یادته
یادته
یا دته بهت گفتم كه خشت ديوار دلتم، تو هم منو شكستي ولي اشكالي نداره، حالا خاك زير پاتم
یادته
یا دته بهت گفتم كه خشت ديوار دلتم، تو هم منو شكستي ولي اشكالي نداره، حالا خاك زير پاتم
معماری با مصالحی از جنس دل
- شروع کننده موضوع mohammad azizi
- تاریخ شروع
این جهان پر از صدای حرکت پای مردمی است
که همچنن که ترا می بوسند
در ذهن خود طناب دار ترا می بافند
فروغ فرخزاد"
که همچنن که ترا می بوسند
در ذهن خود طناب دار ترا می بافند
فروغ فرخزاد"
آمــــد امّــــا در نگــــاهـــش آن نــوازش هــا نبود ----- چشم خواب آلوده اش را ، مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره ی دل ، شـسـته بود ----- عکـس شیدایی ، در آن آیینه ی سـیما نبود
لب،همان لب بود ، امّا بوسه اش گرمی نداشت-----دل همان دل بود ، امّـا مسـت و بی پــروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رســــــــوایی نداشـــــت ----- گرچه روزی هم نشین ، جز با منِ رسـوا نبود
در نگاه ســــــرد او غــــوغــای دل خــاموش بود ----- برق چشمش را ،نشان ، از آتش سـودا نبود
دیدم ، آن چشم درخشان را ، ولی در این صدف-----گوهر اشکی که من می خواستم ، پیدا نبود
شهریار
نقش عشق و آرزو از چهره ی دل ، شـسـته بود ----- عکـس شیدایی ، در آن آیینه ی سـیما نبود
لب،همان لب بود ، امّا بوسه اش گرمی نداشت-----دل همان دل بود ، امّـا مسـت و بی پــروا نبود
در دل بیزار خود جز بیم رســــــــوایی نداشـــــت ----- گرچه روزی هم نشین ، جز با منِ رسـوا نبود
در نگاه ســــــرد او غــــوغــای دل خــاموش بود ----- برق چشمش را ،نشان ، از آتش سـودا نبود
دیدم ، آن چشم درخشان را ، ولی در این صدف-----گوهر اشکی که من می خواستم ، پیدا نبود
شهریار
چنان از زندگی سیرم
که در هنگام خوابیدن
به شکل مردگان در قبر می خوابم
دو دستم در کنار جسم بیتابم
و رخ بر خاک می سایم
به سمت قبله معشوقگان عشق
و می بندم دو چشمم را
و میگریم برای غربت تقدیر
و میگریم برای روح و جسم خود
که باید باز هم باشد در این دنیای پر نیرنگ....
که در هنگام خوابیدن
به شکل مردگان در قبر می خوابم
دو دستم در کنار جسم بیتابم
و رخ بر خاک می سایم
به سمت قبله معشوقگان عشق
و می بندم دو چشمم را
و میگریم برای غربت تقدیر
و میگریم برای روح و جسم خود
که باید باز هم باشد در این دنیای پر نیرنگ....
طاقت یک لحظه بی تو بودن مرا می آزارد ، به خدا نمی توانم بی تو زندگی کنم ،
عاشقت هستم ، نمی توانم بی تو نفس بکشم !
آخر قصه ی ما تلخ است ، کلام آخر ما خداحافظیست!
هر دوی ما با کوله باری از خاطره می رویم ، تا اینجا با هم آمدیم ،
اما از این به بعد تنها می رویم!
اما قلب هایمان همیشه یکیست ، عشقمان همیشه جاودانه خواهد ماند!
طاقت جدایی را ندارم ، شعر تلخ جدایی را نخوان
که طاقت اشک ریختن را ندارم ،
برایم نامه ننویس که طاقت خواندنش را ندارم ، خداحافظی نکن ،
که طاقت رفتنت را ندارم !
