درون خلوت ما غیر در نمیگنجدیاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
برو که هر که نه یار منست بار منست
درون خلوت ما غیر در نمیگنجدیاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
تو به کس مهر نبندی ، مگر آن دمدرون خلوت ما غیر در نمیگنجد
برو که هر که نه یار منست بار منست
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارداون بستنیه که سنتیه اگه به صفحه اول تاپیک نگاهی انداخته بودید متوجه میشدید که استارتر هم تاپیکو با شعری از فروغ شروع کرده
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
تو را دارم ای گل جهان با من استدرون خلوت ما غیر در نمیگنجد
برو که هر که نه یار منست بار منست
دستهايم را در باغچه می کارمدیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
تو را دارم ای گل جهان با من است
تو تا با منی جان جان با من است
دیگر نکنم ز روی نادانیتو را دل برگزید و کار دل شک برنمی دارد.............................که این دیوانه هرگز سنگ کوچک برنمی دارد
دستهايم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد، ميدانم، ميدانم، ميدانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهريم
تخم خواهند گذاشت
ای که از کوچه معشوقه ما می گذریدیگر نکنم ز روی نادانی
قربانی عشق او غرورم را
شاید که چو بگذرم از او یابم
آن گمشده شادی و سرورم را...
شاید این را شنیده ای که زنانای که از کوچه معشوقه ما می گذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
شب فراق که داند که تا سحر چند استای که از کوچه معشوقه ما می گذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
تا شدم حلقه بگوش در میخانه ی عشقشب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است
تا شدم حلقه بگوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیستزیبا بود مرسی
ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام
زیبا بود مرسی
ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
شبت بخیر دوست من![]()
دعوت بی شمع را هیچ نباشد فروغمرحبا همت قومی که چو دلبر گیرند...........................به جز از دلبر خودد از همه دل برگیرند
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
توئی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس ................... ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
دعوت بی شمع را هیچ نباشد فروغ
مجلس بی دوست را هیچ نباشد نظام
این آخرین تلاش من!!شبتون بخیر
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی ...................... جهان و هرچه در او هست صورت اند و تو جانیشبتون خوش!
میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان......................هچران بلای ما شد یا رب بلا بگردان
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی ...................... جهان و هرچه در او هست صورت اند و تو جانی
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد //به زیر آن درختی رو که او گل های تر داردیک حدیثی به مزارم ز وفا از لب دوست............................بنوازید و دل از بند غم آزاد کنید
دلم تا عشق باز آمد در او جز غم نمی بینمدلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد //به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدمدانی که چرا راز نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
هر دمش با منِ دلسوخته لطفی دگر است .................... این گدا بین که چه شایسته ی انعام افتادƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ* * * * * ** * * * * * ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ![]()
مهربان ، فرصت امروز را از كف مده
غصه و غم را به پشت سر بنه
مغتنم بشـمار اين دم را كه هست
دل منه بر آنچه هرگز نامده
![]()
هر دمش با منِ دلسوخته لطفی دگر است .................... این گدا بین که چه شایسته ی انعام افتاد
ممنون سپهرم که شکنج قفس او ................................ نگذاشت به دل حسرت بی بار و بری رادردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |