تقدیم به کسی که عشق و دوست داشتن واقعی رو بهم نشون داد،
تقدیم به عشق پاک زمینیم که تا ابد پاک و بکر باقی موند ....
وقتـے خاڪ بر روے جسم بـے جانت ریخت
لب هاے خنـدانت را بـہ یادآوردم
دستان مُرده ات را دیـدم
ڪـہ چـہ سنگین و بـے نبض بـہ سوے تجزیـہ شـدن پیش مـے رفت
افتادنت در چاه قبر مرا بـہ چاه دلتنگـے فرو برد
دلتنگ چشم هاے باز و دست هاے گرمت شـدم
ڪـہ دیگر خوراڪ موجودات خاڪـے مـے شـد
" خیلی دلم برات تنگ شـده، خیـــلــــی .... "
بعدِ رفتنت هیشکی دیگه حرفامو از چشام نمیخونه
و هیشکی مثل تو نمیتونه بدون اینکه حرف بزنم بفهمه دردم چیه و چی میخوام ،
بعد تو دیگه نگاری وجود نداره ،
دلم برا نگار هم تنگه
کاش میشد تنــهــام نذاری ......
کاش تو این روزای سخت بودی و آرومم میکردی و امیدوار ،
کاش به خوابم میومدی و باهام حرف میزدی و میگفتی نگران نباش ، همه ی این روزا تموم میشه
کاش بودی و یه بار دیگه صدام میزدی : نگارم ! نگارِ من ! هر چند هیچوقت نفهمیدم چرا نگار صدام میزدی ....
کاش .... کاش.... کاش....
برام دعا کن ، باشه؟ خسته شدم ،
از درد کشیدن از دارو خوردن، از تظاهر به خوب بودن
از این سکوت اجباری ، از همـــــــــه چی ،
همه هستند ظاهرا و سعی میکنن حالمو بهتر کنن ولی ....
اصلا خبر داری چی به سرم اومده؟ میدونی چه حالی دارم ؟ میدونی چقدر حالم بدهههههههه ؟
میدونی چقدر دلم گرفته و نمیتونم به کسی بگم ؟ میدونی چقدر دلتنگم؟ میدونی ...... !!!؟؟؟
نه نمیدونی ! نمیدونی وگرنه حتما یه سری بهم میزدی ، مگه نه؟
حالم بده .... خیلی بد .... خییییییییییلییی ،
نمیدونم خیلی رو چجوری بنویسم که خیلی خونده بشه ،
امسال و این روزا بیشتر از همیشه دلتنگتم ،
نمیدونم چرا ...
شاید بخاطر وضعیه که برام پیش اومده و ...
شاید ......
میشه بیای منو با خودت ببری ؟
دلـــــــــم بـــرات تنـــــــگ شده
.
.
میبوسم ....یادت را .... خاطراتت ....را ............همیشه جاودان قلبم
هرگز فراموشت نمیکنم