برو ، بی آنکه به من بگویی می خواهم بروم فقط برو ، از من دور شو ،
نگذار صحنه تلخ رفتنت را ببینم ،
نگذار هنگام رفتنت اشک بریزم ، زانو به بغل بگیرم و التماس کنم که نرو!
تمام شد ، همه چیز تمام شد ، دیگر من و تو با هم نخواهیم بود ،
عاشق همیم اما سرنوشت با ما یار نیست ، این زندگی به ما وفادار نیست!
طاقت رفتنت را ندارم ، اما راهی جز جدایی نیست ،
همه می خواهند ما با هم نباشیم در کنار هم نباشیم ،
می خواهند تنها باشیم ، یا نه ، سهم کسی دیگر باشیم !
طاقت جدایی را ندارم ، تحمل بی تو بودن سخت است ،
شاید از غصه ی نبودنت بمیرم
عاشقت هستم ، نمی توانم بی تو نفس بکشم !
آخر قصه ی ما تلخ است ، کلام آخر ما خداحافظیست!
هر دوی ما با کوله باری از خاطره می رویم ، تا اینجا با هم آمدیم ،
اما از این به بعد تنها می رویم!
اما قلب هایمان همیشه یکیست ، عشقمان همیشه جاودانه خواهد ماند!
طاقت جدایی را ندارم ، شعر تلخ جدایی را نخوان
که طاقت اشک ریختن را ندارم ،
برایم نامه ننویس که طاقت خواندنش را ندارم ، خداحافظی نکن ،
که طاقت رفتنت را ندارم !
برو ، بی آنکه به من بگویی می خواهم بروم فقط برو ، از من دور شو ،
نگذار صحنه تلخ رفتنت را ببینم ،
نگذار هنگام رفتنت اشک بریزم ، زانو به بغل بگیرم و التماس کنم که نرو!
تمام شد ، همه چیز تمام شد ، دیگر من و تو با هم نخواهیم بود ،
عاشق همیم اما سرنوشت با ما یار نیست ، این زندگی به ما وفادار نیست!
طاقت رفتنت را ندارم ، اما راهی جز جدایی نیست ،
همه می خواهند ما با هم نباشیم در کنار هم نباشیم ،
می خواهند تنها باشیم ، یا نه ، سهم کسی دیگر باشیم !
طاقت جدایی را ندارم ، تحمل بی تو بودن سخت است ،
شاید از غصه ی نبودنت بمیرم
این روزها پر شده ام از هوای نبودنت
سایه ات را بردار...
دلم میخواهد یک نفس عمیق بکشم
بی تو...
سایه ات را بردار...
دلم میخواهد یک نفس عمیق بکشم
بی تو...
آری تو راست می گویی آسمان مال من است
پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین ، مال من است
اما سهراب تو قضاوت کن بر دل سنگ زمین جای من است
من نمی دانم که چرا این مردم ، دانه های دلشان پیدا نیست.
صبر کن ای سهراب
قایقت جا دارد?
من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم
به سراغ من اگر می آیید ، تند و آهسته چه فرقی دارد؟
تو به هر جور دلت خواست بیا
مثل سهراب دگرجنس تنهایی من چینی نیست، که ترک بردارد
مثل مرمر شده است چینی نازک تنهایی من...
پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین ، مال من است
اما سهراب تو قضاوت کن بر دل سنگ زمین جای من است
من نمی دانم که چرا این مردم ، دانه های دلشان پیدا نیست.
صبر کن ای سهراب
قایقت جا دارد?
من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم
به سراغ من اگر می آیید ، تند و آهسته چه فرقی دارد؟
تو به هر جور دلت خواست بیا
مثل سهراب دگرجنس تنهایی من چینی نیست، که ترک بردارد
مثل مرمر شده است چینی نازک تنهایی من...
پزشکان سال هاست که اشتباه می کنند
نزدیک ترین عضو انسان به قلبش ، کمر اوست
هربار که قلب کمی می رنجد کمر از ده جا می شکند . . .
نزدیک ترین عضو انسان به قلبش ، کمر اوست
هربار که قلب کمی می رنجد کمر از ده جا می شکند . . .
