معماری با مصالحی از جنس دل

SunYar Architect

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
وقتي مي گويند نيست ، کاغذ را گفته باشند يا برق را فرقي ندارد من ياد تو مي افتم…
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

Tybe Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يه پسر انگليسي به پسر ايراني ميگه: چرا خانوماتون با مردا دست نميدن؟ يعني انقدر شهوت پرستن؟

پسر ايرانيه ميگه چرا هر مردي نميتونه دست ملكه شمارو لمس كنه؟

پسر انگليسي عصباني ميشه ميگه: ملكه فرد عادي نيست! فقط با افراد خاص دست ميده.

پسر ايراني هم ميگه: خانوم هاي سرزمين من همه ملكه اند...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم هوای دیروز را کرده،
هوای روزهای کودکی را...
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد!
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم
الفبای زندگی را...
می خواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی را که دل شکستم و دلم را شکستند
دلم میخواهد اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه می خواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هوای دلم ابریست,
آسمان چارقده مشکی بر تن؛
خیال باریدن هم ندارد,
تا حجم تن تو
زیر بارانِ بدون چتر
بر دیوار خاطراتم
ظاهر شود.
و من هم بی اختیار
بزنم زیره گوشِ شعرهایم...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
يه پسر انگليسي به پسر ايراني ميگه: چرا خانوماتون با مردا دست نميدن؟ يعني انقدر شهوت پرستن؟

پسر ايرانيه ميگه چرا هر مردي نميتونه دست ملكه شمارو لمس كنه؟

پسر انگليسي عصباني ميشه ميگه: ملكه فرد عادي نيست! فقط با افراد خاص دست ميده.

پسر ايراني هم ميگه: خانوم هاي سرزمين من همه ملكه اند...

کاش هنوز هم همین فکر پسرهای ایرانی داشتند
 

SunYar Architect

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یه وقتـایی هم هســت ... که مــــزه‌ ی بودن یکی ... یه جوری رفته زیر دنـــدونت !! که وقتـــی ازش دوری ... همه‌ چی میشه زهرمــــار ...!
 

SunYar Architect

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چیزی که در دوست داشتنت بیش تر عذابم می دهد این است که - گر چه می خواهم- اما طاقت بیش تر دوست داشتنت را ندارم...
 

SunYar Architect

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نـبودنـت را بــاور کــرده اسـت قـلب تنـهایـم … امــا گـونـه هـایـم رد نـبودنــت را حـس مـیـکند … بــازگـــــــــــــــرد…
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خـــــــســتـه ام . . .

نـــه از راهـــی کــه آمــده ام !

یــا انـتـظاری کــه امـانـم را میِبُرد !

خـــستــه ام از
نمیشود ها . . . !
 

کوثر89

عضو جدید
رقیه خدابنده اویلی/مرگ

رقیه خدابنده اویلی/مرگ

کسی که آن پایین لابه‌لای ریشه‌ها‌ی درخت خوابش برده، یک روز از پنجه‌های بزرگ و مخملی‌اش بیرون خواهد آمد. پیشش که می‌روی، گلایول سفید دستت نگیر.
 
بالا