هر کی سوتی داده تعریف کنه!

sacred

عضو جدید
کاربر ممتاز
aval rahnamaaee k booodam eshtebae raftam to madrese pesaroone!!! daghighan baghal madrese ma ye madrese dabirestan pesaroone bood rooz aval bood diram shode bood khabam miomad aslan nafahmidam koja miram raftam to saram paeen bood faghat shalvarashoono didam hey b khodam goftam chera rang manto shalvarae ina ba man fargh dare !!! bad goftam shayad payashon fargh dare!!!!ta saram ovordam balaaaaaaaaaa didam 300 danesh amooz daran bem nega mikonano her her mikhandan!!! chan tashoon baham dad zadan kochooooloooooooooooooooo baghileeeeeeee eshteb omadii!!!! manam bahashoon khandidm k az zaye shodan jelogiri konam bad omadam biroon!!!!
 

white snow

عضو جدید
یک روز تو استخر فکر کردم کلید کمدم از دستم باز شده و نیست با چند تا از دوستام بودیم مجبور شدیم با هزار مشقت همه جای استخرو جکوزی و بوفه رو گشتیم اخرش که نا امید شدیم دیدم دور دست یکی از بچه های گیج دو تا کلید هست البته اون ادم گیج خودشم اینجاست من زودتر گفتم تا اون نتونه همینو بگه
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از بچه ها رفته بود مشهد بعد از زیارت یه موضوعی پیش اومد که دوستمون تازه فهمید امام رضا با امام موسی کاظم فرق میکنه و تازه برادر هم نیستند
اینقدر اذیتش کردیم که گریه کرد و قهر کرد
 

#ZaHra#

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک روز تو استخر فکر کردم کلید کمدم از دستم باز شده و نیست با چند تا از دوستام بودیم مجبور شدیم با هزار مشقت همه جای استخرو جکوزی و بوفه رو گشتیم اخرش که نا امید شدیم دیدم دور دست یکی از بچه های گیج دو تا کلید هست البته اون ادم گیج خودشم اینجاست من زودتر گفتم تا اون نتونه همینو بگه
پری حواست کجاس
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب تو نت هرجا سوتی میخوان من اینو میگم. بخشید طولانیه ولی نمی شد خلاصه کرد .


خونه ما سه طبقه و بزرگه . طبقه سوم یک بهار خواب داریم که چون زیادی بزرگه رسما بهش میگیم حیاط. یک بار داشتم حیاط رو با اب می شستم تا شب اونجا بخوابیم که حاجی ( پدرمو حاجی صدا می کنم ) یک کیسه نخود بهم داد و گفت بریزشون بیرون حشره گذاشتن. تقریبا سه چهار کیلویی نخود بود. منم از سر تنبلی نخودها را درست روی مجرای فاضلاب خالی کردم و به شستن حیاط ادامه دادم ( فکر میکردم اب نخودها را با خودش میبره ) .حیاط شستن منم نیم ساعتی طول میکشه . همینطور که داشتم سلانه سلانه کار میکردم دیدم ته حیاط روی مجرای فاضلاب یک چشمه ظاهر شده که هی حباب ازش در میاد و می ترکه.
فهمیدم مطابق معمول چه گندی زدم. حاجی رو صدا کردم که بیا چشمه زمزم ته حیاط در اومده . حاجی اومد و گفت نخودها سر زانویی مونده و جلوی ابو گرفته برا همین اب جمع شده. حالا این زانویی حدودا سه متر پائین تر و هم سطح طبقه دوم خونه ما بود . حاجی یک میله پرده بلند اورد وداخل لوله کرد تا به خیال خودش نخودا جا به جا شن و لوله باز شه. کلی با میل پرده زد رو نخودا ولی فایده نداشت . آخ هم نمیگفتن. قیافه من و حاجی مثل پت و مت شده بود. دیگه شب شده بود و نمیشد کاری کرد. نخودها هم تو اب خیس خوردن و حسابی باد کردن و کل لوله شد نخود بادکرده.
فردا صبح یک لوله باز کن اوردن و اون فنر برقی و پمپ هوا و ....... انداخت تو لوله ولی نشون به اون نشون که کفپوش فاضلاب از زیر کاشی ها پرید بیرون ولی لوله باز نشد.( مگه میشه من خرابکاری کنم و کسی بتونه به این راحتی درستش کنه ).به این نتیجه رسیدن که هیچ راهی وجود نداره جز بریدن و ایجاد یک سوراخ تو لوله فاضلاب بالای زانویی که از اونجا بشه کاری کرد. حالا داشته باشید از اونجا که حا جی نظامی بوده و همیشه تزش این بوده که کار از محکم کاری عیب نمیکنه ؛ کل لوله کشی فاضلاب خونه ما از جنس اهن خیلی کلفته که ایجاد سوراخ درش شبیه سوراخ کردن گاوصندوق خزانه بانک مرکزیه. خلاصه مجبور شدن دستگاه جوش و کپسول اکسیزن و .... اوردن و با هزار بدبختی یک سوراخ تو لوله درست کردن و از اونجا فنر انداختن و نخودها ریختن بیرون . فقط تصور کنید کل پله ها و پارکینگ پر شده بود از نخود بادکرده و اب و لجن . هر کسی از دم خونه ما رد میشد تعجب میکرد از این همه خرابی و نخود .برا همین تا مدتها منو نخودی صدا میکردن. هنوزم داداشام وقتی بخوان سربسرم بذارن بهم میگن نخودی .
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب تو نت هرجا سوتی میخوان من اینو میگم. بخشید طولانیه ولی نمی شد خلاصه کرد .


