هر کی سوتی داده تعریف کنه!

[erfan_com]

این مینا خانومم مثل من دزاریش یکم کجه!!

 

[tomas.edison]

روم نمیشه تعریف کنم

روم نمیشه تعریف کنم

سوتی خوبی نیست تعریف نمیکنم

 

[ماتینا]

یادم نمیاد که تا الان سوتی داده باشم

 

[erfan_com]

سوتی خوبی نیست تعریف نمیکنم

بگو دیگه. بگو حال کنیم

 

[الهام مجهول]

اي بابا چرا بيمزه كرديد اينجا رو

 

[دخترکوهستان]

من ودوستم بامامانش میریم یوگامعلم یوگامون خیییلی جیگره جلسه پیش اومدم دیدم یه حاج خانمی همراشه گفت این مادرشوهرمه خلاصه بیرون اومدنی مادر دوستم بهم گفت تواستخریه خانمی بهم میگفت عصبی میشم خیلی زودواینااونم بهش گفته بیایوگاتوهمین خیابان فلان بعدحالامیبینه اون همون مادرشوهره بوده تازه دوباره ازش میپرسه توهمون خانم تواستخربودی اونم میگه اره!!درضمن درموردیوگاسوءتفاهم نشه هااایوگایه ورزشی ایی که.هم باعث تمرکز آرامش لاغری تقویت تمام قسمت های بدن میشه وبعداجتمایی و......داره

 

[دخترکوهستان]

یه خاطره دیگه. کلاس تاریخ معماری داشتیم این استاده هم همیشه ته کلاس میشست!جلو هم پاورپوینت هاروارایه میدادیم یه بارآخرکلاس بود یکی ازپسرایه فیلمی میخواست نشون بده استادهم گفت ازخانوماهرکی دیرش میشه میتونه بره یه عده پاشودن منم پاشودم رفتم کاراموکه روی میزاستادبودبردارم که پام به اون سیم متصل به پاورپوینت که آن هم متصل به یه پریزبرق درب داغون بود که البته هربارباهزارزوروترفنداونووصل میکردیم خوردکه چشتون روزبدنبینه که پریزه درومدوو...بعدهمه ساکت استاده هم ازته کلاس گفت کی بود کی بود منم گفتم من بودم بعداستادبخاطررودربایسی که با من داشت(بنده شاگردمثبت ایشون بودم) هیچی نتونست بگه همینطورنگام کرد(لحظات به آرامی میگذرد)وبعدگفت کلاس تعطیله وهمگی تاکیدمیکنم همگی به خانه هایمان رفتیم!!!!!!

 

[دخترکوهستان]

یادم رفت بگم منواین استادم بانام مثلاآقای بابالنگ درازماجراهای زیادی باهم داشتیم که.براتون میگم

 

[sama jooon]

یه خاطره دیگه. کلاس تاریخ معماری داشتیم این استاده هم همیشه ته کلاس میشست!جلو هم پاورپوینت هاروارایه میدادیم یه بارآخرکلاس بود یکی ازپسرایه فیلمی میخواست نشون بده استادهم گفت ازخانوماهرکی دیرش میشه میتونه بره یه عده پاشودن منم پاشودم رفتم کاراموکه روی میزاستادبودبردارم که پام به اون سیم متصل به پاورپوینت که آن هم متصل به یه پریزبرق درب داغون بود که البته هربارباهزارزوروترفنداونووصل میکردیم خوردکه چشتون روزبدنبینه که پریزه درومدوو...بعدهمه ساکت استاده هم ازته کلاس گفت کی بود کی بود منم گفتم من بودم بعداستادبخاطررودربایسی که با من داشت(بنده شاگردمثبت ایشون بودم) هیچی نتونست بگه همینطورنگام کرد(لحظات به آرامی میگذرد)وبعدگفت کلاس تعطیله وهمگی تاکیدمیکنم همگی به خانه هایمان رفتیم!!!!!!

ostade khoob havato dashteha... vagarna fek konam age yeki az pesara bood mindakhtesh biroon

 

[erfan_com]

من ودوستم بامامانش میریم یوگامعلم یوگامون خیییلی جیگره جلسه پیش اومدم دیدم یه حاج خانمی همراشه گفت این مادرشوهرمه خلاصه بیرون اومدنی مادر دوستم بهم گفت تواستخریه خانمی بهم میگفت عصبی میشم خیلی زودواینااونم بهش گفته بیایوگاتوهمین خیابان فلان بعدحالامیبینه اون همون مادرشوهره بوده تازه دوباره ازش میپرسه توهمون خانم تواستخربودی اونم میگه اره!!درضمن درموردیوگاسوءتفاهم نشه هااایوگایه ورزشی ایی که.هم باعث تمرکز آرامش لاغری تقویت تمام قسمت های بدن میشه وبعداجتمایی و......داره

سلام
یه کتاب فارسی راجع به آموزش یوگا داری؟

 

[b_xxxxxxeman]

 

