هر کی سوتی داده تعریف کنه!

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این سوتی ماله یکی از بچه های انجمن دیگس حالا شاید اونایی که دیدنش میشناسنش

طرف یه جف کفش گذاشته بود واسه فروش بعد هر2تا لنگش مال 1 پا بود

نگو رفته خارجه تو یه پاساج پا زده خوشش اومده ولی به طرف گفته 1 شماره بزرگتر بده بعد دیدش و تو هتل خودش و دوستاش 100 بار دیدنش ولی آخر سر بع کلی مدت تو ایران امده بپوشه بازم متوجه نشده تا اینکه دیگه دیده یکیش هیچ رقمه به پاش نمیخوره :خخخخخخخخخخخخ
 

mahdis.

عضو جدید
کاربر ممتاز
:surprised:مطمئن؟


:biggrin::biggrin:خوشم اومد از اعترافت :دی


:biggrin:


کشم:دی


:surprised:اوه اوه





واقعیتش خیلی وقت پیش سی دی گرفتم بودم

از این آهنگ بی کلاما :دی(چه حرفا :دی)

و اصلانم از بیخ گوش نداده بودم

یه بار داشتم می رفتم کلاس گفتم وردارم تو ماشین گوش بدم ببینم چجوریاست:cry:

چشمتون روز بد نبینه بعد اینکه اولین آهنگ تموم شد منم تو باغ نبودم

آهنگ دومی شروع شد:biggrin:نگو اوله آهنگ مثله سوت پلیسه و هیچی دیگه نیست

منم عین خل ها داشتم دنبال پلیس می گشتم که چرا سوت می زنه نکنه خلاف رفتم و می خواد نگه ام داره

هر طرف رو نگا می کردم ولی از آقا پلیسه خبری نیست:biggrin::biggrin::biggrin:

از طرفیم این سوته قطع نمیشه

تا اینکه زدم کنار و با خودم می گم حتما از این پلیس نامحسوسات:دیییییییییییییییی

اون موقع بود که تازه فهمیدم این سوته از کجاس !

و اینگونه بود سوتی عظیم من رخ داد

:redface::redface::redface::redface::redface:

:biggrin::biggrin:خدا سر کافر نیاره.ببین هروقت خودم سوتی دادم اول با این سوتی تو مسنجم ببینم چقدر فاجعه عمیق بوده.
 

mahdis.

عضو جدید
کاربر ممتاز
طرفای عید بود از بیرون اومدم خونه فک کردم کسی نیست...زدم زیر اواز :
عسل خانوم خوشگل و دلبری
عسل خانوم الهی بمیرم برات
اومدم تو دیدم بابام داره میخنده ...میگه حق داری ...فصل بهاره:D
دم بابات گرم.
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیشب جای همه خالی خونه مادر بزرگم بودیم ( 50 60 نفری بودیم)

داشتم با مخاطب خاصم sms بازی می کردم یهو مامان از اون طرف اتاق من و صدا زد و گفت: کیه داری sms بازی می کنی؟

من : .................. (اسم مخاطب خاصم) مامان

یهو دوزاریم :redface:جا افتاد کجام همه نگاها به طرف من جلب شد :surprised:

مامان: سلام برسون بگو جاش خیلی خالیه


منم نفهمیدم چطوری صحنه رو ترک کردم
 
آخرین ویرایش:

mahdis.

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب جای همه خالی خونه مادر بزرگم بودیم ( 50 60 نفری بودیم)

داشتم با مخاطب خاصم sms بازی می کردم یهو مامان از اون طرف اتاق من و صدا زد و گفت: کیه داری sms بازی می کنی؟

من : .................. (اسم مخاطب خاصم) مامان

یهو دوزاریم :redface:جا افتاد کجام همه نگاها به طرف من جلب شد :surprised:

مامان: سلام برسون بگو جاش خیلی خالیه


منم نفهمیدم چطوری صحنه رو ترک کردم

:w24:میگذره این دوران.
اینا همش خاطره میشه تا دلی بترکه از خنده.
 

misento

عضو جدید
دیشب جای همه خالی خونه مادر بزرگم بودیم ( 50 60 نفری بودیم)

داشتم با مخاطب خاصم sms بازی می کردم یهو مامان از اون طرف اتاق من و صدا زد و گفت: کیه داری sms بازی می کنی؟

من : .................. (اسم مخاطب خاصم) مامان

یهو دوزاریم :redface:جا افتاد کجام همه نگاها به طرف من جلب شد :surprised:

مامان: سلام برسون بگو جاش خیلی خالیه


منم نفهمیدم چطوری صحنه رو ترک کردم
چرا صحنه رو ترک کردی ؟ همونجوری خونسرد میموندی و به همه ی اونایی که نگات میکردن یه لبخند میزدی میگفتی بابا شوخی کردم خواستم فضا عوض شه :biggrin:
 

mahdis.

