مشاعرۀ سنّتی

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دانی که چرا غم دل با تو نگفتم
چون طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
 
  • Like
واکنش ها: cute

a young Architect

عضو جدید
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست جان ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست
حالیا خانه برانداز دل و دین من است تا در اغوش که می خسبد و همخانه ی کیست
باده ی لعل لبش کز لب من دور مباد راح روح که و پیمان ده پیمانه ی کیست
می دهد هرکسش افسونی و معلوم نشد تا دل نازک او مایل افسانه کیست
گفتم اه از دل دیوانه حافظ بی تو زیر لب خنده زنان گفت که دیوانه کیست
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دیریست که از خانه خرابان جهانم
برسقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
رندعالم سوز رابا مصلحت بینی چه کار
کار ملک است انکه تدبیروتامل بایدش
 

russell

مدیر بازنشسته
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
 

russell

مدیر بازنشسته
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
 

russell

مدیر بازنشسته
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
 

sisah

عضو جدید
دلداده را ز تیر ملامت گزند نیست
دیوانه را طریقه‌ی عاقل پسند نیست

از درد ما چه فکر وز احوال ما چه باک
آنرا که دل مقید و پا در کمند نیست
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تنم ازواسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهررخ جانانه بسوخت
 

sisah

عضو جدید
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت

ای قصر دل افروز که منزلگه انسی
یا رب مکناد آفت ایام خرابت
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا