من به ایرانی بودنم افتخار می کنم...▌ ♥من یک ایرانیم♥▌

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
نصب دوباره مجسمه فردوسی در شهر سلماس.
................................................
بلاخره اعتراض ها جواب داد.
:D
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!!!:D
ایرنا:برچیدن تندیس فردوسی ونشر خبر آن درفضای مجازی، اعتراض زیادی ازسوی شهروندان بویژه دوستداران ادبیات فارسی ازسراسر ایران و نیز برخی مسئولان کشوری واستانی را به همراه داشت بطوری که براساس نوشته های برخی سایت های خبری، کار تا آنجا پیش رفت که غلامعلی حدادعادل رئیس فرهنگستان زبان وادب فارسی اعتراض خود را به قربانعلی سعادت استاندار آذربایجان غربی اعلام کرد وسعادت هم دستور اکید نصب مجدد مجسمه فردوسی درمحل قبلی اش را به فرماندار سلماس صادر کردبنظر می رسد مجسمه فردوسی بعد ازاصلاح مختصر وانجام رنگ آمیزی درمحل قبلی خود نصب شده است
81521915-6301937.jpg
 
آخرین ویرایش:

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما ی کوچولو دارید تند میرید..
هیچ وقت نگید از جانب سپاهیان اسلام به ما تجاوز شده! هیچ وقت
اجداد من خودشون خواستن که اسلام وارد کشورشون بشه! اونم طی سالیان دراز پذیرفتن!!! و گرنه اعراب حریف سپاهیان ساسانی نبودن!
شاید بهتر باشه بگیم دوست داریم از اسم ایرانی برای شهر و خیابونامون و بلوارامون استفاده کنیم تا به قومیت های مختلف کشورمون بر نخوره!هوم؟

نه اشتباه برداشت نکنید !
ایران اون زمان یکی از قدرت های جهان بوده ! اصلا با عقل جور در میاد که از اعراب شکست بخورن؟ مردم عدالت اسلام رو خواستن ک در برابر اعراب مقاوت نکردن! بله میدونم که تا میتونستن ایران رو نابود کردن ولی ترجیح میدم قبول کنم که مردم خودشون خواستن، تا اعراب رو انقدر قدرتمند تصور کنم که ابران رو فتح کردن :biggrin: اصلا خنده داره!
درست یا نادرست مردم خودشون خواستن ! مثل الان که خیلی چیز ها رو در کمال ناباوری قبول میکنیمو صدامونم در نمیاد :D
این گفته‌های شما منو یاد حرف هرودوت میندازه که گفته: هیچ ملتی نیست که باندازه‌ی ایرانیان زود و آسان عادات خارجی را اختیار کند،
بنابراین ایشان لباس مادی ها را که بهتر از مال خودشان تشخیص داده بوده‌اند اقتباس کردند و در جنگ زره مصری میپوشیدند و همینکه از وجود چیز لوکسی باخبر شوند فوری آنرا مال خود میسازند
و از این رو در میان چیزهای نوظهور، دیگر ایشان تمایلات غیر عادی از یونانیها آموخته‌اند و هر شخص چندین زن و صیغه دارد.

ایرانیان در اون دوران که میفرمائید قدرتی نداشتن. پادشاهان ساسانی هم اشتباهاتی کردن که موجب شکستشون شده.
بعد شما داعش رو در عراق و سوریه مقایسه کن با اون زمان. وقتی با وحشیگری زبان و سر و چشم دست میبریدن. کسی جرات نداشته مخالفت کنه.
ابن مقفع یکی از اندیشمندان بزرگ ایرانی رو زنده زنده تو آتیش سوزوندن. شما میگی خود اجدادم خواستن؟!!!
من در ادامه اگه این جستار وجود داشته باشه در مورد رسومات ایرانی ها و بزرگ منشی «کوروش کبیر، شاه شاهان»، از زبان هرودوت« پدر تاریخ» مطلب میزارم.
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
نصب دوباره مجسمه فردوسی در شهر سلماس.
................................................
بلاخره اعتراض ها جواب داد.
:D
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!!!:D
ایرنا:برچیدن تندیس فردوسی ونشر خبر آن درفضای مجازی، اعتراض زیادی ازسوی شهروندان بویژه دوستداران ادبیات فارسی ازسراسر ایران و نیز برخی مسئولان کشوری واستانی را به همراه داشت بطوری که براساس نوشته های برخی سایت های خبری، کار تا آنجا پیش رفت که غلامعلی حدادعادل رئیس فرهنگستان زبان وادب فارسی اعتراض خود را به قربانعلی سعادت استاندار آذربایجان غربی اعلام کرد وسعادت هم دستور اکید نصب مجدد مجسمه فردوسی درمحل قبلی اش را به فرماندار سلماس صادر کردبنظر می رسد مجسمه فردوسی بعد ازاصلاح مختصر وانجام رنگ آمیزی درمحل قبلی خود نصب شده است
مشاهده پیوست 233523

