در خدمتم
شما فقط لب تر کنید من هرچی باشه براتون میزارم
شما فقط لب تر کنید من هرچی باشه براتون میزارم
هر چه میخواهد دل تنگت بگو!
- شروع کننده موضوع yasin10
- تاریخ شروع
مبارک باشه عزیزم با دل خوش استفاده کنیداحساس سبکبالی دارم
بعد از حدود یک ماه پروژه میزغذاخوری و مبلهامون داره تموم میشه
میزغذاخوری رو که دو سه روز قبل آوردن، میزغذاخوری قدیمی رو خداروشکر دیروز فروختیم، کار تعویض پارچه ی مبلها هم تموم شد و امروز میاد خونه
قربونت برم
مبارک باشهاحساس سبکبالی دارم
بعد از حدود یک ماه پروژه میزغذاخوری و مبلهامون داره تموم میشه
میزغذاخوری رو که دو سه روز قبل آوردن، میزغذاخوری قدیمی رو خداروشکر دیروز فروختیم، کار تعویض پارچه ی مبلها هم تموم شد و امروز میاد خونه
پس بگو چرا دورهمی را عقب انداختی
میخواستی خونه را شیک کنی بعد بچه ها بیان
ماشاله به شما
الکی دست و پا نزن که افکار عمومی رو منحرف کنی به سمت من
چه بخوای و چه نخوای یه مهمونی گرفتن افتادی، بهتره قبول کنی و بری دنبال فراهم کردن مقدماتش
دستت درد نکنهآره حتما هم تو داری راست میگی
.
حس دروغ شنیدن
شما تشریف بیارن اگه نبود بعد بگین دروغگو
اصلا شما دوبار بیا ، یه با با بچه های باشگاه و یه با با همسر گرامی و پسر عزیزتون
خوشحال میشم باب آشنایی و رفت و آمد خانوادگی بینمون باز بشه
خوب درست دعوت کردم
قشنگ و محترمانه گفتم فردا تشریف بیارین
2 ماه گذشت
و چه زود گذشت
و چه زود گذشت
!austenite
کاربر حرفه ای
چشم بهم زدم 38سالم شد 
!austenite
کاربر حرفه ای
وقتی آهنگای قدیمی رو گوش میدم که تو بچگی شنیدم دلم میگیره
مثلا یه آهنگ شهره صولتی اونروز توی یه ماشین گوش اسمش بود من توبه کردم از عشق
اینو من 7 سالم بوده تو خونه شنیدم
اتفاقی چن روز پیش به گوشم خوردم یه آهی از ته دل کشیدم که خدایا پیرشدیم رفت
مثلا یه آهنگ شهره صولتی اونروز توی یه ماشین گوش اسمش بود من توبه کردم از عشق
اینو من 7 سالم بوده تو خونه شنیدم
اتفاقی چن روز پیش به گوشم خوردم یه آهی از ته دل کشیدم که خدایا پیرشدیم رفت
تک فرزنده؟به پسرم که الان نشسته و داره گریه میکنه که بریم این خونه رو بزنیم به اسم من
استدلالش هم اینه که چون این خونه به اسم شماست، شما به من زور میگین، اگه به اسم خودم باشه، دیگه شما نمیتونین بهم زور بگین
آره.
امروز با پدرش یه قرارداد نوشتن و طی اون قرارداد شش دانگ خونه به پسرم منتقل شد، منم به عنوان شاهد پای برگه قرارداد رو امضا کردم
!austenite
کاربر حرفه ای
سر بچه رو کلاه نزارین گناه دارهآره.
امروز با پدرش یه قرارداد نوشتن و طی اون قرارداد شش دانگ خونه به پسرم منتقل شد، منم به عنوان شاهد پای برگه قرارداد رو امضا کردم
حالا بهش میگفتم یه خونه‌ی دیگه میخریم برات و اونو به نامت میکنیم، میگفت نه همینو میخوام،برای اینکه شما هم اینجا باشین تا من شبها تنها نخوابم و غذا هم داشته باشمسر بچه رو کلاه نزارین گناه داره
به نظرتون حرفهاش زیادی منفعت طلبانه نبود؟
یعنی میشه امیدی داشت که در آینده این بچه یه کمکی هم به من و باباش داشته باشه؟
!austenite
کاربر حرفه ای
بچه س دیگه
یه چیزی میگه
ولی کلا پسرا تازمانی که مجردن باخانواده ان
اگه زن بگیرن کم رنگ میشن
یه چیزی میگه
ولی کلا پسرا تازمانی که مجردن باخانواده ان
اگه زن بگیرن کم رنگ میشن
آره واقعا، کاش یه دختر هم خدا بهمون میداد که حداقل اون تنهامون نزاره
آخرین ویرایش:
!austenite
کاربر حرفه ای
شما که جوونین ووقت دارین هنوزآره واقعا، کاش یه دختر هم خدا بهمون میداد که حداقل اون تنهامون نزاره
انقدر تجربه ناموفق داشتم که دیگه چشمم ترسیده.
اگه یکبار دیگه اتفاقات گذشته برام پیش بیاد، دیگه چیزی ازم باقی نمیمونه.
!austenite
کاربر حرفه ای
حق باشماعه
آدم میترسه اتفاقات تلخ گذشته تکرار شه
آدم میترسه اتفاقات تلخ گذشته تکرار شه
از من می‌شنوی اصلا رو بچه هیچ حسابی باز نکنحالا بهش میگفتم یه خونه‌ی دیگه میخریم برات و اونو به نامت میکنیم، میگفت نه همینو میخوام،برای اینکه شما هم اینجا باشین تا من شبها تنها نخوابم و غذا هم داشته باشم
به نظرتون حرفهاش زیادی منفعت طلبانه نبود؟
یعنی میشه امیدی داشت که در آینده این بچه یه کمکی هم به من و باباش داشته باشه؟
من خودم برنامم اینه هر وقت از عهده کارام نتونستم بربیام برم خانه سالمندان ازین غیر انتفاعی ها
کلی هم خوش میگذره هم دکتر و پرستار داره هم غذات سر وقته بچه ها هم دغدغه ندارن
تازه خواهرم هم گفت با هم میریم
آره دیگه واقعا نمیشه حساب باز کرد ولی از الان یادش میفتم که چقدر دلم براش تنگ میشه گریه‌م میگیرهاز من می‌شنوی اصلا رو بچه هیچ حسابی باز نکن
من خودم برنامم اینه هر وقت از عهده کارام نتونستم بربیام برم خانه سالمندان ازین غیر انتفاعی ها
کلی هم خوش میگذره هم دکتر و پرستار داره هم غذات سر وقته بچه ها هم دغدغه ندارن
تازه خواهرم هم گفت با هم میریم
حالا باز خوبه که تو خانه سالمندان هم با خواهرتی و تنها نیستی، من کلا از بچگی تا زمان مرگم قراره تنها باشم
نه خواهر داشتم، نه دختر دارم، توی پیری هم که قرار مزاحم عروس نشم، کلا خدا تنهایی رو توی سرنوشت من قرار داد
اولا دور از جونتآره دیگه واقعا نمیشه حساب باز کرد ولی از الان یادش میفتم که چقدر دلم براش تنگ میشه گریه‌م میگیره
حالا باز خوبه که تو خانه سالمندان هم با خواهرتی و تنها نیستی، من کلا از بچگی تا زمان مرگم قراره تنها باشم
نه خواهر داشتم، نه دختر دارم، توی پیری هم که قرار مزاحم عروس نشم، کلا خدا تنهایی رو توی سرنوشت من قرار داد
بعدش ادرس میدم باهم میریم کلی هم خوش میگذره
وای من اصلا نمیتونم بخندم الان، بیشتر بغضم گرفته و چشمهام اشکی شدهاولا دور از جونت
بعدش ادرس میدم باهم میریم کلی هم خوش میگذره
بابا رمانتیکش نکن کی از فردا خبر داره چه برسه چندین سال دیگهوای من اصلا نمیتونم بخندم الان، بیشتر بغضم گرفته و چشمهام اشکی شده
الهی همسرت و خودت سالهای سال کنار هم باشید و از موفقیت های پسر گلت لذت ببرید
آخه این روزها برای یکی از نزدیکانم پیش اومده که عروسش اینا رو گذاشته کنار و پسرش هم مطیعه زنش شده، توی جو اون احساس خطر کردم
کلا روحیه‌ی عروس‌داریم این روزها ضعیفه
احتمالا من زیاد منطقی فکر میکنمآخه این روزها برای یکی از نزدیکانم پیش اومده که عروسش اینا رو گذاشته کنار و پسرش هم مطیعه زنش شده، توی جو اون احساس خطر کردم
کلا روحیه‌ی عروس‌داریم این روزها ضعیفه
به پسرم گفتم ازدواج کردی اصلا نباید فکر کنی مسولیتی در قبال ما داری فقط فکر زندگیت باش
بعد در جوابم میگه میشه هر روز شام و ناهار بیایم پیشت
من چند روز دیگه ۴۷سالم میشه
یادمه ۳۵ساله بودم میگفتم وای ۱۵سال دیگه پنجاه ساله میشم چه وحشتناک
الان فقط سه سال دیگه مونده
کلا نفهمیدم چی شد چطور گذشت
میگن تو عالم زر آینده هر آدمی نشون میدن و اون انتخاب میکنه زندگیشو
احتمالا پرسیدن کی میخواد مسولیت پذیر باشه
من خودشیرین بازی در آوردم گفتم من من
یادمه ۳۵ساله بودم میگفتم وای ۱۵سال دیگه پنجاه ساله میشم چه وحشتناک
الان فقط سه سال دیگه مونده
کلا نفهمیدم چی شد چطور گذشت
میگن تو عالم زر آینده هر آدمی نشون میدن و اون انتخاب میکنه زندگیشو
احتمالا پرسیدن کی میخواد مسولیت پذیر باشه
من خودشیرین بازی در آوردم گفتم من من
Similar threads
Similar threads
-
هر چیزی در مورد اعداد ؛ عدد زندگیت چیه ؟ عدد شانست چیع ؟ محبوب ترین عدد !- شروع شده توسط yas87
- پاسخ ها: 0
-
-
-
-
بیا تو و به زبون خاص یا محلی شهر خودت هر چی دلت میخواد و هروقت دلت میخواد شعر بخون- شروع شده توسط setare2013
- پاسخ ها: 152