[سروش7]

ماشالا.................... کتاب گینس کجایی؟
248 صفحه سوتی؟

 

[sama jooon]

ماشالا.................... کتاب گینس کجایی؟
248 صفحه سوتی؟

pa chi fek kardi... ama espam ham ziad dareha

 

[sama jooon]

cheshat dard nagire

 

[rahajo0on]

یه سوتی از قدیم مدیماااا یادم افتاد گفتم اینجا بگم


کارخونه یکی از آشناهامون بودیم

اونجا دور هم کلی خوردنی و تنقلات نوش جوون کردیم

بعد دیدم آشغالاش زیاده

زشته
مشتری بیاد ببینه

عادتم داشتیم

آشغالارو می نداختیم پشت کارخونه قاطیه سنگای شکسته شده

یادمه دره کیسه رو محکم بستم و بردم پشت کارخونه و هی آشغالا رو تاب می دادم که سرعتش بیشتر بشه و یدفعه ولش کنم که بره

اون عقب عقبا بیوفته :دی

هی تابش دادم و دادم که لحظه ول کردن اشتبا ول کردم

عین توپ انداختم بالا سره خودم و خودم با دادو بیداد دوییدم


که چشمتون روز بد نبینه دیدم همه متوجه سوتیه من شدن

از اون موقع به بعد تا آشغال جمع میشه میگن بدن دسته من

دست به شوتم حرف نداره :دیییییییی

 

[erfan_com]

یه سوتی از قدیم مدیماااا یادم افتاد گفتم اینجا بگم


کارخونه یکی از آشناهامون بودیم

اونجا دور هم کلی خوردنی و تنقلات نوش جوون کردیم

بعد دیدم آشغالاش زیاده

زشته
مشتری بیاد ببینه

عادتم داشتیم

آشغالارو می نداختیم پشت کارخونه قاطیه سنگای شکسته شده

یادمه دره کیسه رو محکم بستم و بردم پشت کارخونه و هی آشغالا رو تاب می دادم که سرعتش بیشتر بشه و یدفعه ولش کنم که بره

اون عقب عقبا بیوفته :دی

هی تابش دادم و دادم که لحظه ول کردن اشتبا ول کردم

عین توپ انداختم بالا سره خودم و خودم با دادو بیداد دوییدم


که چشمتون روز بد نبینه دیدم همه متوجه سوتیه من شدن

از اون موقع به بعد تا آشغال جمع میشه میگن بدن دسته من

دست به شوتم حرف نداره :دیییییییی

بعضیا هم اینجورین

 

[masoomeh.bnv]

از بس که زیاده یادم نمیمونه!!!!!!!!!!
شرمنده!!!
ولی سوتی هاتون جالب بود!!!

 

[hamid221]

بچها من یه سوتی دادم خیلی زشته نمیگم

 

[itorict]

بچها من یه سوتی دادم خیلی زشته نمیگم

بگو حالا دور همي

حال كنيم

 

[itorict]

یه سوتی از قدیم مدیماااا یادم افتاد گفتم اینجا بگم


کارخونه یکی از آشناهامون بودیم

اونجا دور هم کلی خوردنی و تنقلات نوش جوون کردیم

بعد دیدم آشغالاش زیاده

زشته
مشتری بیاد ببینه

عادتم داشتیم

آشغالارو می نداختیم پشت کارخونه قاطیه سنگای شکسته شده

یادمه دره کیسه رو محکم بستم و بردم پشت کارخونه و هی آشغالا رو تاب می دادم که سرعتش بیشتر بشه و یدفعه ولش کنم که بره

اون عقب عقبا بیوفته :دی

هی تابش دادم و دادم که لحظه ول کردن اشتبا ول کردم

عین توپ انداختم بالا سره خودم و خودم با دادو بیداد دوییدم


که چشمتون روز بد نبینه دیدم همه متوجه سوتیه من شدن

از اون موقع به بعد تا آشغال جمع میشه میگن بدن دسته من

دست به شوتم حرف نداره :دیییییییی

 

[ghxzy]

دیروز ماشین بابام روشن نمیشد به مامانم گف برو به فلانب ز بزن ماشینشو بیاره تا باتری به باتری کنیم...
مامانم ز زده به یارو میگه ماشینتو بیار تا ماشینو باتری ماتری کنیم...طفلی نمیدونست باتری به باتری چیه:دی

 

[ghxzy]

بچها من یه سوتی دادم خیلی زشته نمیگم

منم یه سوتی دادم یه ذره سانسوریه ...البته یه ذره هااااااااا
فقط چون فعل و فاعل جابجا شد یه خورده ناجور شد
من تعریف نمیکنم ولی خنده داره همینجوری بخندید:دی

 

[bargozideh.as]