خونه ما سه طبقه و بزرگه . طبقه سوم یک بهار خواب داریم که چون زیادی بزرگه رسما بهش میگیم حیاط. یک بار داشتم حیاط رو با اب می شستم تا شب اونجا بخوابیم که حاجی ( پدرمو حاجی صدا می کنم ) یک کیسه نخود بهم داد و گفت بریزشون بیرون حشره گذاشتن. تقریبا سه چهار کیلویی نخود بود. منم از سر تنبلی نخودها را درست روی مجرای فاضلاب خالی کردم و به شستن حیاط ادامه دادم ( فکر میکردم اب نخودها را با خودش میبره ) .حیاط شستن منم نیم ساعتی طول میکشه . همینطور که داشتم سلانه سلانه کار میکردم دیدم ته حیاط روی مجرای فاضلاب یک چشمه ظاهر شده که هی حباب ازش در میاد و می ترکه.
فهمیدم مطابق معمول چه گندی زدم. حاجی رو صدا کردم که بیا چشمه زمزم ته حیاط در اومده . حاجی اومد و گفت نخودها سر زانویی مونده و جلوی ابو گرفته برا همین اب جمع شده. حالا این زانویی حدودا سه متر پائین تر و هم سطح طبقه دوم خونه ما بود . حاجی یک میله پرده بلند اورد وداخل لوله کرد تا به خیال خودش نخودا جا به جا شن و لوله باز شه. کلی با میل پرده زد رو نخودا ولی فایده نداشت . آخ هم نمیگفتن. قیافه من و حاجی مثل پت و مت شده بود. دیگه شب شده بود و نمیشد کاری کرد. نخودها هم تو اب خیس خوردن و حسابی باد کردن و کل لوله شد نخود بادکرده.
فردا صبح یک لوله باز کن اوردن و اون فنر برقی و پمپ هوا و ....... انداخت تو لوله ولی نشون به اون نشون که کفپوش فاضلاب از زیر کاشی ها پرید بیرون ولی لوله باز نشد.( مگه میشه من خرابکاری کنم و کسی بتونه به این راحتی درستش کنه ).به این نتیجه رسیدن که هیچ راهی وجود نداره جز بریدن و ایجاد یک سوراخ تو لوله فاضلاب بالای زانویی که از اونجا بشه کاری کرد. حالا داشته باشید از اونجا که حا جی نظامی بوده و همیشه تزش این بوده که کار از محکم کاری عیب نمیکنه ؛ کل لوله کشی فاضلاب خونه ما از جنس اهن خیلی کلفته که ایجاد سوراخ درش شبیه سوراخ کردن گاوصندوق خزانه بانک مرکزیه. خلاصه مجبور شدن دستگاه جوش و کپسول اکسیزن و .... اوردن و با هزار بدبختی یک سوراخ تو لوله درست کردن و از اونجا فنر انداختن و نخودها ریختن بیرون . فقط تصور کنید کل پله ها و پارکینگ پر شده بود از نخود بادکرده و اب و لجن . هر کسی از دم خونه ما رد میشد تعجب میکرد از این همه خرابی و نخود .برا همین تا مدتها منو نخودی صدا میکردن. هنوزم داداشام وقتی بخوان سربسرم بذارن بهم میگن نخودی .

کلا شما disaster هستی
 

farhad moradeyan

عضو جدید
سوتیه دیگه

سوتیه دیگه

یه روز سر کلاس دانشگاه بودیم استادمون داشت برای امتحان پایان ترم تعیین تکلیف میکرد گفت بچه ها می خایین امتحان پایان ترم تستی باشه یا 4 جوابی ؟:que::que::que:
جالب اینجا بود که بعضیا می گفتن 4جوابی بعضیا میگفتن تستی داشتیم با هم دعوا میکردیم من خودم هم بودم:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
 

