[FONT="]بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست[/FONT]
[FONT="]آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست [/FONT]
[FONT="]مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب [/FONT]
[FONT="]در دلم هستی و بین من وتو فاصله هاست [/FONT]
معماری با مصالحی از جنس دل
- شروع کننده موضوع mohammad azizi
- تاریخ شروع
" جاده "
چقدر بی رحم و طولانی میشود
وقتی میفهمد ؛
کسی در مسیر تنهاست....
چقدر بی رحم و طولانی میشود
وقتی میفهمد ؛
کسی در مسیر تنهاست....
پنج شنبه ها دیگه بدون او خیابونها صفایی نداره…!
اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم…
اشک و فاتحه و دلتنگی
اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم…
اشک و فاتحه و دلتنگی
خدایا میبینی که بازم داغونم کرد و ....
بخدا دیگه هیچی ازت نمیخوام
بخدا دیگه هیچی ازت نمیخوام
معماررررررر باشی
عضو جدید
نـــزدیک ترین
آدم به تـــو اون کســـی اســـت که ...
از دورتـــرین فاصلـــه ها همیشـــه به فـــکرتــــــــه ...
آدم به تـــو اون کســـی اســـت که ...
از دورتـــرین فاصلـــه ها همیشـــه به فـــکرتــــــــه ...
رفت و آمد ،
رفت و آمد ،
اینقدر رفت و آمد
که از یاد برد ، چیزی به نام ماندن هم وجود دارد!
رفت و آمد ،
اینقدر رفت و آمد
که از یاد برد ، چیزی به نام ماندن هم وجود دارد!
خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند
جــزایــی بـالاتــر از ایــن نیسـت كـه بـه كسـی یـا چیـزی كـه
قسمـت تــو نیسـت ، دلــღــღــღــ ببنــدی ....!!!
قسمـت تــو نیسـت ، دلــღــღــღــ ببنــدی ....!!!
همیشه درد از دیگران است
گاهی از نبودنشان
گاه از بودنشان....
گاهی از نبودنشان
گاه از بودنشان....
تو می ری و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم ،اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقیست.
روزی از دل پرسیدند: کی شادی؟
گفت: هر وقت که عزیزی یادم کند
پس خدایا آنکه صادقانه مرا یاد می کند
عاشقانه نگاهش کن.
گفت: هر وقت که عزیزی یادم کند
پس خدایا آنکه صادقانه مرا یاد می کند
عاشقانه نگاهش کن.
می دونی قشنگی راه رفتن زیر بارون چیه ؟اینه که هیچ کس نمی تونه اشکاتو ببینه!
ستاره ها وقتي ميشكنن ميشن شهاب اما دلي كه ميشكنه ميشه يه سوال بي جواب . .
آه،در اقلیم تقدیر
سر ساعت:دلتنگی
در دقیقه:تنهایی
وثانیه:دلواپسی
تحویل میدهم سالی را که در کنار تو نبودم
و تحویل میگیرم سالی را که در کنارم نخواهی بود
باز هم بی تو
در تقویم زندگی
لحظه ای که غم نبودنت به اوج میرسد
سال تحویل میشود...
سر ساعت:دلتنگی
در دقیقه:تنهایی
وثانیه:دلواپسی
تحویل میدهم سالی را که در کنار تو نبودم
و تحویل میگیرم سالی را که در کنارم نخواهی بود
باز هم بی تو
در تقویم زندگی
لحظه ای که غم نبودنت به اوج میرسد
سال تحویل میشود...
زندگیت را،خودت مینوازی به زودی خواهی فهمید
مهم نیست چندنفرمهمان موسیقی زندگیت میشوند
مهمان ها،می آیندومیروند.....
وفقط خودت تاآخرشنونده خودت خواهی ماند
یادت باشدمهم این است که طوری بنوازی که تاآخراین موسیقی لذت ببری
وبلندشوی وبرای خودت دست بزنی....
بی خیال نداشته هایت
بی خیال هرچه که خیالت راناآرام میکند.....
به من بگوببینم!!!!!
امروزنفس کشیده ای؟
آری؟
پس خوش به حالت
عمیق نفس بکش؛
عمیق عشق را؛
زندگی را؛
بودن را؛
بچش؛
ببین؛
لمس کن؛
وباتک تک سلولهایت فریادبزن:
《معبودمن شکرکه مراجان بخشیدی》
مهم نیست چندنفرمهمان موسیقی زندگیت میشوند
مهمان ها،می آیندومیروند.....
وفقط خودت تاآخرشنونده خودت خواهی ماند
یادت باشدمهم این است که طوری بنوازی که تاآخراین موسیقی لذت ببری
وبلندشوی وبرای خودت دست بزنی....
بی خیال نداشته هایت
بی خیال هرچه که خیالت راناآرام میکند.....
به من بگوببینم!!!!!
امروزنفس کشیده ای؟
آری؟
پس خوش به حالت
عمیق نفس بکش؛
عمیق عشق را؛
زندگی را؛
بودن را؛
بچش؛
ببین؛
لمس کن؛
وباتک تک سلولهایت فریادبزن:
《معبودمن شکرکه مراجان بخشیدی》
ﻧﻮﺷﺘﻢ ﭘﯿﺪﺍﯾﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺪﻩ، ﻧﮕﺮﺍﻧﺖ ﻫﺴﺘﻢ . ﻧﻮﺷﺖ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ ﻧﺒﺎﺵ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺁﺩﻡ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﺑﺎﺯﺧﻤﻬﺎﯾﺶ ﺑﺴﺎﺯﺩ. ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺴﺎﺯﺩ. ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﺶ ﺑﺴﺎﺯﺩ، ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﺮﺩﺵ ﺑﺴﺎﺯﺩ . ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﺣﺘﯽ،
ﺑﺴﺎﺯﺩ . ﺍﺯ ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺁﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﺩ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺧﻮﺩﺵ، ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﺷﺘﯽ
ﮐﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺷﻮﺩ . ﺍﺯ ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ، ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﻠﻨﺪ
ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﺷﺎﻧﻪﺀ ﺩﯾﮕﺮﯼ . ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﻮﻝ ﺑﺰﻧﺪ ﻫﯽ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺍﯾﻦ
ﻫﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ . ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﺯﺵ ﺭﺍ . ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺳﻨﮓ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﺪ ﺩﻡ ﻧﺰﻧﺪ ﮐﻢ ﮐﻢ
ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ، ﺑﻠﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ ﻧﺒﺎﺵ ﺑﻠﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﻦ ....
ﺑﺴﺎﺯﺩ . ﺍﺯ ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺁﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﺩ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺧﻮﺩﺵ، ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﺷﺘﯽ
ﮐﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺷﻮﺩ . ﺍﺯ ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ، ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﻠﻨﺪ
ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﺷﺎﻧﻪﺀ ﺩﯾﮕﺮﯼ . ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﻮﻝ ﺑﺰﻧﺪ ﻫﯽ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺍﯾﻦ
ﻫﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ . ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﺯﺵ ﺭﺍ . ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺳﻨﮓ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﺪ ﺩﻡ ﻧﺰﻧﺪ ﮐﻢ ﮐﻢ
ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ، ﺑﻠﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ ﻧﺒﺎﺵ ﺑﻠﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﻦ ....
كفشهايم را ميپوشم ودر زندگي قدم ميزنم،من زنده ام وزندگي
((ارزش)) رفتن دارد
آن قدر مي روم تا صداي پاشنه هايم
گوش ((نااميدي)) را كر كند
خوب ميدانم كه گاه كفشها،
پاهايم را ميزند، ميفشرند وبه درد ميآورند
اما من همچنان خواهم رفت
زيرا(( زندگي)) ارزش لنگ لنگان رفتن را نيز دارد
زندگي نه ماندن است نه رسيدن
زندگي به ((سادگي)) رفتن است
به همين راحتي،
زندگي چقدر ((آسان)) است ...