سلام کنکور نود بود و سر یه تست بین 2 تا جواب مونده بودم که خیلی ساده بود و می خواستم 100% درست بیزنم کناری هم نزده بود خلاصه به مراقب گفتم باید برم سرویس بهداشتی.با مراقب رفتم سرویس تفلک بیرون واستاده بود تا من بیام من هم دستام رو می شستم و هر کی میومد اون تست رو می پرسیدم شانس بد من اولی که بیرون امد جواب رو نمی دونست دومی هم تو چشمام نگاه کرد و کارت مراقب بودن رو نشونم داد.امدم بیرون دیدم مراقب نیست گفتم جون ! هر کی رو میدیدم می پرسیدم همه می گفتن نمی دنم از یکی پرسیدم اما احساس می کردم چهرش آشناست وقتی اون هم گفت نمی دونم اعصابم بهم ریخت گفتم احمق ها اومدن کنکور سوال به این آسونی رو نمی دونن.طفلک گفت یه کلمه دیگه حرف بزنی می رم پاسخ نامه رو باطل می کنم!منم گفتم آره می گم چهرت آشناست !!!

 

[bargozideh.as]

دیدم تشکر زیاد شد یه سوتی دیگه از یه بنده خدا دیگه رو هم می گم
چند روز پیش یکی از دوستان خوبم کارت گرافیکش مشکل داشت که در رابطه با مشکلش با هم چت می کردیم هر چی تلاش کردم متوجه نشد کارت گرافیک کجاست آخرش گفتم سیم مانیتور رو دنبال کن ببین به کجا وصل میشه
بعد از چند دقیقه گفت به پریز برق !!!

 

[bargozideh.as]

یه سوتی مرگ بار دیگه از خودم
با 2 تا از دوستام با ماشین پژو نقره ای رفته بودیم خیابون دور زدن راننده از دوستای قدیمیم بود و عشق فیلم وسترن و مثه کابویها حرف می زد خلاصه گفتم کنار عابر بانک نگه دار پول بردارم از ماشین پیاده شدم در همین حین ماشین پلیس راهنمایی رانندگی گفت پژو حرکت کن.اما دوستم توجه نکرد و من هم رفتم از عابر پول برداشتم و آمدم بین راه داشتم بررسی می کردم که 10 تراکنش آخر چی بودن و سوار ماشین شدم داشتم به پرینت عابر بانک نگاه می کردم و بلند گفتم هی جو حرکت کن لعنتی!
دیدم حرکت نمی کنه سرم رو آوردم بالا دیدم یه نفر با خانومش نشسته! ماشین ما جلوتر پارک شده بود ! و ماشین این بنده خدا هم پژو نقره ای بود

 

[hamid221]

شرمنده من بگم اخراج میشم بخوامم سانسورش کنم چیزی نمیفهمین
فقط میتونم بگم خدا چیکار نکنه اونی که (گ)رو از الفبای عربی برداشت

 

[erfan_com]

دیروز ماشین بابام روشن نمیشد به مامانم گف برو به فلانب ز بزن ماشینشو بیاره تا باتری به باتری کنیم...
مامانم ز زده به یارو میگه ماشینتو بیار تا ماشینو باتری ماتری کنیم...طفلی نمیدونست باتری به باتری چیه:دی

سوتی باحال تر بتعریفید بابا میخوایم یکم بخندیم

 

[erfan_com]

شرمنده من بگم اخراج میشم بخوامم سانسورش کنم چیزی نمیفهمین
فقط میتونم بگم خدا چیکار نکنه اونی که (گ)رو از الفبای عربی برداشت

گونی دیگه ؟؟؟

 

[Hasti khanom]

من یبار از بس حول بودم که زود به مقصد برسم پله های مترو رو اشتباهی رفتم یعنی میخواستم برم بالا ولی پله ها بر عکس بود.جالب این بود که چند تا پلاستیکم دستم بود و مثل فرو شنده های محترم مترو شده بودم بالاخره باصدای خنده ی مردم متوجه کارم شدم

 

[mina jigili]

سلام کنکور نود بود و سر یه تست بین 2 تا جواب مونده بودم که خیلی ساده بود و می خواستم 100% درست بیزنم کناری هم نزده بود خلاصه به مراقب گفتم باید برم سرویس بهداشتی.با مراقب رفتم سرویس تفلک بیرون واستاده بود تا من بیام من هم دستام رو می شستم و هر کی میومد اون تست رو می پرسیدم شانس بد من اولی که بیرون امد جواب رو نمی دونست دومی هم تو چشمام نگاه کرد و کارت مراقب بودن رو نشونم داد.امدم بیرون دیدم مراقب نیست گفتم جون ! هر کی رو میدیدم می پرسیدم همه می گفتن نمی دنم از یکی پرسیدم اما احساس می کردم چهرش آشناست وقتی اون هم گفت نمی دونم اعصابم بهم ریخت گفتم احمق ها اومدن کنکور سوال به این آسونی رو نمی دونن.طفلک گفت یه کلمه دیگه حرف بزنی می رم پاسخ نامه رو باطل می کنم!منم گفتم آره می گم چهرت آشناست !!!

چقدر بانمکی تو