تو این تایپیک قراره با همه شوخی کنیم ، لطفا جنبه داشته باشین .
خب خب معمای
یه روز یه جوونی اومد به انجمن اون خیلی متفکر بود وفکر های بزرگی توسرش بود
یه روز یه فکری به ذهنش رسید از خوشحالی بال در آورد
http://houra.persiangig.com/image/12%20ماهگی%20و%20تولد%20حورا/DSC06643.JPG
فکرش این بود که چرا اون نباید مدیر بشه مگه اون چیش از بقیه کمتره ؟
واسه همین عزمش رو جزم کرد و شروع کرد .
همه شب هاتو انجمن بود بدون وقفه
تا جایی که اتاقش اینجوری شده بود
هرکار میکردن از جلو کامپیوتر برش دارن نمیشد که نمیشد .(البته خودم وضعیت توی این عکس پایینی...هرشب مامانم منو اینجوری از کامپیوتر جدا میکنه به زور .....:دی)
اون حتی تو مسافرت ها هم دست برنمیداشت .
بلاخره تونست رکورد پست هارو بشکونه
یه روز که درحال خوردن غذا بود براش خبر آوردن که مدیر شده .
اون خیلی خوشحال بود که دوروزه مدیر شده
خب حالاببینم میتونین حدس بزنین اون کی بود؟
کسانیکه بتونن تو 5 ثانیه حدث بزنن باهوشن .
10 ثانیه خوب
12 ثانیه ، یه فکری به حال خودتون بکنین .
20 ثانیه کند ذهنن .
ودر آخر یه یادی از کسانی بکنیم که عمرشون رو توراه مدیر شدن دادن ولی آخر موفق نشدن .
توجه مینمویی ؟
روحشون شاد ویادشون گرامی باد .
########################################################################
میدونین بچه ها الان چند وقته ...هی به من پست مدیریت پیشنهاد میشه ...من هی این دستو اون دست میکنم.......اخه میدونین....خوب خوب آخه دوستندارم مدیر شم......این آقا ادمینم هر روز میاد بهم اخطار میده ....که چرا سمیرا مدیریتو قبول نمیکنی.....خلاصه اینکه تا حالا بخاطر این قضیه هزارتا خطار گرفتم
(چی میگی....هر چندتا اخطار اخراج میشی...پس چرا هنو اینجایی:دی)
خلاصه من اصلا مدیریتو دوستندارم ...انقدر بدم میاد بهم بگن مدیر سمیرا
.....خلاصه همینجا میگم من مدیر نمیشم ....بابا من نمیخووووووووااااااااااااااااااام مدیر شم
...انقدر بهم پیغام ندین مدیریتو قبول کنم....من نخوام مدیرشم کیو باید ببینم ..:دی
پانوشت:اگه خدایی نکرده ...بزار زبونمم گاز بگیرم ،یه وقت اتفاق دیگه ..... مدیر شدم .....اولین کاری که میکنم این تاپیکو حذف میکنم....:دی
ولی فکر کنم اولین اخطارمو امروز بگیرم:دی نامردی اگه بهم اخطار بدین....اگه اینطوری شه قهر میکنم میرما......:دی
خب خب معمای
یه روز یه جوونی اومد به انجمن اون خیلی متفکر بود وفکر های بزرگی توسرش بود

یه روز یه فکری به ذهنش رسید از خوشحالی بال در آورد
http://houra.persiangig.com/image/12%20ماهگی%20و%20تولد%20حورا/DSC06643.JPG
فکرش این بود که چرا اون نباید مدیر بشه مگه اون چیش از بقیه کمتره ؟
واسه همین عزمش رو جزم کرد و شروع کرد .
همه شب هاتو انجمن بود بدون وقفه


تا جایی که اتاقش اینجوری شده بود
هرکار میکردن از جلو کامپیوتر برش دارن نمیشد که نمیشد .(البته خودم وضعیت توی این عکس پایینی...هرشب مامانم منو اینجوری از کامپیوتر جدا میکنه به زور .....:دی)

اون حتی تو مسافرت ها هم دست برنمیداشت .

بلاخره تونست رکورد پست هارو بشکونه
یه روز که درحال خوردن غذا بود براش خبر آوردن که مدیر شده .

اون خیلی خوشحال بود که دوروزه مدیر شده
خب حالاببینم میتونین حدس بزنین اون کی بود؟
کسانیکه بتونن تو 5 ثانیه حدث بزنن باهوشن .
10 ثانیه خوب
12 ثانیه ، یه فکری به حال خودتون بکنین .
20 ثانیه کند ذهنن .

ودر آخر یه یادی از کسانی بکنیم که عمرشون رو توراه مدیر شدن دادن ولی آخر موفق نشدن .
توجه مینمویی ؟



روحشون شاد ویادشون گرامی باد .

########################################################################
میدونین بچه ها الان چند وقته ...هی به من پست مدیریت پیشنهاد میشه ...من هی این دستو اون دست میکنم.......اخه میدونین....خوب خوب آخه دوستندارم مدیر شم......این آقا ادمینم هر روز میاد بهم اخطار میده ....که چرا سمیرا مدیریتو قبول نمیکنی.....خلاصه اینکه تا حالا بخاطر این قضیه هزارتا خطار گرفتم

خلاصه من اصلا مدیریتو دوستندارم ...انقدر بدم میاد بهم بگن مدیر سمیرا


پانوشت:اگه خدایی نکرده ...بزار زبونمم گاز بگیرم ،یه وقت اتفاق دیگه ..... مدیر شدم .....اولین کاری که میکنم این تاپیکو حذف میکنم....:دی
ولی فکر کنم اولین اخطارمو امروز بگیرم:دی نامردی اگه بهم اخطار بدین....اگه اینطوری شه قهر میکنم میرما......:دی