شهر
پر است از خاطره های با تو بودن
باران که مے بارد
همه چیز
تازه مے شود
و من به زخم کهنهء نیمکتے فکر مےکنم
که بر تنش حک شده بود:
“دیگر نیستی..........”
پر است از خاطره های با تو بودن
باران که مے بارد
همه چیز
تازه مے شود
و من به زخم کهنهء نیمکتے فکر مےکنم
که بر تنش حک شده بود:
“دیگر نیستی..........”