آناستازیا

عضو جدید
از سوتی های خودم چیزی یادم نمیاد اما از بقیه یه مورد یادمه
تو دبیرستان یه دوست داشتیم که خیلی سعی میکرد خودشو تهرونی جا بزنه
یه بار بحث سر این بود که استاد که تهرونیه چرا لهجه نداره
مثلا غ رو ق تلفظ نمیکنه
یه دفعه همون دوستمون پا شد گفت اما من لهجه دارم مثلا من همیشه میگم غ . مثلا میگم غورباغه
تو چند ثانیه اول همه گیج بودن
بعد یه دفعه همه فهمیدن دختره چه سوتی عظیمی داد
آخه خیلی تابلو بود
طرف دقیقا برعکس گفته بود!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم چون متاسفانه تا 20 سالگی ترکی حرف نزدم(این عیب بزرگ رو اصلاح کردم و الان تورک تورکم)لهجه نداشتم
تهران که بودم ماهی یکبار لهجه ام فوران میکرد و یک ج غلیظ میگفتم و میرفت تا ماه بعد
اما شکر خدا الان هر روز تخلیه انرژی میشم
 

آناستازیا

عضو جدید
یکی از بچه های کلاسمون سجادي بود فاميلش عادت داشت همیشه سر کلاسا استادارو فیلم میکرد
یه بار سر کلاس بیوشیمی استاد داشت درس میداد که تو اسلاید هاش یه کاریکاتور بود
تو کاریکاتور یه گاو دکتر بود داشت به یه گاو مریض میگفت بیماری شما قابل درمانه
همون موقع اون پسره که میخواست حال استاد رو بگیره گفت ببخشید این گاوه ا استادشه؟
استاد گفت نه
با يه دست به طرف سجادي اشاره کرد و با یه دست به طرف عکس گاوه گفت این گاو دکترشه!!!
و این گاو (به طرف دوست سجادی اشاره کرد) مریضشه!
 

سلیم بن قیس

عضو جدید
قوانین طلائی همسرداری (برای مردان ‎):
قانون اول: باید زنی داشته باشید که در کارهای خانه مثل آشپزی، تمیزکاری، گردگیری و … خوب باشد ‎.
قانون دوم: باید زنی داشته باشید که موجبات سرگرمی و خنده و شادی شما را فراهم نماید ‎.
قانون سوم: باید زنی داشته باشید مورد اعتماد و اطمینان و راستگو‎ .
قانون چهارم: باید زنی داشته باشید که از بودن با او لذت ببرید و باعث آرامش خاطر شما باشد‎ .
قانون پنجم: خیلی خیلی اهمیت دارد که این چهار زن از وجود یکدیگر بی خبر باشند ‎!!!
 

آناستازیا

عضو جدید
قوانین طلائی همسرداری (برای مردان ‎):
قانون اول: باید زنی داشته باشید که در کارهای خانه مثل آشپزی، تمیزکاری، گردگیری و … خوب باشد ‎.
قانون دوم: باید زنی داشته باشید که موجبات سرگرمی و خنده و شادی شما را فراهم نماید ‎.
قانون سوم: باید زنی داشته باشید مورد اعتماد و اطمینان و راستگو‎ .
قانون چهارم: باید زنی داشته باشید که از بودن با او لذت ببرید و باعث آرامش خاطر شما باشد‎ .
قانون پنجم: خیلی خیلی اهمیت دارد که این چهار زن از وجود یکدیگر بی خبر باشند ‎!!!
چه ربطی به تاپیک سوتی ها داشت؟؟؟؟؟
 

roya.b

عضو جدید
چندروز پيش تو خيابون يه نفر روبرو اومد چش تو چشم شديم وهمزمان سلام داديم
ولي يه محض سلام دادن از خودم پرسيدم اين كيه؟:surprised:
بعلهههههههه بازم كسي رو با يكي ديگه اشتباه گرفته بودم:D
خلاصه احوالپرسي رو تا آخرش رفتم وسريع خداحافظي كردم
رسيدم خونه تعريف كردم وكلي خنديديم
چون اين اولين بار نبود.اين قضيه باعث شد داستاناي قبلي هم يااوري شه و..........
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
چندروز پيش تو خيابون يه نفر روبرو اومد چش تو چشم شديم وهمزمان سلام داديم
ولي يه محض سلام دادن از خودم پرسيدم اين كيه؟:surprised:
بعلهههههههه بازم كسي رو با يكي ديگه اشتباه گرفته بودم:D
خلاصه احوالپرسي رو تا آخرش رفتم وسريع خداحافظي كردم
رسيدم خونه تعريف كردم وكلي خنديديم
چون اين اولين بار نبود.اين قضيه باعث شد داستاناي قبلي هم يااوري شه و..........

حالا با کی اشتباش گرفتی/؟
 

malo0osak

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یکی از سوتی هامو میگم از خنده روده بر بشین

یه روز دوست پسرمو امتحان کردم بعدش زنگ زد بهم بهم ریخته و ناراحت گفت نمیدونم کیه به من زنگ زده گفتم خوب چی میگفت؟گفت...اخرش گفت کار تو بوده اره؟منم عصبانی شدم گفتم نخیر مگه کر بودی گفت از سمیرا شمارتو گرفته نگفت از نازی گرفتم که(اسم خودم نازی هستش)خلاصه دستمون لو رفت
 

Similar threads

بالا