نويسد: «ايرانيان تنباكو را با دستگاهي كاملاً اختصاصي ميكشند. در كوزه گلي دهان گشادي به قطر سه انگشت، تنه قلياني از چوب يا نقره كه سوراخي در وسط دارد قرار مي دهند، و بر سر آن مقدار تنباكوي نمدار با كمي آتش مي گذارند، و در زير قليان سوراخ ممتدي است كه، در حالي كه نفس را بالا مي كشند، دود تنباكو با شدت از امتداد سوراخ پايين آمده و داخل آب كه به رنگهاي مختلف ميآميزد(2) داخل ميشود. اين كوزه مرتباً تا نصفه آب دارد. دود كه در آب است به سطح مي آيد و هنگاميكه نفس را بالا مي كشند، از ني قليان دود به دهان وارد ميشود. به واسطه آبي كه به قليان مي ريزند دود تنباكو تصفيه مي شود و كمتر ضرر مي رساند. والا با اين همه قليان كه ميكشند، مقاومت براي آنها غير ممكن است. ايرانيان زن و مرد، به طوري از جواني عادت به كشيدن تنباكو كرده اند، كه كاسبي كه بايد روزي پنج شاهي خرج كند، سه شاهي آن را به مصرف تنباكو ميرسانند. ميگويند اگر تنباكو نمي داشتيم چطور ممكن بود كيف و دماغ داشته باشيم.»
«ايرانيان چنان به تنباكو عادت كرده اند كه محال است بتوانند از آن صرف نظر كنند. اول چيزي كه در سر سفره ميآورند قليان است و قهوه، كه عيش خود را با آن شروع مي كنند.
در ماه رمضان و ايام صوم بزرگ، اول چيزي كه براي افطار حاضر مي كنند قليان است، و بعضيها خود اقرار دارند كه استعمال اين قدر دود براي آنها مضر است اما ميگويند چه كنيم عادت شده است.»
تاورنيه نوشته است كه شاه صفي خود چپق مي كشيد و درباره حاكم قم و خشم شاه صفي، و مجازات او مي نويسد«پسر آن خان كه جوان متشخصي بود و از مقربين پادشاه، هميشه در حضور بود، و چپق و توتون شاه را بايستي با دست خود به او بدهد، و اين از مشاغل خيلي محترم دربار ايران است.» اين نوشته تاورنيه ميرساند كه از اين زمان سمت مخصوصي به نام قليان دار يا چپق دار در دربار ايران به وجود آمده است.