معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاشقانه ترین گفت و گوی دنیا♥ :
تو : درد نداری ؟
من (با خنده) : نه دیوونه !
تو : ای بابا .. فک کردم گونه هات درد می کنه !
من (با تعجب) : چرا همچین فکری کردی؟
تو : آخه خیلی وقته بوسشون نکردم !
من (مملوء لذت) : پیشونی ام درد کنه قبوله ؟
و بعد ...
تو و بوسه ی شیرینت و آرامش




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


دفترم لبریز شده از احساسات
روز و شب شکر میکنم او را که تو را به من داد
عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده
فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ،را شنیده
که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا ،
فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا
فدای تو ، عزیزم نگفتی من بیشتر دوستت دارم یا تو؟
گفتی تو مرا بیشتر دوست داری ،
پس هنوز مانده تا باور کنی یک دیوانه را در قلبت داری
از دلتنگی تو ،اشک میریزد آرام آرام این دلم ،
خیالی نیست ، عاشقی دیگر همین است گلم
تو باش ، این اشکهایم فدای تو ، بی قراریها ، انتظار و سختی هایم به عشق یک لحظه در آغوش گرفتن تو
به عشق یک لحظه دیدنت میگذرانم سالها را ، کسی چه میداند احساس درون قلب ما را ، کسی چه میداند عشق ما چیست ، یا آن عاشقی که از عشق میمیرد هیچکس جز من و تو نیست!
هوا ، همان هواییست که تو دوست داری ، دلتنگی دیگر معنا ندارد وقتی که همدیگر را در قلب هم داریم
آن گلی که آورده بودی برایم ، روبروی من است ، در کنار پنجره اتاقم
من که هر روز تو را میبینم کنار پنجره اتاقم
گل من ایستاده است در مقابل چشمانم
عطر تو عاشقانه پیچیده اینجا
احساس آرامش میکنم وقتی تو را میبینم ، تو در کنارمی ، در کنار پنجره، همینجا

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو نبودی و من با عشق نا آشنا بودم....



تو نبودی و در نهان جانه دلم جایت خالی بود.......


تو نبودی و باز به تو وفادار بودم........


تو نبودی و جز تو هیچ کس را به حریم قلبم راه ندادم......

و تو آمدی.از دوردستها......


از سرزمین عشق......

تو مرا با عشق آشنا کردی.....

با تو تا عرش دوست داشتن سفر کردم........


تو مفهوم عاشق بودن را به من آموختی..........

با تو کامل شدم.......


با تو بزرگ شدم......

با تو الفبای عشق را اموختم.......

ندای قلب عاشقم را به گوش همه رساندم......

به تو و کلبه عاشمان بالیدم.......


تو نیمه گمشده ام شدی........

حال که اینچنین شیفته توام باش تا در کنارت آرامش بیابم....

حتی برای لحظه ای از من جدا نشو......

بدون تو دستم سرد است........

بدون تو آغوشم تهی و لبریز درد است......

به حرمت عشقمان...

به حرمت لحظات زیبایمان..........

مرو که بی تو من هیچم.......

بمان با من.....

بدان که تا ابد نام تو بر قلبم حک شده........

بدان که عشقمان همیشه پاک خواهد ماند.............

به وفایم ایمان داشته باش...............

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مــــے گــُــویـَـنــد ســـــآدِه ام،،

مـــے گـُــویــَـنـــد تــُــومَــــرا بآ
یــِک جُمـــــلـــﮧ
یـِــک لَبـــــخـنـــد،،،
بـِـــﮧ بــازےمیـــــگیــــرے ... ... ...
مــــــے گـُــــوینــــد تـَــرفنــد هـــآیت، شِـــیطنـــتهــــآیت
و دروغ هآیـــت را نمــــے فَهمَــــم ... !!
مــــــے گویند ســــآده ام
اما تــــُـوایــטּرا باوَر نَکـُـטּ
مـــَـــــטּ فـــــقــــــط دوســـتـــَــت دارم،
هَمیـــــــــטּ!!!!
و آنــــها ایــــטּ را نِمـــــــے فـَـــهمنــــد

 

zahra.71

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداحافظی یعنی
در را باز کنی
و چنان کم شوی از این هیاهو
که شک کنند به چشم هایشان
به خاطره هایشان
به عقلشان
و سوال برشان دارد
که به خوابی دیده اند تو را تنها!؟
یا توی سکانسی از فیلمی فراموش شده!؟
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
خـــــــوכمــــــاטּ مجــــــــازـﮯ هسـتــــیم ...
כل هــــایمـــــــاטּ کــــهـــ مجــــــــازـﮯ نیســــــت !!
حـــواست بهـــ تایـــــپ کــرכنـــت باشــــכ ...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
درسِ عبرتیــــ شــدی برایَم ...
ایــن بـــار
پُشتِ دستــم را نه ...!
پـشـتــــ قـلـبــ ـم را داغ مـی گـذارم...!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺣﺎﻟﻢ ﺣﺎﻝ ﮔﺮﮔﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮﺑﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ
ﺍﻣﺎ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺗﻮﺑﻪ ﮔﺮﮒ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ...
اما
این روزها ﺩﻭﺭﻩ ﺩﻭﺭﻩ ﻯ ﮔﺮﮒ ﻫﺎﺳﺖ

ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ﺩﺷﻤﻨﯽ
ﮔﺮﮒ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺧﻴﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻧﯽ
ﻣﺎ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﮔﺮﮒ ﻧﺒﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﻫﻴﻢ...
پس...
وقت خودکشی ما گرگ هاست
بگذار جنگل بماند برای
خرگوش های زیبایی که ادعای شیری می کنند...
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
خورشید
برای باز آمدن است که می رود.
نگران نباش به زودی ...
ما به راهِ روشنِ آرامش خواهیم رسید.
فقط کافی ست ...
تاریکی بی پایانِ پیش رو را تحمل کنیم
حتماً سپیده دم سر خواهد زد
و خورشید باز خواهد گشت ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوست داشتن تو را با هیچ ثروتی در دنیا عوض نمی کنم
دوست داشتنت برای من هوای نفس کشیدن است
دوست داشتنت یعنی می دانم که هستم و قلبم می تپد
ترس و اضطراب و بیتابی از دوست داشتن تو را
با جان و دل میخواهم و دوست دارم
و می خواهم که تا جایی که می شود و می توانم
به تو بگویم دوستت دارم عشق من.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی دانستم در پس کوچه باغ های چشمانت

مرا گرفتار عشق چیدن یک بوسه از لبهایت می کنی

نمی دانستم که پس از بوسه از زلال لبهایت

مرا در آغوش خود غرق می کنی

نمی دانستم در حرارت آغوشت قلب مرا آرام می کنی

ولی این را می دانستم که اگر بی تو بمانم خواهم مرد


عزيزم

با تو الفباي عشق را آموختم!

نداي قلب عاشقم را به گوش همه رساندم

به تو و كلبه عشقمان باليدم

و تو گمشده ام شدي

اينك در كنارت به آرامش رسيدم

و تو را عاشقانه دوست مي دارم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h]
تو را نه عاشقانه
نه عاقلانه
و نه حتی عاجزانه،
که تو را عادلانه در آغوش میکشم...
عدل مگر نه ان است
که هر چیزی
سر جای خودش باشد ؟!



