!!! نغمــــــه هــــــای درد !!!

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
طرح چشمای قشنگت در اتاقم نقش بسته
شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته
من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی
ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو که میدانستی با چه اشتیاقی…خودم را قسمت میکنم

پس چرا …زودتر از تکه تکه شدنم…جوابم نکردی…برای

خداحافظی …خیلی دیر بود…خیلی دیر !!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرجا چراغي روشنه از ترس تنها بودنه
اي ترس تنهايي من اينجا چراغي روشنه...


اينجا يکي از حس شب احساس وحشت ميکنه
هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت ميکنه...


جايي که من تنها شدم شب قبله گاه آخره

اينجا تو اين قطب سکوت کابوس طولاني تره...


من ماه ميبينم هنوز اين کورسوي روشنو
انقدر سوسو ميزنم شايد يه شب ديدي منو...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلـــــــتنـــــگت می شوم...

چــــــشمانم را روی هـــــم می گــــذارم بـــــــلکه یادت را فـــــراموش

کنم...

تــــــو بگو دلــــــکم

مگر می شـــــــود یـــــک عــــــمری را فراموش کــــــرد؟!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر کس بهایی می پردازد.

بعضی ها بهای رفتن.

بعضی ها بهای ماندن.

بعضی ها دلشان را می گذارند و می روند.

بعضی ها می مانند بی دل بستن.

بعضی ها دل می کنند و میروند.

بعضی ها می مانند چون نمی توانند دل ببرند.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
گـل یا پــوچ؟

دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

که در دستانتــــ

برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
غـــم نگاه آخرت تـو لحظه ی خـــــــدافظی
گریه ی بی وقفه ی من تو اون روزای کاغذی
قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار
چــــه بی دووم بود قولمون جدا شدیم آخرکار
تو حسرت نبـــــودنت... من با خیالتم خوشم...
بــــا رفتنم از ایــن دیار آرزوهامو میکشم...
کوله بارم پره حسرت... تو دلم یه دنیا درده
مثل آواره ای تنهام تو خیابونی که سرده....
تــــا خیالت به ســــرم میزنه گریم میگیره..
آروم آروم دل تنگــم داره بی تـــــو میمیره
گل مغـــرور قشنگم مــن فراموشت نکردم

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خودم را مےزنم بـ آن راه ؛

افسوس بـ «تو» ختم مےشوند،

انتهاے ِ تمام ِ راه ها!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد از تو دیگر هستی ما پا نگرفت
بعد از تو کسی در دل ما جا نگرفت

در کلبه ی تنهایی خود پوسیدم
بعد تو کسی سراغی از ما نگرفت
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
به جان ثانیه هایی که در فراق چشمانت می گذرند ،

دل کوچکم تنگ نگاه توست .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بــــــی تــــــــو
عمر آرامش کـــــم میشود
مثل خواب پروانـــه ها !
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترک کردن ِ آدمها هم آدابی دارد !

اگر آداب ِ ماندن نمیدانید

لااقل

درست ترکشان کنید

تا تَرَک برندارند . . .


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
عیبی ندارد،باز هم خودت را بزن به آن راه!

خودت را که به آن راه می زنی...


میخواهم تمام راه های دنیا خراب شود



 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم تنها تورا میخواهد و بس

دو چشم من تورا میبارد و بس

تو اکنون خفته ای در خواب نازی

خدا حال مرا میداند و بس
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
غم انگیزه که
سال های زیادی از زندگیت رو تصور کنی
که گل به خاطر تو
شکفته میشه
و بعد بفهمی
که نگاهش به آسمان بوده
نه تو...


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواهم از تاریکی و تنهایی خانه ای بسازم

خانه ای که هیچ نوری حتی برای لحظه ای بر آن نتابیده باشد

سیاهی دیوارهایش را با غمهایم تزیین میکنم
پنجه هایی چون قفس می سازم

که زندانی تنگ و تاریک را برای به ارمغان بیاورد
راهی نیست چون زندگی اینگونه است

فرار از آن بیهوده است
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب سردی است و من افسرده
راه
دوری است و پایی خسته

تیرگی هست و چراغی مرده

می کنم
تنها
از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این
ویرانی

بی خبر آمد تا به دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چه قدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم ؟

قطره ای کو که به دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم ؟
مثل این است که شب نمنک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمنک است

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
شَـ ـب هايَــم دَرد دارَنـد.
وَقتيـ نَدانَـمـ ..
چراغـ اُتاقَتـ را کُدامـ
لَعنَتيـ
خاموشـ مي کُند!!!


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرعه کشی که تمام شد ،

تو به اسم کس دیگری در آمدی !

تقدیر جای خود !

اما لااقل ...

اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی!


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چــه غــریبــــه انـد!

دوستتــ دارم هـــایــی
،کــه نــوشتــه میشـونـد ولــی خــوانـده نمـیشوـند...


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیونه نگاه اون چشمهای بی گناهتم
وقتی نگام به چشمای سیاه و نازت می رسه
انگار با دیدن چشات به آرزوهاش می رسه
وقتی میگم دوست دارم گر می گرفت جون و تنم
یکی برای من دستمال بیاره اشکامو بپاکم
واقعا قشنگه شعرات




 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
گوشهایم را می گیرم...
و چشم هایم را می بندم...
و زبانم را گاز می گیرم..
ولی...
حریف افکارم نمی شوم...
چقدردردناک است...
فهمیدن ...!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل تنگم!

دل تنگِ خیلی چیزها

دل تنگ این همه دل تنگی ها

چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت!

دل تنگم

دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی

دل تنگ این همه نبودن ها

دل تنگ این همه دل تنگی ها

دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست

دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست

و تمام هست هایی که نیست!

حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد!!

دل تنگ تر نیز خواهم شد

می رسد روزی که بگویم:

دلم برای آن روزها ی دل تنگی تنگ شده!!

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
از اين احساس متنفرم...
وقتي كنارمي تمام قدرت هاي دنيا را به مبارزه دعوت مي كنم، و وقتي تو را ندارم حتي از نور هم فرار مي كنم...
دليل اين احساس خوبي توست ، يا حماقت من؟؟!
نميدانم... دوستت دارم ، اما ميروم ، قبل از اينكه " تو " تركم كني...

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزگاریست همه عرض بدن می خواهند
همه از دوست فقط چشم ودهن می خواهند

دیو هستند ولی مثله پری می پوشند

گرگهایی که لباس پدری می پوشند

انچه دیدن به مقیاس نظر می سنجند

عشق را همه با دور کمر می سنجند

خوب طبیعی ست که یک روزه به پایان برسد

عشقهایی که سر پیج خیابان برسد
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز دل آسمان گرفته....

بغضش را با تمام وجود حس میکنم

از آن بغضهاست که اگر بشکند ویران می کند

خوش به حال آسمان که گهگاه بغض دارد و گهگاه ویران میکند

آسمان نمی داند که دل من تا ابد بغضی دارد که یارای شکستن ندارد
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بـہ تَرَکـ هاےِدیوار کہ ریز میشومـ...
تـازه میـفهمم؛
سـر بـه شـا نہےکَسے داشتنـ
و
احساسـ تنهایـے کردنـ ؛
عجیب مَعنے میـدهد ...
دیـوار همـ که باشے؛
ترکـ بـر میدارےوَقتے
سـر بـه شـانہ ات داشتہ
باشـند و بـه حسابتـ نیـاورند ...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گم کرده راهش را

و چشمانم نگاهش را

شبیه آسمانی که

شبی گم کرده ماهش را
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهگاهي كه دلم ميگيرد...
بيشتر وقت غروب
از خدا خواهم خواست
كه تو تنها نشوي..
و دلت پر ز خوشيهاي دمادم باشد
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تورا گم کرده ام امروز...
وحالا لحظه های من گرفتارسکوتی سرد وسنگینند.
وچشمانم که تا دیروزبه عشقت می درخشیدند،
نمی دانی چه غمگینند.
چراغ روشن شب بود برایم چشمهای تو
نمیدانم چه خواهد شد؟؟؟
پرازدلشوره ام،بی تاب ودلگیرم
کجا ماندی که من بی توهزاران بار
درهرلحظه می میرم!!
 

Similar threads

بالا