ستاره اسموون
عضو جدید
موقع چایی خوردن تو خوابگاه عادت داشتیم چایی که میخوردیم تفاله هاشو از پنجره میریختیم تو خیابون...
یه شب موقع ریختن چایی از کتری(به قوری اعتقادی نداشتیم)بچه ها شو خی می کردن و این کتریه سه چار تا تکون اساسی خورد و لیوانا نصفش پر تفاله شد.چایی رو که خوردیم طبق عادت ته مونده چایی رو تو همون حالت نشسته میپاشیدیم بیرون...پا شدم لیوانا رو بذارم لب تاقچه که چشتون روز بد نبینه...تفاله ها ریخته بود رو پیر هن سرپرست خوابگاه و داشت خودشو تمیز میکرد
مام پریدیم برقا رو خاموش کردیم ...درم قفل که اره مثلا ما خابیم...بنده خدا به روی خودشم نیورد
از خاطراتتون معلومه زیاد شیطون بودین تو خوابگاهتون
خیلی خندیدم
ممنون