مشاعرۀ سنّتی

[baran256016]

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب/ مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند

در این سرای بی کسی کسی به درنمیزند.................به دشت پر ملال ما پرنده پرنمیزند

 

[arc_saba]

دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکر دهانی

یوسف بدین رها شدن از چاه دل مبند/ این بار میبرند که زندانیت کنند

 

[baran256016]

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

مدعی خواست که اید به تماشاگه راز.............دست غیب امدو بر سینه نامحرم زد

 

[vahid haghverdi]

یوسف بدین رها شدن از چاه دل مبند/ این بار میبرند که زندانیت کنند

دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل
نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را

 

[vahid haghverdi]

مدعی خواست که اید به تماشاگه راز.............دست غیب امدو بر سینه نامحرم زد

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد

 

[arc_saba]

دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل
نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

 

[vahid haghverdi]

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

آنرا که غمی چون غم ما نیست چه داند
کز شوق تو ام دیده چه شب میگذراند

 

[arc_saba]

آنرا که غمی چون غم ما نیست چه داند
کز شوق تو ام دیده چه شب میگذراند

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی / باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

 

[vahid haghverdi]

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی / باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

 

[arc_saba]

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست / لیک کس را دید جان دستور نیست

 

[vahid haghverdi]

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست / لیک کس را دید جان دستور نیست

تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت

وگر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت

 

[arc_saba]

تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت

وگر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است / ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

 

[vahid haghverdi]

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است / ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کنج خرابات مقام است

 

[arc_saba]

تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کنج خرابات مقام است

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد / وجود نازکت آزرده گزند مباد

 

[vahid haghverdi]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد / وجود نازکت آزرده گزند مباد

دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین راز درونسوز نهفتن نتوانم

 

[arc_saba]

دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین راز درونسوز نهفتن نتوانم

من که باشم در آن حرم که صبا / پرده دار حریم حرمت اوست

 

[vahid haghverdi]

من که باشم در آن حرم که صبا / پرده دار حریم حرمت اوست

تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب این فضائل

 

[arc_saba]

تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب این فضائل

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ / عشق بازان چنین مستحق هجرانند

 

[vahid haghverdi]

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ / عشق بازان چنین مستحق هجرانند

دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را

 

[arc_saba]

دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

 

[vahid haghverdi]

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

دردا و دریغا که درین بازی خونین
بازیچه ایام دل آدمیان است

 

[arc_saba]

دردا و دریغا که درین بازی خونین
بازیچه ایام دل آدمیان است

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

 

[vahid haghverdi]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم

 

[arc_saba]

در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم

مردی نبود فتاده را پای زدن // گر دست فتاده ای بگیری مردی

 

[vahid haghverdi]

مردی نبود فتاده را پای زدن // گر دست فتاده ای بگیری مردی

یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یکدم بنشینم چه شود

 

[arc_saba]

یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یکدم بنشینم چه شود

دلا باید که هردم یا علی گفت // نه هر دم بل دمادم یاعلی گفت

 

[vahid haghverdi]

دلا باید که هردم یا علی گفت // نه هر دم بل دمادم یاعلی گفت

تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست
گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم

یا علی...
خوب بود
ممنون ؛ شب خوبی داشته باشید

 

[arc_saba]

تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست
گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم

یا علی...
خوب بود
ممنون ؛ شب خوبی داشته باشید

می روی و گریه می آید مرا // ساعتی بنشین که باران بگذرد
ممنون،همچنین شما​

 

[S O R M E]

می روی و گریه می آید مرا // ساعتی بنشین که باران بگذرد
ممنون،همچنین شما​

دوران خوش آن بود که با دوست بسر شد ............ باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود

 

[vinca]

دوران خوش آن بود که با دوست بسر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود

دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است