نامه عاشقانه من

sshimaa

عضو جدید
حق داری...
خودم هم گاهی از دلسوزیهای بی جایم می ترسم...
اما اینبار انتخاب من خیال توست
من خیال تو را از هر بوسه ای هر آغوشی هر دوستت دارمی بیشتر پذیرایم
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم برای کسی تنگ است که گمان می کردم...
می آید...
می ماند...
و به تنهاییم پایان می دهد...!
آمد... رفت...
و به زندگی ام پایان داد...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
این دل نوشته ها...
نه... نه... ببخـــشــــید...!این درد نوشت ها...
نه دلنشین اند نه زیــبا...
اینها یک مشت...
حــرف زخــــم خورده ی بـغـض دارند...که نشانی دردنـــــــــاک...
از یک عشق نـاکــــام دارند...
و تـنــها مخــــاطبش...
غایـب است...!
 

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم این نامه عاشقانه هست یانه ولی میخوام بنوسم
دارم از تنهایی دق میکنم.تو کجایی؟یاد اون زمونا میافتم که مدام پیشم بودی.دوسدارم دوباره بیای.دلم تنگته...منکه گفتم دیگه تحمل هیچ تنهایی رو ندارم.منکه گفتم اگه تنها بشم دوباه میشکنم.منکه گفتم بهت اینارو پس چرا نیستی.میدونم خیلی باهم فاصله داریم ولی...هر روزو هر شب میام با هزار امید ولی خبری ازت ندارم.این داره منو دیوونه میکنه.دستو دلم به هیچکاری نمیره.نه میخوام درس بخونم.نه میخوام گزارش کارامو بنویسم .باید مقالمو 11آبان تحویل بدم ولی هیچکاری نکردم.میدونی چند روزه ازت بیخبرم...من بهت احتیاج دارم.تو تموم زندگیمی تو تموم لحظه هامی.تو تموم امیدو انگیزم هسی
پس بیا تا دیرتر نشده.بیا
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﻧﻔﺴﻢ

ﻗﺼﺮ ﺣﺮﻳﺮ ﺗﻨﻢ, ﺟﺰ ﺗﻮ ﻫﻴﭻ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻤﻴﺖ ﻧﻤﻲ ﺷﻨﺎﺳﺪ


ﻧﺎﺯﻧﻴﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﻴﺪﻱ
 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلـــــــتَنـــــگت می شوم...
چــــــشمانم را روی هـــــم می گــــذارم
بـــــــلکه یادت را فـــــراموش
کنم...
تــــــو بگو دلــــــکم
مگر می شـــــــود

یـــــک عــــــمری را فراموشکــــــرد؟!


امروز ...
كسي كه عطر تو را زده بود
در خيابان از كنار من گذشت !
و اين يعني :

قتل غير عمد ...!​


دلم ساعتی میخواهد
که مانده باشد

روی ساعتهای با تو بودن ...​
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کدام سر نوشت
ترا . . ای هم سر نوشت
اینگونه مهربان به نام من رقم زد
که پشیمانی هم سرنوشت مرا دگرگون نکرد
پشیمان نیستم نه
سلام هایم را از تو پس نمی گیرم
حتی . . .
سلام های بی جوابم را....
 

"gole naz"

عضو جدید
ﻣﻬﺮ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺍﺳﺖ ،
ﻧﮑﻨﺪ ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺍﺳﺖ،
ﻣﻦ ﺯ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺩﻟﺖ ﺑﺎﺧﺒﺮﻡ ،
ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻫﺶ ﻣﻬﺮ ﺍﺳﺖ ،
ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺯﺵ ﺍﺣﺴﺎﺱ ،ﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰ.
ﻋﯿﺪﺑﺮﺷﻤﺎ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﺎﺩ.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مــــــن اینجــــــــا
دلتنگــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــی هـایـم را
روی کفـــــــــــ دستــــم
ماننــد یکـــــــــــ قلــب تنهــــا
نقـاشـــــی مـی کنـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــم
دستــــی کـه
روزی دسـت هـای تــــــــــــــــو
گـرمــــــا بخـش آن بـــــــود
و امــــــــروز
از ســـردی ایـن همــه فـاصلـــ ـــــــ ــ ـه و دلتنگـــــــــی
یـــــــــــخ زد
امشبـــــــــــ چقــــدر نبــــــــــــودنت را
حــس مـی کنـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــم
دلــم بهـانــــــــه ات را مـی گیــــرد
صـــــدایت در گــــــوشـم مـی پیچـــــــــــــــــد
و مــــــن مـی گـــــویـم
هـان! مـــرا صـــــــــــدا کــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــرد ی ؟!
بــر مـی گــــــــــــــردم
تــــــــــــــــــــــــ ـو نیستـــی
و ایـن یکــــــــ خیـــال عـاشقانــــــــــــه است
بـه دستانم خیــــــــــره مـی شــوم
حلقــــــه ی دوستــــــــــــــــی ات
هنـــــوز در کفـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــ دستــــم
کنـــار همـان قلــــب تنهـــــــــــا
جـــــــــــــــــــای دارد
و مــــــــن همچنــــان
دلــم تنگــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــ است
 

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
دارم از تو دور میشم,داره تنها میشه قلبم
میدونم نبودن تو ,جونمو میگیره کم کم
چیزی از تنم نمونده,بعد دل شکستن تو
ی اتاق ساکتو سرد,منو فکر رفتن تو...
منو فکر رفتن تو
 

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو بارون که رفتی...
شبم زیرو رو شد,ی بغض شکسته رفیق گلوم شد
تو بارون که رفتی...
دل باغچه پزمرد,تموم وجودم,توی آینه خط خورد
هنوز وقتی بارون تو کوچه میباره...دلم غصه داره...دلم بیقراره...
نه شب عاشقانس
نه رویا قشنگه
دلم بی تو خونه, دلم بی تو تنگه,دلم بی تو تنگه..............................................
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگ توام
تو آن جایی و من اینجا
در این فکر که تا چه حد دوستت دارم
در این فکر که تا چه حد برایم با ارزشی
در این فکر که تا چه حد دلتنگ توام
تو آن جایی و من اینجا
در این فکر که تا چه حد در اشتیاقِ
بار دیگر در کنار تو بودنم
در این فکر که چگونه بیش از همیشه
قدر آن زمان که در کنار هم خواهیم بود را خواهم دانست
دوستت دارم ...
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




ﻣﺮﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻏﻮﺷﺖ ﻣﻲ ﻓﺸﺎﺭﻱ
ﺍﺭﺍﻡ ﻣﻲ ﺷﻮﻡ
ﺻﺪﺍﻱ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﻳﻢ,ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺗﺮﻧﻢ
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺳﺖ
ﻛﻪ ﺣﺼﺎﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ, ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﭘﻴﭽﻚ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﻣﻦ, ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ
ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻣﻲ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪ

ﻧﺎﺯﻧﻴﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﻴﺪﻱ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم.
ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم تا مثل باران
هر صبح برایت شعری می سرودم
آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم
و به شوق تو اشک می شدم و بر صورت مه آلودت می لغزیدم
ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم
تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت را
وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باشد
که مرهمی شود برای دلتنگی هایم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کجای چهار فصل نام تو می گنجد . . .؟

رویش از توست

بهار ، بهانه ، باران هم !

تو ...

فصل پنجم شاعرانه های منی ...!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کنار پنجره اتاقم می شینم و به ستاره های آسمون خیره می شم ...
بدون اینکه خود بفهمم اشکام گونه هامو خیس می کنه ، چشمام یه جا و دلم یه جای دیگه ....
از این زندگی خسته و دلگیر ام ....

می خوام برم ... برم به یک ناکجا آباد .... جایی که مقصدشم معلوم نیست ....

عميق ترين درد زندگي مردن نيست ...
ناتمام موندن قشنگترين داستان زندگيه که مجبوري آخرش رو با جدایي به سرانجام برسوني
عميق ترين درد زندگي مردن نیست ...

به فراموشي سپردن قشنگ ترين احساس زندگيه ....


بازم دلتنگی ... بازم گریه های شبانه ..... سخت دلتنگم ، بيقرار و بي تاب ...

كجاست اون لبخندهاي عاشقونه ات تا باز ديونه شم ....

چرا ديگه درد دلي براي گفتن نداري

چرا قلب عاشقم و در انتظار چشمهات مي سوزوني .....

اونقدر دلتنگ چشمهاتم كه نمي تونم تو هيچ چشم ديگه ای نگاه كنم ....

اونقدر بيقرارم كه هيچ اتفاقي ، دل غمگينم و شاد نمي كنه ....

براي گريه ، شونه هاتو كم دارم ، شونه هايي كه بارها و بارها تو خواب و خيال ، تكيه گاه دل عاشقم بود

براي عاشقي ، نگاههاي زيباتو كم دارم ، نگاههايي كه تنها دليل زنده موندنم شد ....

چرا ديگه براي غصه ها ، اشكها و دلتنگي هام جوابي نداري ...

شب دراز و من هنوز هم تو انتظار نسيم صبحم ....


اي دل ديوانه ي من با غم هات بساز و با اشك هات بسوز ،

ولی ..... دم نزن ........
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه نمیدانی! هیچ کس نمی داند
پشت این چهره آرام در دلــم چه می گذرد!
نه نمیدانی! هیچ کس نمی داند!
این آرامش ظاهر و این دلِ نا آرام, چقدر خسته ام می کند !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
کنار پنجره اتاقم می شینم و به ستاره های آسمون خیره می شم ...
بدون اینکه خود بفهمم اشکام گونه هامو خیس می کنه ، چشمام یه جا و دلم یه جای دیگه ....
از این زندگی خسته و دلگیر ام ....

می خوام برم ... برم به یک ناکجا آباد .... جایی که مقصدشم معلوم نیست ....

عميق ترين درد زندگي مردن نيست ...
ناتمام موندن قشنگترين داستان زندگيه که مجبوري آخرش رو با جدایي به سرانجام برسوني
عميق ترين درد زندگي مردن نیست ...

به فراموشي سپردن قشنگ ترين احساس زندگيه ....


بازم دلتنگی ... بازم گریه های شبانه ..... سخت دلتنگم ، بيقرار و بي تاب ...

كجاست اون لبخندهاي عاشقونه ات تا باز ديونه شم ....

چرا ديگه درد دلي براي گفتن نداري

چرا قلب عاشقم و در انتظار چشمهات مي سوزوني .....

اونقدر دلتنگ چشمهاتم كه نمي تونم تو هيچ چشم ديگه ای نگاه كنم ....

اونقدر بيقرارم كه هيچ اتفاقي ، دل غمگينم و شاد نمي كنه ....

براي گريه ، شونه هاتو كم دارم ، شونه هايي كه بارها و بارها تو خواب و خيال ، تكيه گاه دل عاشقم بود

براي عاشقي ، نگاههاي زيباتو كم دارم ، نگاههايي كه تنها دليل زنده موندنم شد ....

چرا ديگه براي غصه ها ، اشكها و دلتنگي هام جوابي نداري ...

شب دراز و من هنوز هم تو انتظار نسيم صبحم ....


اي دل ديوانه ي من با غم هات بساز و با اشك هات بسوز ،

ولی ..... دم نزن ........
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
""سرآغاز نامه عاشقانه ، با نام تو مینویسم صادقانه..ای هم نفس من...هم قفس من...
از عشق مینویسم ،از محبتهایت ، تا پای جان مینشینم چشم به راهت،ای همه بهانه..
مینویسم یک کلام ، عاشقانه : دوستت دارم...
یک نفس در این نامه ، بی بهانه فریاد میزنم که تا آخرین نفس همنفس تو هستم..


می نویسم تا شاید اندکی بکاهد از اندوه بی پایان قلبم را..
مینویسم این نامه عاشقانه را که بگویم همیشه به یاد ت هستم ، ای نازنین!
با قلمی از جنس محبت ، با احساسی به قشنگی عشق ، با یک دنیا حرفهای عاشقانه از قلب مهربان تو مینویسم بی بهانه ، که بی نهایت تا قیامت دوستت دارم...
اینک که از تو مینویسم ، برای تو مینویسم ،به یاد تو مینویسم... نامه از قطره های اشکم خیس خیس شده ، جای قطره های اشکم مانده و چشمهایم بهانه گیر شده ....بهانه چشمهایت را دارد..
دلتنگت هستم عزیزم ، دلتنگی را از جملاتی که برایت در نامه نوشته ام میتوان حس کرد...نامه ام پر از بهانه است.... ای تنها بهانه برای بودنم....


سراسر نامه حس کن درد دل مرا...چقدر تنهایم...بی چشمهایت تنهایم...
بهانه دستهایت را دارد این دستهایم...
ای بهونه من ....
مواظب دلت باش ای بهترینم ...

دلتنگی بد دردیست!"""
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"اگر بتوانم این ستاره ی قشنگ را به چنگ بیاورم ! سلسله ی پر برف البرز را به میل و سماجت خود از جا حرکت بدهم !
اگر بتوانم جریان باد را از وسط ابرها ممانعت کنم . آن وقت می توانم به قلبم تسلط داشته ، این سرنوشت را که طبیعت برایم تعیین کرده است تغیر بدهم
ولی قدرت انسان ، به عکس خیالاتش محدود است
من همیشه از مقابل گل ها مثل نسیم های مشوش عبور کرده ام .قدرت نداشته ام آن ها را بلرزانم .
در دل شب ها مثل مهتاب بر آن ها تابیده ام .
نخواسته ام وجاهت آسمانی آن ها پنهان بماند

کدام یک از این گل ها میتوانند در دامن خودشان یک پرنده ی غریب را پناه بدهند .
من آشیانه ام را ، قلبم را ، روی دستش می گذارم..."
نیما یوشیج
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



ﻛﻠﻚ ﺧﻴﺎﻝ ﺍﻧﮕﻴﺰﻣﻦ, ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺍﻏﺎﺯ ﻛﺮﺩ

ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺑﻢ, ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﻴﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺗﺎﭘﻴﻚ ﺭﺍﻋﻄﺮﺍﮔﻴﻦ

ﻛﺮﺩﻧﺪ, ﺑﻲ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﻣﺘﺸﻜﺮﻡ




ﻧﺎﺯﻧﻴﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﻴﺪﻱ :gol:
 

"gole naz"

عضو جدید



ﻛﻠﻚ ﺧﻴﺎﻝ ﺍﻧﮕﻴﺰﻣﻦ, ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺍﻏﺎﺯ ﻛﺮﺩ

ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺑﻢ, ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﻴﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺗﺎﭘﻴﻚ ﺭﺍﻋﻄﺮﺍﮔﻴﻦ

ﻛﺮﺩﻧﺪ, ﺑﻲ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﻣﺘﺸﻜﺮﻡ




ﻧﺎﺯﻧﻴﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﻴﺪﻱ :gol:

ﻣﺎ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﺘﺸﻜﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﺸﻐﻠﻪ ﻛﺎﺭﻱ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﺭﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻜﺮﺩﻱ

ﻧﺎﺯﻧﻴﻨﻢ ﻣﻴﺒﻮﺳﻤﺖ
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کتیبه ی اشعار من...تویی نفسم!...


من که شاعر نیستم!


قافیه را نمی شناسم...با وزن بیگانه ام...


مفهوم ردیف را که اصلا به خاطر نمی آورم...


تنهایی که باشد سخت می شود شاعر شد...


اما زمانی که برای قصر شیشه ای قلبت,شاهزاده ای را می یابی...


شمیم احساست, آوازه هر کوی و برزن می شود...


و قلم,کاغذ,مونس لحظات ناب عاشقانه ات...


وقتی دلت را به مجنونی هدیه می دهی...


آسمان ابری و دلگیر سرنوشتت, باران را می بوسد...


خورشید نوازشت می کند و رنگین کمان خودی نشان می دهد....


از همان روزی که آغوش مهربانی, امن ترین جای زندگی ات به حساب می آید...


غرور ار حسادت دق می کتد...


و همه هستی ات در او خلاصه می شود...



آن هنگام است که تو!


متون بی سر و ته مرا درک می کنی...


و
بسان من شاعر می شوی!!!



نازنین فاطمه جمشیدی






 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هی سعی می کنی نگذاری ببینمت

پیداست هیچ دوست نداری ببینمت

ای انعکاس کاسی یک دست اصفهان

تاکی به شوق ، هرچه تو را خیره می شوم

از پیش چشمها فراری ببینمت

آخر چه کرده ام که ؟ چه می خواستم مگر؟

غیر همین که گاه گداری ببینمت

گفتم که م بدون تو هرگز به هیچ کس

گفتی به نیش خند که آری ببینمت

حالا ببین چقدر تو را صبر می کنم

تا اینکه در کنار فراری ببینمت

که دور آن تمام کسانم سیاه پوش

آن روز اگر ، اگر بگذاری ببینمت
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه هوایی شده بود آن روز
یادت هست؟
که قاصدک را به سوی من پرواز دادی

زیر پایت تپه ی سبز
روبرویت دریا
پشتت کوه
باد در موهایت می نواخت
دریا ضرب می گرفت
پروانه های دامنت می رقصیدند

زانوهایم را بغل کردم
در بستر بی هیاهوی خویش
به جای خالیت نگاه کردم
و گفتم:
دیگر هیچ گاه شعر نمی گویم



 

Similar threads

بالا