((ارزش)) رفتن دارد
آن قدر مي روم تا صداي پاشنه هايم
گوش ((نااميدي)) را كر كند
خوب ميدانم كه گاه كفشها،
پاهايم را ميزند، ميفشرند وبه درد ميآورند
اما من همچنان خواهم رفت
زيرا(( زندگي)) ارزش لنگ لنگان رفتن را نيز دارد
زندگي نه ماندن است نه رسيدن
زندگي به ((سادگي)) رفتن است
به همين راحتي،
زندگي چقدر ((آسان)) است ...
گفت: هیچ‌کس از دوری و نبودِ هیچ‌کسی نمرده! مُرده؟
توو دلم گفتم اونایی که مردن، زبانِ گفتن ندارن..
توو دلم گفتم اونایی که مردن، زبانِ گفتن ندارن..
دروغ هایت را به من بده
آن ها را خواهم شُست
و در گوشه ی دنجِ بی گناهی از قلبم
از آنها حقایق خواهم ساخت ..
آن ها را خواهم شُست
و در گوشه ی دنجِ بی گناهی از قلبم
از آنها حقایق خواهم ساخت ..
برای آنکه رو در روی هم در نیاییم هر کدام نیمی از وجودمان را کُشتیم. تو نیمی را که زندگی کرده بودی و من نیمی را که آرزو می کردم.
آنچه که من و تو را از هم جدا کرد رفیقِ من، نه دستِ روزگار بود و نه رفقای تازه، ما آدمها از آن جای مسیر از هم جدا می شویم که دیگر، رویاهای مشترکی نداریم.
هر آدمی داستانِ خودش را دارد.
اما برخی از آدمها جوری خیره می مانند که انگار، داستانِ پشتِ سینه شان، داستانِ کمی نیست...
اما برخی از آدمها جوری خیره می مانند که انگار، داستانِ پشتِ سینه شان، داستانِ کمی نیست...
عشق که همیشه عشق نیست
بعضی وقتها آواز کلاغیست
که آدم از تنهایی دل به غار غارش می بندد
بعضی وقتها آواز کلاغیست
که آدم از تنهایی دل به غار غارش می بندد
غم انگیز بود اما حرفِ آخرش همین بود: " بینِ تلاش برای زنده ماندن و تلاش برای زندگی کردن، اولی را انتخاب کن، چون دلت نمی شکنه!"
من دومی را انتخاب کردم و اون اولی. اما امروز هر دو دل‌هامان شکسته، با این تفاوت که من آخرین باری که دلم شکست را یادم نیست و اون اولین بار ..
من دومی را انتخاب کردم و اون اولی. اما امروز هر دو دل‌هامان شکسته، با این تفاوت که من آخرین باری که دلم شکست را یادم نیست و اون اولین بار ..
زیاد خوب نباش
زیاد دم دست هم نباش
زیاد که خوب باشی...
دل آدم ها را می زنی
آدم ها این روز ها...
عجیب به خوبی...و
به شیرینی...
آلرژی پیدا کرده اند
زیاد که باشی...
زیادی می شوی
زیاد دم دست هم نباش
زیاد که خوب باشی...
دل آدم ها را می زنی
آدم ها این روز ها...
عجیب به خوبی...و
به شیرینی...
آلرژی پیدا کرده اند
زیاد که باشی...
زیادی می شوی
دلـم بهـانه ی تـو را دارد
تـو میدانی بهـانه چیسـت ؟
بهـانه همـان اسـت که ....
شب ها خـواب ازچشـم خیس من میدزدد . . .
بهـانه همـان اسـت که ....
روزهـا میـان انبـوهی از آدم هـا ،
چشمـانم را پـی تـو میـگردانـد . . .
بهـانه همـان صبـریسـت که ....
به لبـانم سکوت میدهـد . . .
تـا گلایه ای نکنـم از نبـودنت . . .
تـو میدانی بهـانه چیسـت ؟
بهـانه همـان اسـت که ....
شب ها خـواب ازچشـم خیس من میدزدد . . .
بهـانه همـان اسـت که ....
روزهـا میـان انبـوهی از آدم هـا ،
چشمـانم را پـی تـو میـگردانـد . . .
بهـانه همـان صبـریسـت که ....
به لبـانم سکوت میدهـد . . .
تـا گلایه ای نکنـم از نبـودنت . . .