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید تو موقعیت باشی تا بدونی ....
اون موقع که خون به مغز آدم نمیرسه.
 

mahaya67

عضو جدید
یه دفعه تو خابگاه داشتم باتل با یه نفر که باهاش رودروایسی داشتم صحبت میکردم بچه ها همه خاب بودن یکیشونم دقیقا کنار من خابیده بود، خلاصه اینقد اتاق سامت بود مه صدای بال پشه رو هم میشنیدی ، اونم پرسید تنهایی منم دیگه توضیح ندادم که بقیه خابن گفتم آره ، همین که گفتم تنهام یه دفعه یه صدایی در حد انفجار از این دوستمون که کنار من بود در اومد :cool: من که تا یه مدت هنگ کرده بودم یعنی دوس داشتم اون دختره رو خفه کنم .. قیافه طرف هم حتما این شکلی بوده :surprised:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه دفعه تو خابگاه داشتم باتل با یه نفر که باهاش رودروایسی داشتم صحبت میکردم بچه ها همه خاب بودن یکیشونم دقیقا کنار من خابیده بود، خلاصه اینقد اتاق سامت بود مه صدای بال پشه رو هم میشنیدی ، اونم پرسید تنهایی منم دیگه توضیح ندادم که بقیه خابن گفتم آره ، همین که گفتم تنهام یه دفعه یه صدایی در حد انفجار از این دوستمون که کنار من بود در اومد :cool: من که تا یه مدت هنگ کرده بودم یعنی دوس داشتم اون دختره رو خفه کنم .. قیافه طرف هم حتما این شکلی بوده :surprised:
:surprised::biggrin:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا تورو خدا ببخشید سوتیه دیگه شرمنده ....الان سر کلاس بوتیم استادمون گف بچه ها در جریان باشید که آقای فلانی بعضی از پروپوزالارو پس داده ها!
منم همچین بلند مث لُرا گفتم؟ چییییی؟ پُس داده؟
بچه ها اینجوری:eek:
:surprised:
من اینجوری:redface:
 

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه دفعه تو خابگاه داشتم باتل با یه نفر که باهاش رودروایسی داشتم صحبت میکردم بچه ها همه خاب بودن یکیشونم دقیقا کنار من خابیده بود، خلاصه اینقد اتاق سامت بود مه صدای بال پشه رو هم میشنیدی ، اونم پرسید تنهایی منم دیگه توضیح ندادم که بقیه خابن گفتم آره ، همین که گفتم تنهام یه دفعه یه صدایی در حد انفجار از این دوستمون که کنار من بود در اومد :cool: من که تا یه مدت هنگ کرده بودم یعنی دوس داشتم اون دختره رو خفه کنم .. قیافه طرف هم حتما این شکلی بوده :surprised:
:w15: این چی بود گفتی خدا خفت نکنه:w15:
طرف پشت تل چیزی در مورد خواص چوب پنبه و........ نگفت؟

:w15:
 

mahaya67

عضو جدید
:w15: این چی بود گفتی خدا خفت نکنه:w15:
طرف پشت تل چیزی در مورد خواص چوب پنبه و........ نگفت؟

:w15:
حکایت آش نخورده و دهن سوخته شد ، فک کن با یکی رو در وایسی داشته باشی بعد جلوش حواست باشه مودبانه و با کلاس صحبت کنی و یه دفعه این شد قیافه من :huh::w06:
 

mahaya67

عضو جدید
یه سوتی دیگه از همین دوست گرامیم.
دوران لیسانس یه پسره بود یه خورده اِوا میزد یه روز آخرای ترم دانشگاه هم خلوت ما تو سالن دانشگاه نشسته بودیم این دوستم گفت تروخدا با این حرف بزن سرشو گرم کن من ازش عکس بگیرم واسه سوژه و این حرفا. خلاصه من سرشو به حرف گرفتم یهنی به فاصله 30 سانتی جلومون وایساده بود، دوستمم چون دوربین گوشی من بهتر بود به بهونه اینکه شارژنداده گوشی منو گرفت، ژست صحبت کردن با تل گرفت گوشی گذاشت رو گوشش مثلا داره با تل میحرفه دوربین گوشی رو صورت این یارو بود یه دفعه صدای دوربین گوشی بود که تو سالن پیچیدددد :cry: یادش رفته بود گوشیو سایلنت کنه:wallbash:
هیچی آبرومون رفت دیگه، پسره هم یه نگاه معنی داری بهمون کرد و رفت... :cool:
 

WOMIS

عضو جدید
امروز موبایلمو گذاشتم تو کیفه یکی از بچهای کلاس
رفتم خونه تازه فهمیدم موبایلم نیس تو کیفم...:huh:
 

X.Doll

عضو جدید
خعلی با خودم ور رفتم تا آخر تصمیم گرفتم این ضایه شدنمون رو بگم :دی خعلی سخته

چن شب پیش مامانم گفت دخدر همسایه میگه
(اسمش به توچه آخه :mad: :دهه) نتم قطه بیاد برام درسش کنه و.......... هیشی دیگه کوبیدیم رفتیم خونشون و از اونجایی که کلا من همه جا حتی مسافرت با شلوار تو خونه میرم اونجا هم همینجوری زدم بیرون رفتم تو خونشون :دی و بعد از کلی ور رفتن بماند که مث آمریکا کلا هیچ غلطی نتونستم بکنم و نتش درست نشد:d خاستم برگردم تارف زدن مام نشستیم پذیرایی شیم :D

در بهبه
(غلط املایی نداره :دی) صحبتها دیدم هی زیرزیرکی میخندن :surprised: ماهم 2 زاریمون طبق معمول خعلی کج بود نفهمیدیم تا اینکه رفتیم خونه و ذهنمون در گیر این مسئله بود که خدایا این چه مرگش بود آخه !!
یه لحظه یادم افتاد شلوارمو یه نگاه بندازم :دی هیچی دیگه حدسم درست بود فاق شلوارم اصن نفهمیده بودم کی و چطور پاره شده بود :biggrin:
حداقل کاش پسر همسایه بود
:d

موندم با چه رویی از این پس برم از خونه بیرون
:d
 
آخرین ویرایش:

safoora

عضو جدید
امروز موبایلمو گذاشتم تو کیفه یکی از بچهای کلاس
رفتم خونه تازه فهمیدم موبایلم نیس تو کیفم...:huh:
منم شبیه اینو دارم:
رفتم کلاس زبان پالتومو آویزون کردم رو چوب لباسی بعد از کلاس همینجوری زدم بیرون نفهمیدم پالتو تنم نیست ، رفتم خونه بازم نفهمیدم پالتومو جا گذاشتم، فرداش رفتم سر کار باز حالیم نشد پالتوم نیست...
گذشت تاشب که عاقای خونه گفت خانومم بیا بریم بیرون یه دوری بزنیم حوصله ام سر رفته ... عاقایی که شوما باشی رفتم پالتومو بپوشم دیدم نیست... اینورو بگرد اونورو بگرد... خلاصه بعد از کلی مغذ ترکوندن:eek: یادمون افتاد ما دیروز با پالتو رفتیم کلاس زبان بدون پالتو برگشتیم...:biggrin: کلی خودمو واسه عاقای خونه لوسیدم تا دهوام نکرده و رفتیم پالتومو بگیرم ... اما چشمتون روز بد نبیند وختی با سربلندی به عاقای مدرسه! (منظورم همون آموزشگاهمون هست) می گم فلان پالتو اینجا جامونده مال منه طرف چشاش گرد شده که خوبه خودتو جا نذاشتی...من...:( بقیه...:biggrin:
 

safoora

عضو جدید
فکر کن از دست کارکنان اداری عصبانی باشی بعد بری پیش مدیر گروه گله شکایت با اخمای در هم و توپ پر دهنت رو باز کنی بگی استاد فلان کار رو فلان مسئول انجام نمی ده یهو عوض استاد بگی خاله اونم به استاد مرد .....واییییییییییییییی مردم از خجالت شکایتمم یادم رفت
خععلی باحال بود...:w15:
 

X.Doll

عضو جدید
منم شبیه اینو دارم:
رفتم کلاس زبان پالتومو آویزون کردم رو چوب لباسی بعد از کلاس همینجوری زدم بیرون نفهمیدم پالتو تنم نیست ، رفتم خونه بازم نفهمیدم پالتومو جا گذاشتم، فرداش رفتم سر کار باز حالیم نشد پالتوم نیست...
گذشت تاشب که عاقای خونه گفت خانومم بیا بریم بیرون یه دوری بزنیم حوصله ام سر رفته ... عاقایی که شوما باشی رفتم پالتومو بپوشم دیدم نیست... اینورو بگرد اونورو بگرد... خلاصه بعد از کلی مغذ ترکوندن:eek: یادمون افتاد ما دیروز با پالتو رفتیم کلاس زبان بدون پالتو برگشتیم...:biggrin: کلی خودمو واسه عاقای خونه لوسیدم تا دهوام نکرده و رفتیم پالتومو بگیرم ... اما چشمتون روز بد نبیند وختی با سربلندی به عاقای مدرسه! (منظورم همون آموزشگاهمون هست) می گم فلان پالتو اینجا جامونده مال منه طرف چشاش گرد شده که خوبه خودتو جا نذاشتی...من...:( بقیه...
این آقای خونه و آقای آموزشگاه و........... گفتنت خعلی باهال بود :biggrin:
 
  • Like
واکنش ها: etnn

etnn

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینا بعضیاش شبیه داستانهای باورنکردنیه :دی......واقعا همچین سوتیایی میدین شما :D
 

X.Doll

عضو جدید
امروز معادلات بود ! مراقب اومد بالاسره طرف برگشو کشید که به جرم تقلب ببره اینم اون سره برگه رو گرفته بود ول نمیکرد
مراقب میگفت از رو دست بقل دستی نگاه کردی و............... اینم قسمو آیه که نه

آخرش برای مجاب گردن طرف گفت : بابا اصن اون یه راه یگه رفته اشتباه حل کرده باید از راه دیگه میرفته اشتباه حل کرده و............. به خدا راس میگم بیا خودت با برگه اون مقایسه کن ببین

قیافه مراقب ::surprised:

حضار ::w15:

متقلب ::redface:

شخصی که از دستش تقلب شده بود : :confused:
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
امروز معادلات بود ! مراقب اومد بالاسره طرف برگشو کشید که به جرم تقلب ببره اینم اون سره برگه رو گرفته بود ول نمیکرد
مراقب میگفت از رو دست بقل دستی نگاه کردی و............... اینم قسمو آیه که نه

آخرش برای مجاب گردن طرف گفت : بابا اصن اون یه راه یگه رفته اشتباه حل کرده باید از راه دیگه میرفته اشتباه حل کرده و............. به خدا راس میگم بیا خودت با برگه اون مقایسه کن ببین

قیافه مراقب ::surprised:

حضار ::w15:

متقلب ::redface:

شخصی که از دستش تقلب شده بود : :confused:
تو کدومشون بودی؟
راس بگووووووووو:D
 

محمودپور

عضو جدید
کاربر ممتاز
سه نفر دوره کارشناسی صنعتی اصفهان از رو دست هم یه امتحان تستی رو تقلب کردن، وسطی شده 5، دو نفر طرفین شدن 18. سورس اصلی هم دانشجوی سمت راستی بود. همه تعجب کرده بودن که معلوم شد فرم ها A و B بودن. :biggrin:
 

X.Doll

عضو جدید
با یه بنده خدایی تو تاکسی بودیم که سر 3 راهی گفتم بپیچ دس چپ و اینم رفت تو مسیر و یهو داد زدم عاغا اونور رو گفتم !
طرفم یه چپ چپ نیگاه کرد و گفت اونور اسمش دسته راسته

من آخر یادم نیومد اصن کسی بچه بودم دس راس و چپ رو بهم یاد داد یا نه :/
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
تقلب کردیم
استاد فهمید
حوصلم نمیاد چیو چراشو توضیح بدم:|
 

Similar threads

بالا