 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را در قاب شعرم می گذارم

به نام عشق آن را می نگارم

تمام حرف من در شعر این بود

تو را تا بی نهایت دوست دارم


 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق
فَقـَـط عـَزيــزَمـ פּ בפּωـتـ בآرَمـ نيـسـتــْ

عشـق ْ ايـنـﮧ كــﮧ تــפּ هـَر شَـرايـطــے

بـآهـآش بـآشــے

حــتــــے اگـﮧ نَـفـَهـمـﮧ !!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستم داشته باش
به پاکی اشک شوق دیدار دوباره
به زلالی احساس با هم بودن
که شادی های رنگ بودنم را با تو قسمت می کند
به سرمستی نوای عاشقی
که حجاب ظلمت درونی را از دیده ی تنهایی ام برمی کشد
به یگانگی وجودی نازنین در فضای پر احساس الوهیت
به صلابت نگاه سبز مترنم از شادی دوباره
که شوق ماندن را در درونم زنده می کند...


دوستت دارم
به فراخهای افقهای پیموده در زیر پاهای آزرده ام
در مسیر گامهای ناپیموده ی وصال
به دل نشینی آوای طنین انداز عشق بر آینه رکودم
به سبک بالی خیالی معطر در آسمان عواطف بی کرانم
به شکوه فرجام شیرین فرزانگی در تضاد خواستهای کودکی
که پاکی اش حسرت توبه را در جانم زنده می کند
به سادگی یک کلام:

دوستت دارم...!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوست داشتن تو را با هیچ ثروتی در دنیا عوض نمی کنم
دوست داشتنت برای من هوای نفس کشیدن است
دوست داشتنت یعنی می دانم که هستم و قلبم می تپد
ترس و اضطراب و بیتابی از دوست داشتن تو را
با جان و دل میخواهم و دوست دارم
و می خواهم که تا جایی که می شود و می توانم
به تو بگویم دوستت دارم عشق من.




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی دانستم در پس کوچه باغ های چشمانت

مرا گرفتار عشق چیدن یک بوسه از لبهایت می کنی

نمی دانستم که پس از بوسه از زلال لبهایت

مرا در آغوش خود غرق می کنی

نمی دانستم در حرارت آغوشت قلب مرا آرام می کنی

ولی این را می دانستم که اگر بی تو بمانم خواهم مرد


عزيزم

با تو الفباي عشق را آموختم!

نداي قلب عاشقم را به گوش همه رساندم

به تو و كلبه عشقمان باليدم

و تو گمشده ام شدي

اينك در كنارت به آرامش رسيدم

و تو را عاشقانه دوست مي دارم

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه شب تولدم است،

نه از سفر برگشته ام،

امشب مرا،

...
به هیچ بهانه ای،

ببوس...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
گوشهـ ی اتآقمـــ ، غرق ِ عطر ِ مرگــ ِ گل هآیی ستــــــــ ،


کهـ دآنهـ دآنهـ زندگی شآن رآ کش رفتمـــــــ ،


تآ فآل بگیرمـــ ، آمدنتــــــ رآ ....

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و من هر روز از خودم می پرسم...



این ها که می گویند نوشته هایم زیباست !


اگر صدای خنده های تو را بشنوند


چه می گویند ؟!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تــ♥ــو ؛


رنـگ مے ‌دهـے


بـﮧ لـبـاسے ڪﮧ مے ‌پـوشے !


رایـحـﮧ مے ‌دهے


بـﮧ عـطـر ے ڪﮧ مے ‌زنے !


طـعـم مے دهـے


بـﮧ خـوراڪے ڪﮧ مے خـور ے !


مـعـنـا مے ‌دهے


بـﮧ ڪلمـﮧ ‌هـاے بـے ‌ربطے !


ڪﮧ شعرهاے مـטּ مے ‌شـونـد . . .




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺑﺮﺍﻱ ﻫــــــــــﺮ ﮐﺴﻲ

ﻳﻪ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﺶ ﻫﺴﺖ

ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﻳــــﻲ ﺑﺸﻨﻮﻩ

ﻧﺎﺧـﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺳﻤﺖ...
 

BLOOD STONE

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دوباره برف جای پا های مرا پوشاند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]راستی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آیا برف شهر احساس تو نیز[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اینگونه رد پای مرا خواهد پوشاند؟[/FONT]
 
بالا