ای کاش افتخارات ما به جای اینکه از زیر خاک در بیایند و ما به داشتن سفال 3000 ساله مفتخر باشیم ، افتخارات ما بیشتر در دست ما باشند...
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام کردن نفت و یا آب و منابع زیر زمینی ، چیزی که حق نسل های بعد هست ، افتخاری ندارد ، اگر خودمان هم به خودمان افتخار کنیم ، نسل های بعد ما را لعنت خواهند گفت ، چرا؟ چون آن اندازه ای که در توانمان بود عمل نکردیم...
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
من افتخاری اگر بخواهم بکنم ، به انسانیت و اعمالم میتوانم افتخار کنم ، جغرافیا هم سر جای خود و محترم و با ارزش و تعصب بر انگیز ، ولی تعصب کورکورانه ارزش چندانی ندارد
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
من افتخاری اگر بخواهم بکنم ، به انسانیت و اعمالم میتوانم افتخار کنم ، جغرافیا هم سر جای خود و محترم و با ارزش و تعصب بر انگیز ، ولی تعصب کورکورانه ارزش چندانی ندارد
شما میتونستید این سه نظر رو در یک دیدگاه قرار بدید.
ملتی که تاریخ نمی‌داند محکوم به تکرار است.
بله با شما موافقم، باید صرفه جویی کرد. اما شما تاریخت رو بخون در کنارش صرفه جویی هم بکن. اینها دو چیز جدا از هم هستن.
مثله اینه بگیم اداره فرهنگ و ارشاد و کتابخانه ها و.... همه رو تعطیل کنیم چون احتیاجی نداریم. بودجشو بدیم اداره آب. درخت هاروهم قطع نکنیم ازشون کتاب بسازیم.!!!!
ایراد در جای دیگریست. وقتی در سطح شهر تابلو میزنن جمعیت بیشتر، رفاه بیشتر باید فکر این چیزها رو هم بکنن.
دیگه چیزی برای افتخار نداریم مجبوریم از اجدادمون مایه بزاریم.
:smile:
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاریخ هرودوت؛ فصل هفتم؛ ایرانیان؛
................
yalda480.jpg

عادات و رسومی که من اطلاع دارم ایرانیان احترام میگذارند از قرار ذیل است
:
ایشان عقیده به خدایان و معابد و منابر ندارند و اعتقاد بانها را علامت حماقت می‌شمارند و این بگمان من از آنجا ناشی می‌شود
که ایشان چنانکه یونانیان میپندارند، معتقد نیستند که خدایان از همان جنس انسان هستند ولی عبادت ایشان این است که
به قله بلندترین کوه‌ها بالا روند و از آنجا به درگاه ژوپیتر قربانی نثار کنند. از تمام روزهای سال یگانه روزی را که ایشان بیش
از ایام دیگر جشن میگیرند، روز تولدشان است و مرسوم است که در آنروز خانه ها را با اسباب بیشتر از معمول مفروش و مزین میکنند.
ایشان غذاهای پرگوشت کم میخورند ولی میوه‌های فراوان مصرف میکنند و چند ظرف از آن بر سفره میگذارند. ایشان علاقه بسیار بشراب دارند.
از سایر ملل، ایشان به نزدیکترین همسایه بیش از سایرین احترام میگذارند و آنها را بعد از خودشان از همه گرامی تر میشمارند.
در میان ایشان بعد از دلاوری در جنگ بزرگترین علامت مردانگی اینست که پدر چندین پسر باشند و هر سال
پادشاه تحفه‌های گرانبها برای آن مردی که بیش از سایرین فرزند دارد میفرستد، زیرا ایرانیان معتقدند که کثرت فرزند،
مایه‌ی قدرت است. پسران ایشان با کمال دقت از پنج سالگی تا بیست سالگی در سه چیز:
اسب سواری، تیراندازی، و راستگوئی تعلیم می‌یابند
و تا سن پنج سالگی نمیگذارند که بچه‌ها پیش پدرشان بیابند بلکه با زنان بسر میبرند و این برای آنست که اگر طفل زود بمیرد،
پدر از مرگش زیاد متاثر نشود. بنظر من این رسم عاقلانه ایست و همچنین عمل دیگر که پادشاه نباید کسی را بجرم گناه واحد بقتل آورد و هیچیک از ایرانیان
نبایستی بنده‌ای را بر اثر یک گناه به اشد مجازات برساند بلکه در هر مورد باید خدمات مجرم در مقابل خلاف کاری او قرار داده شود
و اگر گناهان او بیش از خدماتش باشد آنگاه طرف شاکی بمجازات بپردازد.ایرانی ها معتقدند که زشت ترین کارها در عالم
دروغگوئی است
و بعد نیز بدترین چیزها
بدهکاری است زیرا در میان دلیل‌های دیگر آدم بدهکار ناچار بدروغ گفتن میشود.
ایشان هرگز رودخانه ای را با فاضلاب بدن خود کثیف نمی‌کنند و حتی دست خود را در آن نمی‌شویند
و کسی را هم نمیگذارند که چنان کند زیرا احترام بسیار برودخانه دارند.
..................................
5021_a788t9ku.jpg
 
آخرین ویرایش:

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
:heart::heart::gol::gol::gol::gol:
:Dای حکیم بزرگ، ای وطن پرست، فداتشم، تو چرا اینقدر خوب بودی؟ که همه‌ی عالم دیوانه‌ی تو بودن؟
از شاه فرانسه بگیر که دستور داد به موهل شاهنامه تورو به فرانسه ترجمه کنه، تا لامارتین که چند صفحه فقط در مورد رستم نوشته.
تا ویکتور هوگو که در کتاب« افسانه قرنها» ده‌ها شعر در ستایش تو نوشته، تا گوته و آمپر و سنت بوو و هاگمان، لودلف، وال ، والنبورگ ، ویلكن و فون هامر پورگشتال..... همه سر تعظیم فرود آوردن در مقابلت.
تو ادبیات در سطح جهان، انقلاب بپا کردی. جوریکه همه‌ی چامه سرایان و حماسه سرایان کشورهای دنیا از شخصیت های شاهنامه در وصف قهرمانانشون الهام گرفتن و میگیرن.
همه دوستت دارن. از هند گرفته تا سیستان و آزربایجان مخصوصا مردم آزربایجان و سلماس (که مجسمتو آوردن پایین رنگ کردن دوباره نصبش کردن):)
افتخار همه‌ی ایرانیان بودی و هستی ای مرد بزرگ. همونطور که خودت گفتی هیچ وقت فراموش نمیشی...
نمیرم از این پس که من زنده ام... که تخم سخن را پراکنده‌ام
بنـــاهـــای آباد گــــردد خــــراب.... ز بـاران و از تـابش آفتــاب
پی افکنــدم از نظــم کاخی بلند.... که از باد و باران نیابد گزند
.........................
Ferdowsi_Tousi_by_anothervista.jpg
 
آخرین ویرایش:

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روز بر ما مبارک باد.
ما با تلاش و مبارزات قانونی روزی مجسمه افتخارات آذربایجان را در شهر هایمان بر پا می کنیم.
همه ما می دانیم که ماجرای مجسمه فردوسی و باز گرداندن مجسمه فردوسی به عمد و برای جریحه دار کردن احساسات پاک میلیونها ترک آذریجانی بوده است این کار با هدف سوق دادن جوانان ترک آذربایجان برای انجام اعمال خشونت آمیز صورت گرفته است . سیستمی که همیشه دوست داشته است تا چهره ای خشن از جامعه آذربایجان نشان دهد. سیستم تک محور وقتی در به انحراف کشاندن کمپین بزرگداشت زبان مادری نا موفق ماند و با عجز تمام اقدام به دستگیری کسانی کرد که به مدرن ترین و مسالمت آمیزترین شکل ممکن خواستار کسب مجوز برای بزرگداشت روز جهانی زبان مادری بودند (نمونه ان فقط در ممالک متمدن قابل مشاده است) تصمیم به چنین اقدامی گرفت تا مردم آذربایجان را برای بروز خشونت آماده کند.
این مجسمه نماد تمامیت خواهی است تا هر روز که چشمان به مجسمه می افتد به یاد آوریم که ما برحقیم. این مجسمه هر روز به ما خاطر نشان می کند راسیسم هنوز وجود دارد و تا زمانی که مجسمه پا برجاست ما باید به راه خود که همانا مبارزه مدنی است ادامه دهیم. مبارزه مدنی یعنی افزایش اگاهی خودمان و کمک به افزایش اگاهی اطرافیانمان ، مبارزه مدنی یعنی شناختن حقوق خودمان، یعنی تلاش برای حفظ هویت و حفظ زبانمان که با وجود سالها استعمار هنوز حافظ ما بوده است.
ما با تلاش و مبارزات قانونی روزی مجسمه افتخارات آذربایجان را در شهر هایمان بر پا می کنیم. و این حق تمام شهروندان است که رنگ در و دیوار شهرشان را خودشان تعیین کنند همچنانکه رنگ سیاه را لایق این مجسمه می دانند.
مجسمه فردوسی به حق مصداق نژادپرستی بر اساس تعاریف امروز است این مجسمه نه با قوه قهریه که با قوه عقل و درایت باید برچیده شود و این عمل با شکستن و بر زمین کوبیدن میسر نیست.
آیا تلاش ما عیر از این بود که با فراهم آوردن اطلاعات کافی و مستند انبوه جمعیتی را که فکر می کنند تمامیت خواهی را نه فقط دولت و بلکه راسیسم حاکم بر جامعه ایران است که می ظلبد؟ این روز بر ما مبارک باد
از صحفه: Turkman Gamichi


بس به جای میدان فردوسی می گوییم : میدان لعنت
شما داری با دفاع بد از یک حقیقت خوب اونو ضایع میکنی. هم سعی داری منطقی باشی هم اینکه به طرف توهین میکنی. این روش درست نیست.

آذر قوشونو ، قیصر رومی اسیر ائتمیش

کسری سؤزودور بیر بئله تاریخ ناغیل اولماز

پیشمیش کیمی شعرین ده گرک داد دوزو اولسون

کند اهلی بیلرلر کی دوشابسیز خشیل اولماز


سؤزلرده جواهیر کیمی دیر ، اصلی بدلدن

تشخیص وئره ن اولسا بو قدیر زیر – زیبیل اولماز


شاعیر اولابیلمزسن ، آنان دوغماسا شاعیر

مس سن ، آبالام ، هر ساری کؤینک قیزیل اولماز
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
پنجم اسفند: سپندارمذ روز جشن «اسفندگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «اسفند/ سپَـندارمَذ» (در اوستایی «سْـپِـنْـتَـه‌آرمَئیتی» در پهلوی «سْـپَندارمَـد») به معنای فروتنی پاک و مقدس و بعدها یکی از اَمْشاسْپَندان. نگهبان و ایزدبانوی زمینِ سرسبز. جشن «سپندارمذگان/ اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز بنام «مرد‌گیران» (هدیه گرفتن از مردان) در ادبیات فارسی بکار رفته است. بجز این بنام روز جشن «برزگران/ برزیگران» (به مناسبت سبزکنندگان زمین و سبز شدن زمین) نیز خوانده شده است.


دهم اسفند: آبان روز جشن «وخشنکام» در گرامیداشت رود «آمودریا/ جیحون»، بزرگترین رود سرزمین‌های ایرانی. این نام از بزرگترین شاخه آمودریا بنام رود «وخش» برگرفته شده است. بیرونی «وخشنکام» را «فرشته جیحون» می‌داند و می‌بایست با «اَناهیتَـه/ آناهید» اینهمانی داشته باشد.



نوزدهم اسفند: فروردین روز جشن «نوروز رودها»، گرامیداشت، لایروبی و پاکسازی رودها، کاریزها و چشمه‌ها همراه با پاشیدن عطر و گلاب بر آنها.



بیستم اسفند: بهرام روز جشن «گلدان» یا «اینجه»، روز آماده‌سازی و کاشت گل‌ها و گیاهان در گلدان‌ها و نیز جشن درختکاری.



بیست و ششم اسفند: اشتاد روز جشن «فروردگان»، جشنی در یاد‌کرد و بزرگداشت روان و فُـروهر (فَـروَهَـر) درگذشتگانِ در این روز و تا پایان سال. این نام به گونه‌های «فرورگان/ فرودگان» نیز آمده است.



بیست و نهم یا سی‌ام اسفند: مانتره سپند روز یا انارام روز (آخرین روز سال) جشن پایان فصل زمستان و زمان گاهَنباری بنام «هَـمَـسْـپَـت مَـدَم» در اوستایی «هَـمَـسْـپَـث مَـئیدَیـه» به معنای «برابری شب و روز / برابری سرما و گرما». همچنین هنگام جشن «اوشیدر» در سیستان به آرزوی فرا آمدن سوشیانت. در این روز مردمان دختری را بر شتری آذین شده می‌نشانند و همراه با شادی و سرود او را برای آب‌تنی به آب‌های دریاچه هامون می‌برند. (← سیزده بدر). گرامیداشت درگذشتگان در سُـغد و امروزه نیز در بسیاری نواحی گوناگون. جشن «علفه» در خمین، همراه با بردن علف‌های صحرایی به خانه و روشن‌کردن چراغی در همه اتاق‌ها.

ایران پرشین بلاگAchaemenid_Cyrus_the_Great_Founder_of_Persia_Iran_Graphic_Rendering.jpg
 

petromech

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شما داری با دفاع بد از یک حقیقت خوب اونو ضایع میکنی. هم سعی داری منطقی باشی هم اینکه به طرف توهین میکنی. این روش درست نیست.

آذر قوشونو ، قیصر رومی اسیر ائتمیش

کسری سؤزودور بیر بئله تاریخ ناغیل اولماز

پیشمیش کیمی شعرین ده گرک داد دوزو اولسون

کند اهلی بیلرلر کی دوشابسیز خشیل اولماز


سؤزلرده جواهیر کیمی دیر ، اصلی بدلدن

تشخیص وئره ن اولسا بو قدیر زیر – زیبیل اولماز


شاعیر اولابیلمزسن ، آنان دوغماسا شاعیر

مس سن ، آبالام ، هر ساری کؤینک قیزیل اولماز
همانطور که گفتم این روز برما مبارک باد.چه تلخ چه خوش.برای من و امثال ما حقیقتی غیر از احیای هویت واقعی و تاریخ منحرف شده خودمان توسط راسیسم نیست.:redface:
یک حرکت باید از یک جایی شوع شود که شد...همانطور که در خرداد سال 85 واقعیت روشن شد و ثابت کردیم که :gol:ملت آزربایجان :gol:دنبال چیست ... همچنان ادامه دارد :)
توصیه میکنم این صفحه رو مطالعه بکنید.الته اگر به :gol:زبان ترکی:gol: تسلط دارید.
 
آخرین ویرایش:

petromech

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در میان شهریاران ایرانی ، یک نفر است که به عدل وانصاف و فلسفه دوستی شهره است ، و آن پسر قباد ، خسرو انوشیروان است ، منابع ایرانی که عموماً افسانه ای و اسطوره ای هستند او را پادشاهی "عادل و دانش دوست" معرفی می کنند درحالیکه منابع واقع بینانه رومی تصاویر واضح تر و دقیقتری از او می دهند بعلاوه اینکه عموماً معاصر انوشیروان نیز بودند و از حال و قال او اطلاعات دقیقی داشتند ؛ ترجمه ای اشتباه از "انوشیروان" باعث شده این تلقی بوجود بیاید که خسرو اول یک پادشاه عادل و منصف بوده است ، استاد ابوالقاسم حالت ، شاعر و حکیم برجسته معاصر می نویسد : «... بسیاری از مورخان اسلامی گمان می برده اند «انوشیروان» به معنی «عادل» است و او را از آن جهت انوشیروان خوانده اند که مزدک بیدادگر و پیروانش را از میان برده و عدل و داد برقرار کرده است ، درصورتیکه انوشیروان به معنی «عادل» نیست و به معنی «جاوید روان» [انوشه روان] است» (۱) ابتدا بایستی بدانیم که اصولاً شجره ساسان و ساسانیان طبق گزاش "آگائیاس" مورخ بزرگ رومی اینگونه رو می آید که : بابک کفش دوزی بوده است که به کار نجوم نیز مپرداخته ،‌ روزی در زیج می نگرد و درمی یابد که سربازی به نام ساسان که مهمان وی بوده صاحب فرزند نام آوری خواهد شد. از اینرو زنش را با او نزدیک و همخوابه میکند و اردشیر زاده میشود بعدها میان ساسان و بابک در انتساب اردشیر منازعه پیش می آید، آنگاه تصمیم میگیرند که اردشیر فرزند بابک ولی از دوده ساسان باشد (۲) پروکوپیوس مورخ بزرگ رومی ؛ انوشیروان را فردی حریص ، جاه طلب و عوام فریب گزارش میکند (۳)

آگائیاس مورخ بزرگ رومی نامبرده که ادامه تاریخ پروکوپیوس را دنبال کرد ، دانش و آگاهی خسرو اول انوشیروان به جریان های فلسفی را "ناچیز" دانست و خسرو دوم را هم "وحشی" خواند.(۴) آگائیاس می نویسد : «خسرو انوشیروان مغرورانه و بگونه ای مستبدانه افتخار می کرد که یک "دانشجوی فلسفه" بود ولی حقیقت اینست که آگاهی او به این موضوع (فلسفه یونان) کاملاً سطحی و ابتدایی (utterly superficial) بود » (۵)

**********************************************
بقیه مطلب و منابع و مراجع در فایل پیوست word ذکر شده است.مشاهده پیوست 1.rar
 

Faezeh77

عضو جدید
در میان شهریاران ایرانی ، یک نفر است که به عدل وانصاف و فلسفه دوستی شهره است ، و آن پسر قباد ، خسرو انوشیروان است ، منابع ایرانی که عموماً افسانه ای و اسطوره ای هستند او را پادشاهی "عادل و دانش دوست" معرفی می کنند درحالیکه منابع واقع بینانه رومی تصاویر واضح تر و دقیقتری از او می دهند بعلاوه اینکه عموماً معاصر انوشیروان نیز بودند و از حال و قال او اطلاعات دقیقی داشتند ؛ ترجمه ای اشتباه از "انوشیروان" باعث شده این تلقی بوجود بیاید که خسرو اول یک پادشاه عادل و منصف بوده است ، استاد ابوالقاسم حالت ، شاعر و حکیم برجسته معاصر می نویسد : «... بسیاری از مورخان اسلامی گمان می برده اند «انوشیروان» به معنی «عادل» است و او را از آن جهت انوشیروان خوانده اند که مزدک بیدادگر و پیروانش را از میان برده و عدل و داد برقرار کرده است ، درصورتیکه انوشیروان به معنی «عادل» نیست و به معنی «جاوید روان» [انوشه روان] است» (۱) ابتدا بایستی بدانیم که اصولاً شجره ساسان و ساسانیان طبق گزاش "آگائیاس" مورخ بزرگ رومی اینگونه رو می آید که : بابک کفش دوزی بوده است که به کار نجوم نیز مپرداخته ،‌ روزی در زیج می نگرد و درمی یابد که سربازی به نام ساسان که مهمان وی بوده صاحب فرزند نام آوری خواهد شد. از اینرو زنش را با او نزدیک و همخوابه میکند و اردشیر زاده میشود بعدها میان ساسان و بابک در انتساب اردشیر منازعه پیش می آید، آنگاه تصمیم میگیرند که اردشیر فرزند بابک ولی از دوده ساسان باشد (۲) پروکوپیوس مورخ بزرگ رومی ؛ انوشیروان را فردی حریص ، جاه طلب و عوام فریب گزارش میکند (۳)

آگائیاس مورخ بزرگ رومی نامبرده که ادامه تاریخ پروکوپیوس را دنبال کرد ، دانش و آگاهی خسرو اول انوشیروان به جریان های فلسفی را "ناچیز" دانست و خسرو دوم را هم "وحشی" خواند.(۴) آگائیاس می نویسد : «خسرو انوشیروان مغرورانه و بگونه ای مستبدانه افتخار می کرد که یک "دانشجوی فلسفه" بود ولی حقیقت اینست که آگاهی او به این موضوع (فلسفه یونان) کاملاً سطحی و ابتدایی (utterly superficial) بود » (۵)

**********************************************
بقیه مطلب و منابع و مراجع در فایل پیوست word ذکر شده است.مشاهده پیوست 233604

oh yes biskooeet mozi
 

petromech

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرودوت در کتاب هفتم در شرح لشکرکشی خشایار به یونان می نویسد : «سپاهیان خشایارشا در نقطه مشهور به نه راه از پلی عبور کردند ، آنجا سرزمین طایفه ادرنی است و چون معلوم شد آن محل نیز "نه راه" (nine way)نام دارد ، 9 پسر و 9 دختر بومی را بر سبیل نذری زنده به گور کردند ، این یک رسم پارسیان است و شنیده ام امستریس دختر [همسر] خشایارشا نیز در دوره سالخوردگی به همین اقدام مبادرت ورزید و 14 پسر از نجیب زادگان پارسی را به عنوان صدقه و آرزوی درازی عمر خویش قربانی کرد ! » تواریخ هرودوت با ترجمه استاد وحید مازندرانی ، انتشارات علمی و فرهنگی ، برگه 386
***************************************************************************************
نخست سند مکتوب تاریخ در مورد زنده به گور کردن در جهان به نام کمبوزیه پسر کوروش است ؛ ویل دورانت در این باب می نویسد : «کبوجی نعش های مومیایی شده شاهان را از گورها بیرون کشید و به لعنتهای قدیمی که برای نبش کنندگان قبور شده بود هم توجهی نکرد ؛ معابد را با پلیدی آلود و فرمان داد تا بت هایی را که در آنها بود بسوزانند. گمان وی آن بود که با چنین کارها مردم مصر از بند خرافات و اوهام رهایی خواهند یافت. چون دچار حمله بیماری شد- که شاید آن بیماری صرعی بوده است- برای مصریان شکی نماند که این بیماری کیفری است که خدایان به او داده اند ، از آن پس دیگر هیچ مصری در راستی و درستی دین خویش شک نداشت . کبوجیه برای آنکه زشتیهای حکومت مطلقه را هر چه بیشتر آشکار سازد ، همان کاری را کرد که ناپلئون بر اثر حمله های دلدرد سخت خویش انجام میداد ؛ به این معنی که خواهر و همسر خود رکسانه را کشت و پسر خود پرکساسپس را به تیر زد ، و دوازده نفر از بزرگان پارسی را زنده به گور کرد ، و به کشتن کرزوس فرمان داد و پس از آن پشیمان شد ، و چون دانست که حکم او را اجرا نکرده اند خوشحال شد ، ولی کسانی را که از اجرای آن تن زده بودند کیفر داد ! »

http://www.livius.org/person/cambyses-ii/cambyses-ii-2

 

petromech

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایشالله اگر اخراج نشدیم و عمری موند از فردا ادامه میدیم با موضوعات ناب جدید و منابع متفاوت !
قربان شما ایران دوستان عزیز..:gol:
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
DP832590.jpg

....................................
کوروش کبیر؛ گزنفون؛ کتاب کوروپدیا( زندگی کوروش بزرگ)

کوروش دوم ، معروف به کوروش بزرگ یا کورش کبیر شاه ایران؛
به خاطر بخشندگی ، بزرگ منشی ، بنیان گذاشتن حقوق بشر ، پایه گذاري نخستین امپراطوري چند قومیتی و بزرگ جهان،
آزاد کردن برده ها و اسرا، احترام به عقاید و مذاهب مختلف، گسترش تمدن و... شناخته شده است.
کوروش نخستین شاه ایران و بنیان گذار دوره ي شاهنشاهی ایرانیان می باشد.
واژه کوروش یعنی "خورشیدوار". کور یعنی "خورشید" و وش یعنی "مانند".
ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان ، که وي ممالک ایشان را تسخیر کرده بود ، او را سرور و قانونگذار می نامیدند.
یهود یان این پادشاه را به منزله ممسوح پروردگار محسوب می داشتند ، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوك می دانستند .
درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهاي آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده ،
بسیاري از بزرگان جهان ذوالقرنین قرآن فرزند نیک سرشت خداوند را کوروش هخامنشی میدانند و نصبت دادن آن را به اسکندر ملعون کاری ابله هانه میدانند .
کوروش سرسلسله هخامنشی ، داریوش بزرگ ، خشایارشا ، اسکندر مقدونی گزینه هایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی
درباره آنها تحقیقاتی صورت گرفته ، اما با توجه به اسناد و مدارك تاریخی و تطبیق آن با آیات قرآن ، تورات ، و انجیل تنها کوروش بزرگ است
که موجه ترین دلایل را براي احراز این لقب دارا می باشد...
.........................
Map_of_the_Achaemenid_Empire.jpg
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
این داستانا رو کی دراورده از خودش:razz:

:Dنمیدونم منظورت کیه. ولی من مطالبی که میزارم از رویه کتابهایی که از هرودوت و گزنفون دارم میزارم. کپی پیست نمیکنم از سایتای عربی.:lol:
خواستی بهت لینک بدم دانلودشون کنی خودت ببینی.
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
:Dنمیدونم منظورت کیه. ولی من مطالبی که میزارم از رویه کتابهایی که از هرودوت و گزنفون دارم میزارم. کپی پیست نمیکنم از سایتای عربی.:lol:
خواستی بهت لینک بدم دانلودشون کنی خودت ببینی.

منظورم این داستانای جدید بود که گفته ایرانیا با محارم ازدواج میکردن!!!!!!!!!!!!!!.
کلا بیشترشونو نمیخونم فعلا چون زیادن... ولی اینجا رو خوندم!!!!!.
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانشمندان این دوره به دلیل اینکه زبان رسمی آن دوره عربی بود به عربی می نوشتند. از دانشمندان آن دوره می توان المسعودی، الفارابی، البیرونی، ابن رشد و غیره را نام برد.
اکثرغریب به اتفاق این دانشمندان ایرانی بودند نه عرب. آثار ایرانیان به زبان عربی بود که این امر هیچ ربطی به اسلام ندارد.
این دانشمندان قبل از پرداختن به علوم پزشکی و نجوم باید به علوم الهی می پرداختند و اگر در آثار آنان کمترین نشانی
از منافات با آموزه های اسلامی یافت می شد به سختی سرکوب می شدند. همانطور که زکریای رازی
را با کوفتن کتابهایش بر سرش نابینا کردند. زکریای رازی کتابی نوشت که در آن کتاب وحی را بی عدالتی خوانده
و همچنین معجزه را زیر سوال برده بود. اما هیچ آثاری از این دست کتابهایش وجود ندارد. تنها با اشاره در کتابهای اشخاص دیگر است که به وجود آن کتابها پی می بریم.
آیا اشخاصی‌ مثل ابو علی سینا که به او تهمت کفر زدند دست پرورده اعراب هستند؟ به غیر از این است که ایرانیان بودند که باعث پیشرفت علمی در قرون اولیه اسلام شدند؟
اگر علم در زمان عباسیان پیشرفت کرد تنها به واسطه ایرانیان بود نه ذات اعراب. تا جائی که ابن خلدون (مقدمه بن خلدون، ص 544) می نویسد:
«از شگفتی هایی که واقعیت دارد این است که بیشتر دانشوران ملت اسلام، خواه در علوم شرعی و چه در دانشهای عقلی، ایرانی هستند و تاریخ ثابت کرده که به جز ایرانیان کسی به حفظ و تدوین علم در امت اسلامی قیام نکرد
timthumb.jpg
 
آخرین ویرایش:

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردم با سپاهيان اسلام به سختی جنگيدند؛ بطوريکه سردار عرب (سعيد بن‌عاص) از وحشت؛ نماز خوف خواند.
پس از مدت‌ها پايداری و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعيد ابن‌عاص به آنان « امان » داد و
سوگند خورد « يک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسليم شدند؛
اما سعيد ابن‌عاص همه‌ی مردم را بقتل رسانيد؛ بجز يک تن؛ و در توجيه پيمان شکنی خود گفت:
« من قسم خورده بودم که يک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهيان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود
.
(کتاب تاريخ طبري جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ – کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸ )

مشاهده پیوست 233697مشاهده پیوست 233698
 

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایران کجا بود بابا ....... همه دنیا فراموشش کردن
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
میرزا عبدالحسین خان که به میرزا آقاخان کرمانی معروف گردیده است،به سال1270ق در بدسیر کرمان متولد شد...بعدها به اصفهان رفت و مود لطف ظل السلطان شاهزاده سفاک قاجاری قرار گرفت. در مدت اقامت در این شهر با یحیی دوبت آبادی دوست شد.یحیی دولت آبادی همان کسی است که بعدها به عنوان رئیس فرقه ازلیه و بابیه برگزیده شد.میرزاآقاخان سپس به استانبول رفت و در آن شهر به کار نویسندگی برای روزنامه متجددمآب "اختر" پرداخت. میرزا آقاخان در استانبول به فراگیری زبان اویستایی پرداخت و تمایلات ناسیونال-شووینیستی یافت.او که تحت تاثیر ملامحمدجعفر کرمانی،تمایلات بابی یافته بود،با دختر صبح ازل ازدواج نمود.
بعد از ترور ناصرالدین شاه به سال1313ق،دولت عثمانی تحت فشاردولت ایران، میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمدروحی را که متهم به دست داشتن ترور ناصرالدین شاه بودند،به ایران تحویل داد و این دوبه سال 1314ق درایران به قتل رسیدند.
میرزا آقاخان در آرای خود به شدت تحت تاثیر آخوندزاده قرار داشته است.اساس اندیشه میرزا آقاخان ماتریالیستی است.او همچنین در زمره مبلغان ناسیونالیسم باستان گرا و شووینیستی است.او به تألیف کتابی تحت عنوان "آیینه اسکندری" یا "تاریخ ایران باستان" پرداخت و تفسیر مقلدانه ناسیونال شووینیستی خود از ایران باستان را(که بر پایه موهومات دستاورد سرجان ملکم و شاهزاده جلال الدوله بناگردیده بود) را درآن ارائه نمود. ...
میرزا آقاخان هموچون دیگر منورالفکران سکولار-ماتریالست،به وحی بی اعتقاد بود و تفسیری خودبنیادانه از "عقل" در مقابل وحی ارائه می داد.این رویکرد او در کتاب "هفتاد و دوملت" تبیین گردیده است. میرزا آقاخان دین را به گونه ای ماتریالیستی تفسیر کرده و آن را "محصول ترس بشر" می نامد.

میرزا آقاخان به لحاظ نظری،آمیزه ای از ناسونالیسم باستان گرای ایرانی و اصول سوسیالیسم غربی است.البته ماهیت ناسیونالیسم باستان گرای او نیز غرب زده است.
شهریار زرشناس- نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران جلد دوم صص33-34
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
این آخرین پست من:

به راستی دفاع بد کردن همین هاست......اظهار نظر افراد دین ستیز رو گذاشتن و به این واسطه به قومیت دیگر توهین کردن.....قرار نیست هر کسی توهین بیشتر بکنه نشان بزرگتری بهش بدن!.......

قرار نیست هر کی بیشتر توهین کنه محترم تر به حساب بیاد!

شما میخوای از قومیتت دفاع کنی ......این راهش نیست.......راهش این نیست که به قومیتهای دیگر بد و بیراه بگی ......اتفاقا این بد و بیراه گفتن به ضرر......این یعنی قوم شما دستش خالیه......چیزی برای عرصه نداره ........به همین خاطر فحاشی میکنه ......بد و بیراه میگه.....به جای اینکه عظمت قومیت خودشو نشون بده.....بزرگیشو

آیا کوروش فرد هتاک به قومیتهای خلاف قوم خودش بود؟...آیا کوروش به مردم دنیا به خاطر رنگ پوست و نژادشون توهین میکرد؟.....کسی که توهین میکنه میگه بله.....کوروش بزرگ فرد بی ادبی بوده!........یا هر کسی که از قوم خودش بخواد با حمله و تخریب به قوم و آداب و فرهنگ و شخصیت های اونها حمله ور بشه .......

کوروش موحد شد و داریوش آیین زرتشت آورد و اشو را به عنوان پیامبر خود احترام کرد.........در آن زمان.....

در پایان از خداوند می‌خواهم همه مردم ما را مانند همیشه در پناه خودش نگه داره و تخم نفاق را که دشمنان ایران و اسلام برای تأمین منافع استعماری خود در سرزمین‌های اسلامی با تبلیغ قوم‌گرای افراطی کاشته اند از میان ما بردارد و جایگزین آن محّبت و وفا و صمیمت گردد تا ما ایرانی‌ها در سایه وحدت و همدلی به زندگی بهتر و سعادت واقعی دست یابیم.......ان شاالله
 
آخرین ویرایش:

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایران دیگه ایران بشو نیست .... همه فکر ها و مغز هاش الان دور اروپا و امریکا و کانادا دارن ول می خورن ....
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
970005_652974171398187_1817509133_n.jpg
..............................
گیتارنوازی یک بیمار در حین عمل کاشت مغزی تحت نظارت جراح ایرانی..

تیم پزشکی بیمارستان کالیفرنیا تحت نظارت دکتر «نادر پورعطائیان» جراح ایرانی این مرکز موفق شدند
در حین گیتار نوازی یک بیمار مبتلا به پارکینسون، ضربان ساز مغزی را در محل مناسب قرار دهند.
به گزارش ایسنا، بیماری پارکینسون « براد کارتر» 39 ساله در سال 2006 و از روی لرزش دست
وی تشخیص داده شد و درنتیجه وی دیگر قادر به نواختن گیتار نبود.
جراحان مغز و اعصاب بیمارستان کالیفرنیا در لس آنجلس (UCLA) با هدف کنترل و کاهش علائم بیماری به خصوص لرزش دست،
اقدام به کاشت یک ضربان ساز درون مغز وی کردند.
تحریک مغزی عمیق (DBS) روش درمانی برای بهبود علائم بیماران مبتلا به پارکینسون محسوب می شود که می تواند به بهبود نسبی
علائمی از جمله لرزش دست، کندی سرعت حرکات و سفتی عضلات کمک کند.
در این روش ضربان سازی درون مغز کاشته می شود که با ساطع کردن پالس های الکترونیکی،
بخش های درگیر مغز را تحت تأثیر قرار داده و به بهبود علائم کمک می کند.
در این عمل جراحی شگفت انگیز که به صورت آنلاین از اینترنت پخش می شد، تیم جراحی از بیمار خواستند که در اواسط زمان جراحی اقدام به نواختن گیتار کند؛
این اقدام در حین عمل جراحی به پزشکان برای یافتن محل مناسب کاشت الکترودهای مغزی کمک کرد.
این عمل جراحی تحت نظارت دکتر «نادر پورعطائیان» از پزشکان ایرانی بیمارستان کالیفرنیا در لس آنجلس (UCLA) انجام شد؛
جراحان امیدوارند کاشت این ضربان ساز بتواند شدت بیماری پارکینسون «کارتر» بویژه لرزش دست را کاهش داده و در آینده بر روی دیگر بیماران مبتلا به پارکینسون نیز انجام شود

 

Similar threads

بالا