دلبر ز آه و نالهٔ من هیچ غم نداشت
دانست کان شکار نیفتد به تیر ما
ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی از دودمان باد
آب از تو طوفان شد خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش در جان باد افتاد
دلبر ز آه و نالهٔ من هیچ غم نداشت
دانست کان شکار نیفتد به تیر ما
ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی از دودمان باد
آب از تو طوفان شد خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش در جان باد افتاد
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود ...
تا خیال گریه کردم یار رفتدنیا به روی سینه ی من دست رد گذاشت .......... بر هر چه آرزو به دلم بود سد گذاشت
تا خیال گریه کردم یار رفت
این غزال از بوی خون رم میکند
دل سوزان اگر چه صبر کند
اشک ریزان به خلق گوید راز
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی ...
یار این طایفه خانه برانداز مباش ............. از تو حیف است به این طایفه دمساز مباش
شما ای دره های سرد و خاموش
نواهای مرا در بر بگیرید
که گر روزی کسی بگذشت از این راه
بر او این قصه را از سر بگیرید ...
دولتی چند روزه باشد حسن
تو بدین حسن چند روزه مناز
زدو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی ... چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی
زدودودیده خون فشانم زغمت شب جدایی ... چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی
یار دور افتاده مان حل مراد ما نکرد
مدتی رفتیم و او یک بار یاد ما نکرد
دلا تا باغ سنگی در تو فروردین نخواهد شد
به روز مرگ شعرت سوره ی یاسین نخواهد شد
فریبت می دهند این روزها ، تقویم ها ، گل ها
از اسفند شما پیداست فروردین نخواهد شد ...
رد پایت مانده روی برف های کوچه ماندایما یکسان نباشد حال دوران، غم مخور ............ کلبه ی احزان شود روزی گلستان،غم مخور
رد پایت مانده روی برف های کوچه مان
کاش نه برفی ببارد نه بتابد آفتاب
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است...
تو همان به که نیندیشی به من و درد روانسوزم ............ که من از درد نیاسایم که من از شعله نیفروزم
مجلس ما هر دم از یادش بهشتی دیگر است
گر چه هرگز یاد ما حوری نژاد ما نکرد
دلم در سینه کوبد سر به دیوار
که این مرگ است و بر در می زند مشت
بیا ای همزبان جاودانی
که امشب وحشت تنهاییم کشت
تا که اسير و عاشق آن صنم چو جان شدم // ديو نيم پری نيم از همه چون نهان شدم
دلا تا کی در این زندان فریب اینو ان بینیمعرفت در گرانیست به هر کس ندهند.............. پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهند
معرفت در گرانیست به هر کس ندهند.............. پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهند
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من // گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟
دیشب که تو دادی به من ان زهر نگارانیست در شهر نگاری که دل ما ببرد ............ بختم ار یار شود رختم از اینجا ببرد
دیشب که تو دادی به من ان زهر نگارا
امشب به مزارم سبب عذرو دعا چیست
دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دلای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی از دودمان باد
آب از تو طوفان شد خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش در جان باد افتاد
دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل
نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او
در کمین خرمن جان شعلهها پنهان در او
شعلهای میبایدم سوزان که ننشیند ز تاب
گر بجوش آید ز خون گرم سد توفان در او
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |