چقدر دلم هوای باریدن دارد
چه شکوهی دارد
این قطرات غلتان روی گونه هایم
چه شوری میشود
در این اشک و هوای بارانی
کاش دستانم توان داشتند
اما دیگر حتی توان ندارم
بنویسم
تنها
میخواهم ببارم
تا
شاید دلم ارام شود
اما یه دل مرده
بیشتر ندارم
پس دل مرده ام
میگیرم و میبرم
تو یه خلوت
تا دفنش کنم
چه شکوهی دارد
این قطرات غلتان روی گونه هایم
چه شوری میشود
در این اشک و هوای بارانی
کاش دستانم توان داشتند
اما دیگر حتی توان ندارم
بنویسم
تنها
میخواهم ببارم
تا
شاید دلم ارام شود
اما یه دل مرده
بیشتر ندارم
پس دل مرده ام
میگیرم و میبرم
تو یه خلوت
تا دفنش کنم