از مكافات عمل غافل مشوممنون سپهرم که شکنج قفس او ................................ نگذاشت به دل حسرت بی بار و بری را
گندم از گندم برويد جو ز جو
از مكافات عمل غافل مشوممنون سپهرم که شکنج قفس او ................................ نگذاشت به دل حسرت بی بار و بری را
اگرم نمی پسندی مدهم به دست دشمنوفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکین
کزین گل ها پس از ما هم فراوان روید از گل ها
اگرم نمی پسندی مدهم به دست دشمن
که من از تو بر نگردم به جفای نا پسندان
آنانکه محیط فضل و آداب شدندنازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشمآنانکه محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدن
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خاک شدند
من که یک عمر به دنیا بودم ........................... با شما بودم و تنها بودمدر آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنیدمن که یک عمر به دنیا بودم ........................... با شما بودم و تنها بودم
من که یک عمر به دنیا بودم ........................... با شما بودم و تنها بودم
دیدی که رسوا شد دلم .......................... غرق تمنا شد دلممن نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
مرا خود با تو سرّی درمیان هست ........................ وگرنه روی زیبا در جهان هستما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و در یا می رویم
تو نیکی کن به مسکین و تهیدستمرا خود با تو سرّی درمیان هست ........................ وگرنه روی زیبا در جهان هست
ای همه هستی ز تو پیدا شده ............................ خاک ضعیف از تو توانا شدهتو نیکی کن به مسکین و تهیدست
که نیکی خود سبب گردد دعا را
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستیای همه هستی ز تو پیدا شده ............................ خاک ضعیف از تو توانا شده
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم ......................... دولت صحبت آن مونس جان ما را بسهمه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم ......................... دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
دل از من برد و روی از من نهان کرد ........................... خدا را با که این بازی توان کردسال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
حیف بود بدون جواب بمونه
شب خوش.
دل از من برد و روی از من نهان کرد ........................... خدا را با که این بازی توان کرد
ممنون و خسته نباشید دوست خوش ذوق
دوش مرا حال خوشی دست داد
نغمه جان کاه خوشی دست داد
نام تو بردم لبم اتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
تا نیست نگردی ره هستت ندهند
وین مرتبه با همت پستت ندهند![]()
تا نیست نگردی ره هستت ندهند
وین مرتبه با همت پستت ندهند![]()
تویی آن گوهر پاکیزه ک در عالم قدسدر مرام عاشقی تردید نیست
هر که تردیدش بود هجران رواست.......!
دل میرود ز دستم
صاحب دلان خدا را
دردا ک راز هستی
خواهد شد اشکارا
تویی آن گوهر پاکیزه ک در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
که باور میکند در باغ ما داغ سنوبر را
که باور میکند افتادن سرو چناور را
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
ب خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم
مرحمت فرموده ما را مس کنید
دلا خو کن ب تنهایی ک از تن ها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد ک از تن ها بپرهیزد......
ددلم گرفت ز سالوس و طبل و ز پر گلیم
به انکه بر در میخانه بر کشم علمی
اومدمیاری اندر کس نمیبینیم یاران را چ شد؟
دوستی کی آمد آخر؟دوستداران را چ شد؟
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |