معماری با مصالحی از جنس دل

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
میشود کمی به یادم بآشی؟
می دآنم!
کآر دآری!
سرت شلوغ اَست!
میدآنم دوبآره عآشق شده ای!
همین که فقط لحظه ای به ذهنت خطور کند،
یک جآیی،
کسی قبل خوآب ش
به یآدت سیگار دود
میکند
کآفیست...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادته؟
یــادتــه مـنــو تــو بودیــم؟
تــوی این دنـیـای بـی مـهـر یـــادتـــه تـــرانـه هـــا رو؟
هردو ازوفا می خوندیم
یادمه وقتی می رفتی ؛ من صدات کردم ؛ اما تو رفتی
یـادتـه یه باغـی داشتـیـم؟
که توش گل عشق می کاشتیم یـه روزی باغ و گــرفـتـن
دیـدم از ریـا مـی گفتـن
یادته خورشید و داشتیم؟
یــادتــه گــرمـایـی داشتـیــم؟
یــه روزی اونــم گــرفـتـن
جاش شب سرد گذاشتن
یـادته کلبـه ای داشـتـیـم؟
زیــر سـقـف اون مـنــو تـو،دستامـون تـو دست هـم بود
دلامون خالی از غم بود ؛یادمه اینم گرفتن
یـادتـه مـهتـابـو داشتـیـم؟
یــه شبی اونـم گــرفــتــن
یــادتــه ســتـــاره هــا رو یــه شـبـم اونــا رو چـیــدن
جـاش رنـگ غـم پــاشــیـدن
یـادتـه آسـمـون آبـی رو؟
مـیـونـش رنگین کمـون بـود هــردو رو بــا هـم گـرفـتـن
دیدم از جفا می گـفـتـن
یـادتــه بـهـاری داشـتـیـم؟
بــارون نــم نــم ی داشـتـیـم شــــور دلـهـا رو گــرفـتــن
غـم تـو دلا گــذاشتـن
یــادمـه یـه بـیـشـه بود:
مـیـونـش یــه رود قــشـنـگ صــدای پــــاک آب بـــود
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز

تــــوی این دنیـــا هر کسی داره یه چیزی میکشه.
یکی "درد" می کشه ؛
یکی "زجر" می کشه؛
یکی" نقاشی" می کشه ؛
یکی" سیگار "می کشه؛
یکی "داد" می کشه؛
یکی" سوت "می کشه ؛
یکی" ناز" می کشه ؛
یکی" تریاک" می کشه ؛
خلاصه میون اینهمه کشیدنـــــــــــی
مــ ـ ـ ــن
فقط می خوام


ღ♥ღ نفس ღ♥ღ

بکشم...

 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز

گاهی دلم می گیرد...

از آدم هایی که در پس نگاه سردشان

با لبخند گرمی فریبت می دهند!

از کلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند!!

دلم می گیرد...

از سردی چندش آور دستی که دستت را می فشارد!!

و نگاهی که به توست... و هیچ وقت تو را نمی بیند!

از دوستی که برایت

هدیه

دو بال برای پریدن می آورد...

و بعد...

پرواز را با منفورترین کلمات دنیا معنی می کند!!!

دلم می گیرد از چشم امید داشتنم به هوسبازانی که ترانه
عشق میخوانند!!

این همه هیچ...

گاهی حتی

از خودم هم دلم میگیرد...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی تو عبور ثانیه ها منجمد شده
انگار مانده عقربه ها پشت بغض شب
در ازدحام سکوت
می نوشم از تو واژ واژه که لبریز تر شوم
آری تمام من
از یک نگاه تو سر ریز می شود
بی تاب یک نگاه
بی تاب ِ با تو ام
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چند وقتیست

هر چه می گردم

هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم ...

نگاهم اما ...

گاهی حرف می زند

گاهی فریاد می کشد.........

و من همیشه به دنبال کسی می گردم

که بفهمد یک نگاه خسته

چه می خواهد بگوید
 

pakmojtaba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
محبت زیادی همیشه آدمهاراخراب میکند

گاهی آدمهامیروند
..

نه برای اینکه دلیلی برای ماندن ندارند
..

نه
...

بلکه آنقدرکوچکند که حجم بالای محبت توراندارند
..

اوکه رفتنیست،بگذاربرود
....!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن لحظه که نگاهم به نگاهت خورد گره

دلم لرزید

سوخت پر زد

تنهاییم پر شد

آن لحظه صداقت در نگاهت پرزد

وبه پای عشق سجده کرد

تنها توبودی که گرفتی دستم را

گرمی دستت شعله کشید

سوخت قلبم را

برای تو بهترینم.
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
به چه میخندی تو؟
به مفهوم غم انگیز جدایی؟
به چه چیز؟
به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟ به چه میخندی تو؟
به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟
یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیـــــچوقت کســی رو پــس نــزن کــه ,دوستـــت داره ...
مراقــــــبته ...
و نگرانــــــــــــته.......


چـــون یــک روز بیــدار میشـــی و میبینــی ...
مـــــــــاه رو از دســــت دادی ...
وقتــی که داشــتی ســـــــتاره ها رو میشـــمردی




 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
دختر است دیگر...
گاهی دلش می خواد بهانه های الکی بگیرد
به هوای آغوش تــــــــــــــــــــو
شانه های تــــــو...
که بعد، تــو آرام خیلی آرام
در گوشش زمزمه کنی:
ببین من عاشقتــــم...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشق هم شدی
مثل "زلیخـــا"سمج باش
آنقدر رسوا بازی دربیاور
تا خدا خودش پا درمیانی کند...!!
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران که میبارد

حس میکنم روی صورتم دنیا چکه میکند

حس میکنم قطره قطره, نم نمک عاشقم میکنی

باران که میبارد هوا تر میشود تا تو چشمک بزنی

باران که میبارد باز با ترانه یا باز بی ترانه من عاشق تر گریه میکنم

و رو به آسمان فریاد میزنم

دوستت دارم

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من میمانم و خیال تو

و تو که دور تر از من

دور تر از هر آنچه در خیال می پرورانم

ایستاده ای خموش

باد که میوزد آرام

بوی تو در لحظه هایم میپیچد

و لبخند بر لبان خشکیده ام برق میزند

تو بامنی

تو در منی

تا هر کجا که میخواهی برو

دور باش به خیال خود


ولی در من ته نشین نمیشوی

هرگز




 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



نیستی .....و این دل همه جا مجنون وار از تو میگوید ...


هیچگاه نگذاشتم بدانی که این فاصله ها چه دردی را در اغوش غزل هایم وصف میکند.....


شدم دلدار دل و غمخوار لحظه های ماتم گرفته از نبودنت ..


بیا ....


این اغوش تنها با نور نغمه های حضور تو گرم میشود .....


هوای نبودنت را توان نفس کشیدن نیست ...


نرگس فاطمی

:gol:


 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام
و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
با ریشه چه می کنید؟
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده اید
پرواز را علامت ممنوع می زنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
گیرم که می زنید
گیرم که می برید
گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید..؟
 
بالا