نگران نباش، " حـال من خوب اســت "
بــزرگ شده ام...
دیگر آنقدر کــوچک نیستـم که در دلتنگی هایم گم شوم...!آمـوختــه ام،
که این فاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش "زندگی ست"... آمــوختــه ام،
که دیگــر دلم برای "نبــودنـت" تنگ نشــــود.راستی،
دروغ گفتن را نیز، خوب یاد گرفتـه ام...!"حال مـــن خوب اســت" ... خوبِ خوب...
[FONT=times new roman,times,serif]رو به تو سجده می کنم دری به کـعبه باز نیست[/FONT] [FONT=times new roman,times,serif] بـس که طـواف کردمت مرا به حـج نیاز نیست[/FONT] [FONT=times new roman,times,serif]بـه هـر طـرف نـظر کـنم نـماز من نـماز نیست[/FONT] [FONT=times new roman,times,serif] [/FONT] [FONT=times new roman,times,serif] مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی[/FONT] [FONT=times new roman,times,serif]زخم نمی زنی به من که مبتلاترم کنی[/FONT] [FONT=times new roman,times,serif] از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی[/FONT] [FONT=times new roman,times,serif] [/FONT] [FONT=times new roman,times,serif]قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد[/FONT] [FONT=times new roman,times,serif] تمام پـرسه های مـن کنار تـو سـلوک شد[/FONT] [FONT=times new roman,times,serif] [/FONT] [FONT=times new roman,times,serif]عـذاب می کشم ولی عـذاب من گناه نیست[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif] وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]
امروز میخواهم غصه هایم را به دست بادها بسپارم امروز میخواهم همه تنهاییم را با دریا و باد و باران قسمت کنم امروز میخواهم فریادهایم را هق هق گریه هایم را در صدای هق هق و ناله باد و باران و دریا پنهان کنم....
امروز میخاهم همه چیز را به دست باد ها بسپارم.....
همه چیز را.....حتی دلتنگی هایم برای تو را....
حتی یادها و خاطره هایی که وجود ندارد را....
کاش گاهی مرد بودم... می شد شادی ام را به کوچه ها بریزم با صدای بلند از ته دلم بخندم و هیچ ماشینی برای سوار کردنم ترمز نکند من از زنبودنم در این سرزمین گاهی سخت گله دارم...
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری... اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!! اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ...
به درک که باران نیامد
خودم با همین چشمانم
حافظه کوچه پس کوچه های قلبم
رو از بی عابری خواهم شست .
....
تو خوابیده ای آرام
و من پشت پلک تو
آنقدر میبارم تا پنجره رو باز کنی
دست هایت رو زیر باران بگیری
و بخندی .
....
اینجا من هستم
نیمکت چوبی
و چتری که بسته است
دلم تنگ نیست
تنها منتظر بارانم
که قطره هایش بهانه ای باشدبرای نمناک بودن لحظه هایم
و اثبات بی گناهی چشمانم .
....
بهانه ای بود که زیر چتر من
تا انتهای کوچه بیایی
کاش نه کوچه انتهایی داشت
و نه باران بند می امد .
....
ای باران
سیگارم را خاموش کردی
آن موقع که برای قدم زدن میخواستمت نیامدی
حالا برای داغون کردنم
برای چه آمده ای؟ .
....
در نگاهت چیزیست
که نمیدانم چیست
مثل آرامش بعد یک غم
مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل نم بعد از بوی باران
در نگاهت چیزیست
که نمیدانم چیست
ولی هرچه هست
"من به آن محتاجم" .
....
تنها زیر باران قدم نزن
میترسم تو هم مثل من دق کنی .
....
باران میبارد
با این دونفره بودن هوا
من تنها
تو هم تنها
من زن هستم و تو مــــرد! اما... نگران نباش به کسی نخواهم گفت... که در پس مشکلات و درد هایی که تو برایم ساختی و تحمل کردم... در پس نامردی و نامهربانی که دیدم و دم نزدم! در پس بی معرفتی هایی که دیدم و معرفت به خرج دادم... من " مـــــــــــــرد " تر بودم.