معماری با مصالحی از جنس دل
- شروع کننده موضوع mohammad azizi
- تاریخ شروع
فقط از چشم خودت چشم مرا دور نکن
حرمت چشم تو چيزيست که دريا دارد
اشک من ديدي و شايد به خودت مي گويي
ديدن گريه يک مرد تماشا دارد ...
گاهي
پشت پنجـــره هم نميتوان گريست
در دل اهسته و آرام
نم نم و پيوسته مي باري
فقط...
سر انگشتان احساست
خيسي اين حسِ دردناک را
مي فهمد..و این است حال این روزهای من ...
پشت پنجـــره هم نميتوان گريست
در دل اهسته و آرام
نم نم و پيوسته مي باري
فقط...
سر انگشتان احساست
خيسي اين حسِ دردناک را
مي فهمد..و این است حال این روزهای من ...
رهایت میکنم...
وقتی داشتنت اسارتیست برایت ...
و من بیزار از تمام قفسها و بندها...
شاید سهم تــو آسمان وسیع تریست ،
از آسمان دل ِ من...
پـــر بگیر و بـــرو...
رهایی از آن ِ تـــوست ...
وقتی داشتنت اسارتیست برایت ...
و من بیزار از تمام قفسها و بندها...
شاید سهم تــو آسمان وسیع تریست ،
از آسمان دل ِ من...
پـــر بگیر و بـــرو...
رهایی از آن ِ تـــوست ...
یادت هست....؟!
روزی پرسیدی این جاده کجا میرود...؟!
و من سکوت کردم...
دیدی ...! جاده جایی نرفت...!
آن که رفت ، تو بودی
روزی پرسیدی این جاده کجا میرود...؟!
و من سکوت کردم...
دیدی ...! جاده جایی نرفت...!
آن که رفت ، تو بودی
.
.
.
اینجا شب است
آنجا روز
اینجا ستاره ها
در چند متری من می لرزند
میلی به گرفتن شان ندارم
آنجا دورند
دور، مثل فاصله ی پای خسته ی من
تا اتاقت...
" شمس لنگرودی "
.
.
اینجا شب است
آنجا روز
اینجا ستاره ها
در چند متری من می لرزند
میلی به گرفتن شان ندارم
آنجا دورند
دور، مثل فاصله ی پای خسته ی من
تا اتاقت...
" شمس لنگرودی "
تگارم
کبوترقلبِ ســــــــاده‌ام سکوتم را... آوای درونم را می ستاید...
سکوت من میعادگاه اندیشه های توست
مستمر و پرهیاهو...
مملو از قاصدک های عشق...
ترنم دلنواز باران... اعجازی شور انگیز از خود آسمان...
سپهر به سپهر در پی ات می آیم... رهایت نمی کنم...
داشتنت آرزوست... لیاقت می خواهد...
ومن جلد توام...
سهم ام آسمان بلند نیست ...
در قفس رنج اسیر شدم...
روزگار پر و بالم را شکست...
اما کبوتر دلم باز هم روی بوم تو نشست...
مرا از خودت نران ... من اسیر نیستم...
همین که به آسمان دل ِتو دلخوش باشم....
رهایی در چنگ من است...
نازنین فاطمه جمشیدی
کبوترقلبِ ســــــــاده‌ام سکوتم را... آوای درونم را می ستاید...
سکوت من میعادگاه اندیشه های توست
مستمر و پرهیاهو...
مملو از قاصدک های عشق...
ترنم دلنواز باران... اعجازی شور انگیز از خود آسمان...
سپهر به سپهر در پی ات می آیم... رهایت نمی کنم...
داشتنت آرزوست... لیاقت می خواهد...
ومن جلد توام...
سهم ام آسمان بلند نیست ...
در قفس رنج اسیر شدم...
روزگار پر و بالم را شکست...
اما کبوتر دلم باز هم روی بوم تو نشست...
مرا از خودت نران ... من اسیر نیستم...
همین که به آسمان دل ِتو دلخوش باشم....
رهایی در چنگ من است...
نازنین فاطمه جمشیدی
-
با اشکی که از دوریت بر چهره دارم...
تو را تا صبح محشر دوست دارم...
این جا هوا خوب است
باران به لحن تو می بارد و از آستین دلم یاد تو می چکد ابرهای پیوسته
تو را به من می رساند و هر برگ،
نامه ای می شود که از دست نوازش های دور تو می ریزد حالا پلکم را می بندم
می خواهم خیس از خاطرات تو شوم
باران حالا تندتر می بارد وگونه هایم از ندیدن های تو خیس
باران به لحن تو می بارد و از آستین دلم یاد تو می چکد ابرهای پیوسته
تو را به من می رساند و هر برگ،
نامه ای می شود که از دست نوازش های دور تو می ریزد حالا پلکم را می بندم
می خواهم خیس از خاطرات تو شوم
باران حالا تندتر می بارد وگونه هایم از ندیدن های تو خیس
__________________
خدایاازتو ممنونم ک مرا درحد ایوب میبینی~ امامیشود تمامش کنی؟
بریده ام...
نميگم دوستت دارم
نميگم عاشقتم
ميگم ديونتم كه اگه يه روز ناراحتت كردم بگي بيخيال ديونست . . .
نميگم عاشقتم
ميگم ديونتم كه اگه يه روز ناراحتت كردم بگي بيخيال ديونست . . .
عمري با غم عشقت نشستم
به تو پيوستم واز خود گسستم
وليکن سرنوشتم اين سه حرف بود
تو را ديدم. پرستيدم . شکستم
به تو پيوستم واز خود گسستم
وليکن سرنوشتم اين سه حرف بود
تو را ديدم. پرستيدم . شکستم
من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم
نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم
نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم