یا رب این نو گل خندان کخ سپردی به منش/میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی
شهریار
یا رب این نو گل خندان کخ سپردی به منش/میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی
شهریار
یا رب این نو گل خندان کخ سپردی به منش/میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
یا رب این نو گل خندان کخ سپردی به منش/میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد |
شهــــید نیستم !
امـــــا تو
کوچـــــه های خود را
به پاس اینـــــهمه سرگشتگی ...
به نامـــــم کن !!
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم |
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
نهشهــــید نیستم !
امـــــا تو
کوچـــــه های خود را
به پاس اینـــــهمه سرگشتگی ...
به نامـــــم کن !!
معشوق منمن آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم
همیشه در گریز و در گدازم
نمی مانم به یک جا بی قرارم
معشوق من
همچون خداوندی در معبد نپال
گویی از ابتدای وجودش
بیگانه بوده است
او مردیست از قرون گذشته
یادآور اصالت زیبایی
یکدم غریق بحر خداشو گمان مبر
کز آب هفت بحر بیک موی ترشوی
دلا خوبان دل خونین پسندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
ما را بجز خیالت، فکری دگر نباشد // در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشددستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و ، چندی به سر شدم
![]()
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و ، چندی به سر شدم
![]()
مزن بر سر ناتوان دست زور/که روزی در افتی به پایش چو مور
رفت از بر من انکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید درین شهر توان بود
دمساز دل بی کس من رسواییست
همخوابه ی شبهای تنم شیداییست
او رفت ولی خدا نگهدارش باد
با هر کس اگر هست و یا هر جاییست
![]()
تامل کنان در خطا و ثواب
به از ژاژ خایان حاظر جواب
بگشا پنجـره ها را كه زغـم لبــريزم
بغـض جا مانده ترين چلـچله در پائيزم
![]()
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
مهربان ، فرصت امروز را از كف مده
غصه و غم را به پشت سر بنه
مغتنم بشـمار اين دم را كه هست
دل منه بر آنچه هرگز نامده
ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ* * * * ** * * * ** * * * ** * * *ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ![]()
هر گز حدیث حاضر غایب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است ...
تا كي نگاه بي رمقت ، جانب دَر است
عشـق تو سالهاست، در آغوش ديگـر است
حالا كه بي بهار ، خزان مي رسد ز راه
يــاد گذشتـه نيـز ، فقـط زجر آور است
ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ* * * * ** * * * ** * * * ** * * *ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ![]()
تا تو نگاه میکنی , کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو , این چه نگاه کردن است
تا تو نگاه میکنی , کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو , این چه نگاه کردن است
تمام می شوم شبی...فقط به من اشاره کن!
بگو که با منی هنوز .... اشاره ای دوباره کن !!
![]()
ناصحا بیهوده میگویی که دل بردار از او
من به فرمان دلم؛ کی دل به فرمان من است
![]()
تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
براي برفي که آب مي شود دوست مي دارم
تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم
من نديدم روي دلبر ، ديدم اما كوي تو
مست از وصلش نگشتم ،سرخوشم از بوي تو
![]()
وای بر مرغ گرفتاری که چون من سالها
ماند در دام بلا تا در هوای دانه سوخت
تا كي توان ناليد ، از دوري و هجران
ما با هميم اي گل ، نزديك تر از جان
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |