معماری با مصالحی از جنس دل

[Pinar.G]

هــــــــــوای ِ مــن ...
هــوای ِ واژه هـــــایـی ست
که از سطــر سطــر ِ آسمـــــان دِلــــــم پـَــر کشیدنـــد
هــــــــــوای ِ مــن ...
هــوای ِ آسمـــــــ ـــــــان ِ دلـــی ست
که ابــــر چَشمــــانَـش شــب و روز مـــــــــــــــــی بـارَد
هــــــــــوای ِ مــن ...
هــوای ِ شهــــری ست
که تــــــو در آن نَفَــــــس نمیکشـــــی
هــــــــــوای ِ مــن ...
هــوای ِ خاطـــره هـایی ست که به دســت ِ فرامـــوشی نمی روَنـــد....
​

 

[Pinar.G]

تاكه ميروي انگار

زمان هم باتو مي رود...

اما من

ايستاده ام هنوز

روي زميني كه لحظه اي قبل

پاهاي تو را در آغوشش گرفته بود...

و زير آسمان بالاي سرت...

و دل خسته ام را خوش مي كنم

به اين زمين و آسمان مشترك....!!!​

 

[Pinar.G]

شب رفتنت آرزو میکنم



به امشب به تقدیر من عشق تو
به حالی که بی من، تو داری قسم
به عنوان روزی که بردی منو
به حسی که گفتی میایی قسم
به دل خواهی اولین دلهره
به گاهی که با من نبودی قسم
جدا می‌شی و می‌رود خاطره
ولی شک نکن من به تو می‌رسم
نشد تا تو هستی من عاشق بشم
نشد قلب ما عشقو باور کنه
شب رفتنت آرزو می‌کنم
خدا وقت دوریتو کمتر کنه
به چشمای تو قبل هر گریه‌ای
قسم می‌خورم یاد تو با منه
قسم می‌خورم بغض این انتظار
یه روزی تو آغوشمون بشکنه
​

 

[mani24]

اونـــے کـﮧ رفـــت ...

وقتــے بــﮧ اجبـــار برگشـــت

دیگـــﮧ نــﮧ خـــودش هســـت نــﮧ احساســـش ...!

" وجدانـــش " اونــــو آورده .................! ​

♥♥♥

 

[hanane1]

گآهیــ اَز دوستــ ـدآشتَنــ هآیَمـ اِحسآس پَروآز میکُنم …گآهیــ اَز دلتَنگیهآیمـ احسآس ِ مــُچالِگیـــ …گآهیــ اَز اِنسـآنــ بـودَنمـ اِحسـآس ِ خَستِگی…ـهَر لَحظهـ احسآسی…وَ حتیــ گآهی پارادوکس ِ اینها با یکدیگریِکـ لَحظـهـ خَندهیِکـ لَحظهـ اَشکیِکــ لَحظِهـ حِسـ ِ تَنهــآیی مَحضچِقَـــدر سَختــ اَستـــ اِنســآنـ بودن

 

[mohammad azizi]

بیچاره دلم
​

دلتنگ باران که میشود یک کف دست آسمانش را
یک آسمان ابر می پوشاند
و هی می بارد
هی می بارد...​

 

[mohammad azizi]

تو را می خوانم نه فقط گاه دعــــــــــــا ، نه فقط گاه که دلم یاد خودش می افتد و نه فقط گاه به گاه .
گر چه گاهی بی تو در خود و در افکار خودم می گردم ولی باز در آن لحظه که بی تو لحظه ای می باشم فکر دوری ، فکر غم ، فکر بودن با تو باز مرا می خواند
و چه دردیست که گویا بودنت ، فقط در دل من خواهد ماند

 

[mohammad azizi]

این تو نیستی
که مرا از یاد برده ای!

این منم
که به یادم اجازه نمیدهم
حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند...

صحبت از فراموشی نیست....
صحبت از لیاقت است .... !​

 

[mohammad azizi]

حالا که می روی...
آهسته برو
هر قدمت دورتر...نفسم تنگ تر..
بگذار چشمم آهسته آهسته ندیدنت را بیاموزد...!

 

[mohammad azizi]

من از رویاهای پراکنده‌ام در سرزمینی یاد می‌کنم
که انگار وطن من بود!

و دلم برای تو ای نامهربان
نه مثل همیشه
که بیش‌تر از همیشه
تنگ می‌شود.............

 

[hanane1]

آهای روزگاربرایم مشخـــص کنا
ینبــار کــدام سازت را کوک کــرده اییتا برایم بزنـــی
می خواهـــم رقصــم را با سازتهماهنگ کنم​

 

[mani24]

مِـثـل ِ هـَمیـشـﮧ بـَراے تــُو مے نـویـسَـم ..

تــُو بـﮧ نیـتِ هَـر کـﮧ دوسـت دآرے ، بـخـوآטּ !

مےدانـَم کـﮧ نِمے خـوآنے...مےدانـَم کـﮧ نِمے دانے

حـَتـے مےدانـَم کـﮧ گـوش هـَم نِمے دهے !

وَلے مـَـטּ مےدانـَم کـﮧ

هـَنـوز هـَمآنـَم کـﮧ دوسـتـَت دآشـت ..

امـــآ

کـَمے شِکسـتِـﮧ تـَر ..

گــآهے دلنـوشـتـــﮧ هــآیـَم تَـلخ و گــزَنـده مے شـَونـد

چـﮧ کـُنـَم ؟! دلـَم پُر اسـت

تــُو بـﮧ دل نـگـیر ../!

 

[nasim_shsh]

زندگی تعداد نفسها نیست!
زندگی تعداد لبخندهای
کسانیست
که دوستشان داریم...

 

[hanane1]

روزی میرسد که با خنده های توبیدارشوم
.
.
.
.
این روز هروقت میخواهد باشد
فقط باشد!!
​

 

[hanane1]

 

[hanane1]

خدایا...
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی ارام نمیکند...
فکری کن..
اشک ما طعنه میزند بر بارن رحمتت...

 

[self.f_t_m990]

دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من
گر از قفس گریزم، کجا روم کجا من؟

 

[nazanin jamshidi]

ماه من

ماه من

ماه من دلواپس چی هستی؟

براي چی منتظر نشستی؟

توي آسمونت یه تک ستاره س

چرا چشماي قشنگتو بستی؟




چشماتو باز کن تا دیر نشده

تاستاره از دیدنت سیر نشده

بذار آسمونم وصال تو ببینه

تا از غم و غصه تو پیر نشده




نذار تا آخر عمر تنها بمونی...

تو یه عاشق خوب و مهربونی

توکه داري یه همدم آسمونی

چرانمی خواي کنارش بمونی؟


نازنین فاطمه جمشیدی
​

 

[mohammad azizi]

رنج

من نمی دانم و همین درد مرا سخت می آزارد
که چرا انسان این دانا این پیغمبر
در تکاپوهایش چیزی از معجزه آن سوتر
ره نبرده ست به اعجاز محبت چه دلیلی دارد ؟
چه دلیلی دارد که هنوز
مهربانی را نشناخته است ؟
و نمی داند در یک لبخند
چه شگفتی هایی پنهان است
من برآنم که درین دنیا
خوب بودن به خدا سهلترین کارست
ونمی دانم که چرا انسان تا این حد با خوبی بیگانه است
و همین در مرا سخت می آزارد

 

[maryam-25]

رها می کنم
ترا......
همچنان که نوشته هایم را
وقتی در قافیه ها یشان گیر می کنم
رها می کنم ....
خودم را .......
ترا .......
در بی قافیه ترین تند بادی که می وزد
می خواهم یک بار هم شده
شعر سپید بی درد را امتحان کنم ...

 

[ایلین1366]

نم کشیده ام بر دیوار اتاق
بس که لحظه های دور بودنت را قطره هایی از باران دلتنگی باریده ام روی آن به یادگار …

 

[ایلین1366]

تــــــــو....
مـــــــــــاه را دوستـــــــــ داری...
من؛
مــــــــــاه هاستـــــــــ که ،
تــــــــــو را....​

 

[ایلین1366]

مدتی است دیگر از تهِ دل نمی خندم
​

​

فقط لب هایم​

​

نقشی به نام لبخند را بازی میکنند
​

​

تا کسی نفهمد بی تو چه میگذرد

 

[نادین]

نمی دانم آخر این دلتنگی ها به کجا خواهد رسید!

دنیا پــــــُر شده از قاصدکهایی که راهشان را گم می کنند!!

نـــــــه میتوانی خبری دهی و نــــــــه خبری بگیری !

 

[نادین]

و اینک باران …

بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند!

و چشمانم را نوازش می دهد…

تا شاید از لحظه های دلتنگی ام گذر کنی!
​

 

[نادین]

کجایی ؟

یک کلمه نیست، خیلی معنی دارد

گاهی …

کجایی یعنی چرا سراغم نمی یایی ؟

چی کار میکنی ؟

چرا نیستی ؟

دلم تنگ شده

دوستت دارم .. !!
​

 

[نادین]

عکــــس تو را

به سقف آسمان سنجاق می‌کنم

حال که این روزها

از فرط دلتنگی

چشمانم مدام رو به آسمان است

بگذار تو در قاب چشمانم باشی…

 

[نادین]

من به پایان دلتنگی می اندیشم ؛

آن نهایتـی که…

تـو را بـرای همیشه خواهم داشت …
​

 

[نادین]

دلتـنگـــــم …

هــــــمـــین !

و ایــــــن نیــــــاز به هــــیچ زبـــان شاعــــرانه ای نــــدارد …
​

 

[نادین]

پنجره ی باران خورده ات را باز کن

چند سطر پس از باران

چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده

دلم برایت تنگ است...