نفسم گرفت از این شهر

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نفسم گرفت از این شهر
ادما فراموش میکنن که چقدر بعضی ادما برای داشتن نون شب چه زحمتی میکشند
ادما این شهر اگه عاشق بشن دنبال منفعت خودشون هستند
ادمای این شهر برای اشک دخترک گل فروش اهمیتی قائل نیستند
ادمای این شهر هنوز فرق خوب و بد به میزان دارائی یه ادم میدوند
 

samiyaran

عضو جدید
سینه ام می سوزد نه از خاکستر و دوده ی شهر از تنفس هوایی که آدم ها با بازدم هایشان، آن را خاکستری کرده اند.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نفسم گرفت از این شهر
در این شهر محبت اگر کنی فکر میکنن چیزی میخواهی با انکه چیزی نمیخواهی تنها میخواهی خوبی و محبت جاودانه شود نه افسانه
در این شهر همه در برابر ادمهای دردمند خودشان را به خواب میزند تا چیزی نبینند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
............

............

نفسم گرفت از این شهر
که در هر جایش بوی کینه و خیانت میدهد
در این شهر اگر عاشق هم بخواهی بمانی نمیگذارند
در این شهر زیبایی تنها در صورت هست و نه سیرت
در این شهر کمک کردن را مسخره میکنند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نفسم گرفت از این شهر
ادما قولهای پوشالی میدند
ادما یادش میره روزی خودشون هم پیر میشن
ادما یادشون رفته روزی عشق حرمت داشته
ادما همیشه منتظرن تا یکی زمین بخوره و اونوقت بجای اینکه دستش بگیرن زخم زبون میزنن
 

DOZI

اخراجی موقت
اینجا زمین است ، زمین گرد است !

تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!!

حال و روزت دیدنیست
 

samiyaran

عضو جدید
بوی خاک می آید....شهری که با خاک یکسان شده...دیگر نفسی نماند تا در این شهر به درون سینه بکشیم...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نفسم گرفته در این شهر همه چیز بوی دروغ و نیرنگ میدهد صداقت معنا ندارد
در این شهر اگر خوب باشی باز تو را بد میداند
در این شهر اشک تنها مونس ادمهای عاشق هست
در این شهر انتظار کشنده تر از هر چیزیست
در این شهر ارام باید گریست اخر کسی بی غرض اشکهایت را پاک نمیکند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پینه بسته خیالم

ازین همه رؤیا

پروانۀ
من !

وقت است که بازآئی

از پیلۀ دل

به لمس آغوشم ....



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دلم هیچ کس شبیه خاطره نیست

پر میشوم از نقطه چیـ ـ ـ ـ ـن ِکسی

که در آغوش خلوتش

جای تمام حرف هایم خالیست ...
!







 

DOZI

اخراجی موقت
نوع نگاه!

یه سگ اینجوری فکر میکنه: این آدمِ به من غذا میده, نازم میکنه, دوستم داره, حتماّ خداست.

یه گربه اینجوری فکر میکنه: این آدمِ به من غذا میده, نازم میکنه, دوستم داره, حتماّ من خدا هستم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تلفنت بوق اشغال میزند.....
گوشی را بد گذاشته ای یا دلت را...!؟!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگه قرار بود هرکسی بزرگترین غمش رو برداره و ببره تحویل بده،
با دیدن غمهای دیگران آهسته غمش رو در جیبش میگذاشت و
به خونه بر می گشت ...


این دنیا همش درده...
آخه موندم چطور روش می شه و هنوز سر پاست؟
 

DOZI

اخراجی موقت
گفتم دوستت دارم نگاهي به من کرد و گفت:چند تا؟

دستام رو بالا |آوردم و تمام انگشتهاي دستمو نشونش دادم

اما اون به کف دستام نگاه مي کرد که خالي بود.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
...........

...........

نفسم گرفته از ادمایی که تنها ادای خوب بودن در میارن و از خوب بودن چیزی نمیدونن
از ادمایی که اگه بخوان کمکی کنند تا چیزی بهشون ندی هیچ کاری نمیکنند
از ادمایی که مسخره میکنند ادمهای پایین تر از خودشون
از ادمایی که تا برگردی پشت سرت هزار حرف میزند چه راشت و چه دروغ
از ادمایی که معنای محبت تنها به دادن پول بیشتر میدونن
ائمایی که اگه فقیر و محتاج ببینند خودشون کنار میکشنند تا لباس گرون قیمتشون کثیف نشه
 

samiyaran

عضو جدید
باز تابلوی سر میدان نمودارش صعودی ست...
گازهای سمی پارتی گرفته اند در سینه ام...
سم دورویی و نفاق و دروغ و طمع.....
پر شده سینه ام از نامهربانی بازدم انسان ها....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سخــت است ببـــازی
تمــــامــــ احـساس پاکـت را
و هنــــوز نفهمـیده باشی
اصلــــا دوستـــت داشــت ...؟
 

Esprit watch

عضو جدید
یادت نره دوستت
دارم
خیلی دلم تنگه
برات

دارو ندارما بگیر مال خودت مال چشات
خورشیدا برادر و بیار آفتابی شو به خاطرم
قرارمون یادت نره دیر نکنی منتظرم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مثل خارم رو زمین توی صحرا تو مثل بارون تندی داری سبزم میکنی [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اگه تنهام رو زمین توی شبها تو مثل ماه بزرگی که نگاهم میکنی[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]توی شنزارای خالی اگه بارون نگیره نمی مونه خار تنها توی خشکی میمیره[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چی بگم من تکو تنها وقتی تاریکی میاد توی تاریکی میترسم اگه مهتاب بمیره[/FONT]


[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کاش این ادما یاد بگیرن وقتی دلی را به بازی میگیرند ممکن ان دل در حین بازی از دستشان بیافتد و بشکند
دل ادما از شیشه هم نازک تره
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شهر من اینجا نیست


اینجا…


آدم که نه


آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند


و جالب تر


اینجا هر کسی


هفتاد رنگ بازی میکند


تا میزبان سیاهی دیگری باشد


.
شهر من اینجا نیست


اینجا…


همه قار قار چهلمین کلاغ را


دوست می دارند!


و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد


شهر من اینجا نیست


اینجا…


سبدهاشان پر است از


تخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند


من به دنبال دیارم هستم,


شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیا وقتی برای عشق هورا می کشد احساس


به روی اجتماع بغض حسرت گاز اشک آور بیندازیم

بیا با خود بیندیشیم

اگر یک روز تمام جاده های عشق را بستند

اگر یک سال چندین فصل برف بی کسی بارید

اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد

اگر یک شب شقایق مرد

تکلیف دل ما چیست؟


و من احساس سرخی می کنم چندیست

و من از چند شبنم پیشتر خواب نزول عشق را دیدم

چرا بعضی برای عشق دلهاشان نمی لرزد

چرا بعضی نمیدانند که این دنیا به تار موی یک عاشق نمی ارزد

چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است

و در آن ذکر هم یاد خدا خالیست

وگویی میوه ی اخلاصشان کال است




کاش میشد لحظه ای پرواز کرد

حرفهای تازه را آغاز کرد

کاش میشد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش که این لبخند ها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب و نان نداشت

کاش می شد ناز را دزدیدو برد

بوسه را با غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه میشد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری میشدم

در تب آواز جاری میشدم

بال در بال کبوتر میزدم

آن طرفتر ها کمی سر میزدم

با پرستو ها غزل خوان میشدم

پشت هر آواز پنهان میشدم

کاش هم رنگ تبسم می شدم

در میان خنده ها گم می شدم

آی مردم من غریبستانیم

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پرواز هاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هر که می آید به او گل میدهد

دشت های سبز وسعت های ناب

نسترن نسرین شقایق آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت
می روم آن سو تورا پیدا کنم

در دل آینه جایی وا کنم

سید محمود انوشه
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روزی از همین روزا بهونه تو رو دارم ***** یه عالمه نگفتنی هوای خونمو دارم

هوای شهر و كوچمو که عشق از اونجا پا گرفت ***** به انتظار نشستن و رسیدن تو رو دارم

یه روز بیا ببینمت می خوام باهات حرف بزنم ***** می خوام بگم دوست دارم از ته دل داد بزنم

می خوام بگم که زندگیم با بودن تو جون گرفت ***** خیال نکن که بعد تو کسی تو قلبم جا گرفت

ازت می خوام که بگذری از همه گذشته هام ***** پر بکشم از این دیار ، بیام توی خلوت چشات
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اِلتِمــــــــــآس مــــــآلِ دیـــــــروز بــــود ..

مـــــــــــآلِ وَقتـــــــی بـــود ڪــــﮧ ســـــــآده بودҐ ..

اِمــــــــروز میــــــخــــوآی بـــِــری؟؟؟

!!! هیــــــــــــــــــــــس !!!

فَقَطــــــــ " פֿــُـــداحــــــــــآفِظ ـــــ "

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
............

............

نفسم گرفت از این شهر
که ادما وقتی کسی عاشق میکنن هیچ مسئولیتی بهه عهده نمیگیرن وقتی عاشق باشی همه بهت میخندند حتی انکه تو او را دوست داری
ادمهای اینجا یادشان رفته که دل را اگر بشکنن دیگر هرگز نمیتوانن بازسازیش کنن
ادمهها فراموش کردند وقتی درد هست درمان هست ولی در عاشقیشان جز درد هیچ چیز نیست
ادمها تنها ادای خوب بودن را درمیاورند
اما همه دروغگوی قهاری هستند
همه تنها به ثروت و مقام اهمیت میدهند دیگر کسی به دل پاک اهمیت نمیدهد دیگر دل پاک بی ارزشترین ثروت شده کاش برگردم به زمان لیلی و مجنون شیرین و فرهاد انجا دل پاک و عاشق حرمت دارد نه مثل اینجا بیحرمت
 

**ALmA**

عضو جدید
تویه زندگی:
تا گریه نکنی، کسی نوازشت نمیکنه.
تا قصده رفتن نکنی، کسی نمیگه بمون.
تا نری، کسی قدرتو نمیدونه.
تا نمیری، کسی دلش برات تنگ نمیشه
...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو زندگی
همیشه حواست باید به همه جا باشه اخه بعضیا طوری بهت ضربه میزنن که نمیدونی از کجا خوردی
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]کوچ پرندگان به مــــن آموخت ،[/FONT]

[FONT=&quot]وقتی هوای رابطه ســــرد است ،[/FONT]

[FONT=&quot]باید رفتـــــــــــــــ[/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نفسم گرفت از شهری
که تا بهت لبخند بزن اگه بهشون لبخند نزنی میذارن میرن ولی حتی نمیپرسن حالت چطوره که لبخند دیگه مهمون صورت نیست
تا دستشون به سمت میگیرن توقع دارن دستشون بگیری ولی وقتی امتناع میکنی نمیپرسن دست به کی دادی که تو رو اینطور میترسونه از دست دادن
تا نگاهشون به سمتت و تو نگاهت برمیگردونی تا اشکت نبینن نمیپرسن نگاهت درگیر کی بود که این قدر غمگینی که دیگه به هیچ نگاهی اهمیت نمیدی
 
  • Like
واکنش ها: DOZI
بالا