هـَمــه بـدهے هایـــَم را هــَم کـِـه صــآفــ کـُـنـم
بــه ” دل خــود ” مــدیـون مےمــآنم…
بــرای تمـام
“دلــم مےخواســـت” هاے
بے جواب مــانـده اش !!
بــه ” دل خــود ” مــدیـون مےمــآنم…
بــرای تمـام
“دلــم مےخواســـت” هاے
بے جواب مــانـده اش !!
اونکه میخواست منو بفهمه نتونست !
اونکه میتونست بفهمه نخواست !
این شد که “تنهایی” تمام قد منو بلعید !!!
اونکه میتونست بفهمه نخواست !
این شد که “تنهایی” تمام قد منو بلعید !!!
در تنهایی مینوازم گیتارم را
در تنهایی میخندم و اشک میریزم
اما کسی نیمیفهمد چرا
گیتارم را شاد مینوازم با اینکه خودم میبارم
*نقل از یک نفر*
در تنهایی میخندم و اشک میریزم
اما کسی نیمیفهمد چرا
گیتارم را شاد مینوازم با اینکه خودم میبارم
*نقل از یک نفر*
نشسته ام مقابلش
به هم نگاه می کنيم
فقط سکوت و فاصله بين نگاه می دوند
چه انتظار مرده ای
چه لحظه ها که در سکوت , به پای خواب رفته اند
به خود نگاه می کنم
به يک نفر که در نقاب شيشه يک آيينه
به من نگاه می کند
به يک نفر
رفيق سايه و سکوت
همزاد اشک , آه و درد
دلی صدا می کند
دلی که در سکوت سرد غصه ها , می شکند
در آيينه تنها ترين دل هم شکست...
به هم نگاه می کنيم
فقط سکوت و فاصله بين نگاه می دوند
چه انتظار مرده ای
چه لحظه ها که در سکوت , به پای خواب رفته اند
به خود نگاه می کنم
به يک نفر که در نقاب شيشه يک آيينه
به من نگاه می کند
به يک نفر
رفيق سايه و سکوت
همزاد اشک , آه و درد
دلی صدا می کند
دلی که در سکوت سرد غصه ها , می شکند
در آيينه تنها ترين دل هم شکست...
بعضــي اشــکها هستند بــــي دليل بـــي بهانـــه يـــک دفعـــه نصف شبــي عجيب ، آدم را آرام مـيکنند !!!
[SUP]درد[/SUP]، نداشتن کسی که دوستش داری نیست
[SUP]درد[/SUP]، این هست
که کسی را که دوستت دارد را باور نکنی
[SUP]درد[/SUP]، این هست
که کسی را که دوستت دارد را باور نکنی
افسوس همیشه خواستن توانستن نیست گاهی خواستن داغیست که تا ابد بر دل میماند…
همیشه ابرا می بارن اما همه عاشق ستاره ها میشن، مواظب باشیم چشمک ستاره، گریه ی ابرو از یادمون نبره..
[h=2][/h]
به خــداحافــظـی تــلـخ تـو سـوگــنـد نــشــد
کـه تـو رفــتـی و دلـم ثـانـیـه ای بـنـد نـشـد
بـا چـراغـــــی هـمه جـا گـشـتـم و گـشـتـم در شـهـر
هـیــچ کـس ! هــیـچ کـس ایـنجا به تـو مانـنـد نـشـد
خواسـتـنـد از تـو بگویـنـد شـبـی شـاعـرها
عـــاقـبـت بـا قــلــم شــرم نوشـتـنـد : نـشـد
کـه تـو رفــتـی و دلـم ثـانـیـه ای بـنـد نـشـد
بـا چـراغـــــی هـمه جـا گـشـتـم و گـشـتـم در شـهـر
هـیــچ کـس ! هــیـچ کـس ایـنجا به تـو مانـنـد نـشـد
خواسـتـنـد از تـو بگویـنـد شـبـی شـاعـرها
عـــاقـبـت بـا قــلــم شــرم نوشـتـنـد : نـشـد