خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست !
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است…!
اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم
میخواهم لج کنم، با خودم، با تو، با همه ی دنیا…!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی…؟؟!
خسته ام … از تو … از خودم…از همه ی زندگی …
میخواهم بکشم کنار ! از تو … از خودم… از همه ی زندگی!!