معماری با مصالحی از جنس دل

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکــــوتــــــــ ...

رســا تــرین فــریــاد یک " زن " است ...

وقتی سکوتـــــ میکند ...

وقتی بحث نمیکند ...

وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند ...

بــفــهــم ..!

که واقعــا آسیب دیده است ...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببینمت . . .


گونه هایت خیس اســـت . . .


باز با این رفیق نابابت . . .


نامش چی بود؟

.
.

.

.

هان!


باران . . .



باز با “باران” قدم زدی ؟



هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .




همدم خوبی نیست برای درد ها . . .



فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . . .
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی

دلت بهانه هایی می گیرد


که خودت انگشت به دهان می مانی...!!


گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید


فریادشان بزنی اما سکوت می کنی...


گاهی..!!


پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

 

SunYar Architect

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من اگر روز شب در گذر و کوچه ها سرگردانم دنبال ردپای تو میگردم که از کوچه پاکش کنم...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند




و من همه ی دلتنگیهایم را رویش “ها” کنم




و با گوشه ی آستینم همه را




یکباره پاک کنم و خلاص!!!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
داریـــم جـآیــے زنـבگـے میـکنیـم کـه:

هـرزگــے مـــב اسـت

بــے آبـرویــے کـلاس اسـت

مــستـے בوב تـفریح اســت

בوسـتـے بـا پــسر روشـنفکـرے اسـت

گــرگ بـوבטּ رمـز مـوفقـیت اســت

و....

בوســت عـزیـز

هـر غـلطـے رو انـجام בاבטּ،اســمش "پـایـه بـــــوבטּ" نیـست

خــریـتـه!

 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
لَبخَنـנهآیَت هَم نَقـآشے اَست


حَوآسَت بـآشَـנ


گـِریـہ ڪنے ؛ خَنــנه هآیَت پـآڪ مےشَوَنـנ !!
 

SunYar Architect

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کَـلاغـیْ می گـردَم ، تا قـآرقـآرَش رآ بـه فـال ِ نـیـکْ بـگیـرَم ، وقـتـی… قآصـِدَکـْ ـهـا هـمـه لال انـد..!
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]مسکن دیگری[/FONT][FONT=&quot]
در دهان می گذارم
از پشت شیشه عینک
به وطن نگاه می کنم[/FONT]
[FONT=&quot]مایوس کننده است[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]هیچ چشم اندازی[/FONT][FONT=&quot]
از پشت شیشه ها زیبا نیست
جنگل با هر درختی که می میرد
لاغر تر می شود[/FONT]
[FONT=&quot]و انسان با هر قرص[/FONT][FONT=&quot]
تنها تر


1491750_312498675569838_7893687372082019434_n.jpg
[/FONT]

 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلــــَــ م خیلـے گرفتــِ ه !










دلــــَـ م یـﮧ آرامش ِ واقعــے و یـﮧ خنــدهـ از تـﮧ ِ دل می خواد !








آرامشــےڪـﮧ بعدش طوفانـے در ڪـار نباشه !








خنــده اےڪـﮧ بعدش بغض و گریـﮧ جاش رو نگیره !
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بلور يخ زير پا مي شکند
آسمان رنگ به رخسار ندارد
چرا عذابم مي دهي ؟
چه کرده ام با تو ، نمي دانم

مرا بکش اگر مي خواهي
اما ستيزه جويي نکن
از من فرزندي نمي خواهي
و شعري نيز ..

آن گونه کن که مي خواهي
من بر سر سوگند خود هستم
زندگيم براي توست اما اين اندوه
با من تا گور خواهد بود ..


{ آنا آخماتووا }
 

SunYar Architect

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بعد از من چه خواهی کرد با سکوتی که جای دوستت دارم های هر روزه ام را می گیرد؟ با جای خالی نگاهم در نگاه عابران خیابانی که دوستش می داریم چه میکنی و با تلفنی که زنگ خواهد خورد و صدای مرا به تو نخواهد رساند؟...
 

SunYar Architect

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلـــــم بـــرای "مـــــا" مـیــســــوزد کـــــه "مـــــن و تــــــو" خـیـلــی وقـــت اســت تـنـهــــایــش گـذاشــتــه ایــم....
 

SunYar Architect

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
برای بعضی از آدمها "محبت" مثل فیلم خارجی بدون زیرنویس می مونه نمی فهمنش ....
 

SunYar Architect

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آدمی که یهو عشقش رو از دست می‌ده حال ماهییی رو داره که تو برکه‌ ش نارنجک ترکوندن. یه‌ وری میاد رو آب و چشاش به هیچ‌جا خیره می‌مونه و به زحمت فقط می‌تونه به این دو کلمه فکر کنه: "چی شد؟"
 

SunYar Architect

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلت هوایم را خواهد کرد ... ! به یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان را ... به یاد خواهی آورد خنده هایم را ... به یاد خواهی آورد اشک هایم را ... به یاد خواهی آورد حرف هایم را ... مطمئنم در آن لحظه در دلت می گویی : من تو را می خواهم...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این دنیا، چه دنیای خوب و دلپذیری می‌شد اگر صدای قلبم و زمزه‌هایش به او می‌رسید از ورای [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فاصله‌‌ها…
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش دنیا جور دیگری می‌بود…
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش در دنیا فاصله معنا نمی‌داشت…
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می‌شد راحت سخن گفت و دل را سبک نمود… کاش واژه‌هایی پیدا می‌شد که برای دیگران مفهومی [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نمی‌داشت و من با خیالی آسوده دردهای دلم را به آن واژه‌ها می‌سپردم و دمی آرام و قرار می‌گرفتم.[/FONT]

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گـوش کـن...

خـاموش هـا گـویاتـرند...

در خـموشی هـای من فـریـادهـاستــ...
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز


دلـــــــــم
ميگــيره

وقـــتـي مـــيدونم

در دنـــيای بــــه اين بــــزرگي

هيچ دلـي نيســت کــه بـــرای مـن تنـــگ بشه...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدمــــــا
گاهی لازمه چند وقــت کرکره شونو بکشن پاییـــن
یه پارچـــه سیـاه بزنن درش و بنـویسن:
کسی نمـــــــرده
فقط دلـــــــــم گرفتــــــه…!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم پر شده از حجم شعرى که تراوش نمى کندنه کلامى براى آغازش مى يابم،
نه جنون و عشقى که پايانش را معنا دهد...
من مانده ام و چند برگ کاغذ سفيد
و دلى که چون آسمانِ امروز، گرفته و آبى نيست...
و چشمانى که چون آسمانِ امروز معلوم نيست پر از باران اشک است يا غبار انتظار
شايد آسمان، خلوت امروزم را بفهمد
هردو پُريم از ريزگردهايى که ديده نمى شوند ولى نفس کشيدن را سخت مى کنند...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به تیزی نوک مدادم خیره میشوم...و در رویایم
آنرا به قصد کُشت
با تمام توان به بغض زیر گلویم میکوبم...
از نوک قلمم خون می چکد...
از قلمم که خون بچکد؛
تو خود تصور کن، چگونه است حال امروز چشمهای من...
چشمهایم بی اختیار می بارند
و من کودکانه دلم خوش است
که فردا دنیا را قشنگ تر خواهم دید...
به سادگیِ دلم نخندید....
آخر آنروز هم که چشمهایم را لیزیک کردم؛
بی اختیار اشک میریختم
و فردایش دنیا را زیباتر دیدم...
 
بالا