یا رب این آتش که در جان من استنه هوا نه آب - چیزی از هوا چیزی از آب
تابانک از کهکشانهای سحابی آمدی
بار رویایی سبک سنگین از افیون از شراب
بستی و تا بستر بیدار خوابی آمدی
دیری از خود گم شدی در عشق نشناسان و باز
تا که خود را درغزل هایم بیابی آمدی
تا غبار از دل فرو شوییم در ایینه ات
همسفر با آسمان و آب آبی آمدی
در کنارت دم غنیمت باد بنشین لحظه ای
آه مهمان عزیزی که شتابی آمدی
...
دلم خانه ی مهر یار است و بسیارم چو قدح بدست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
هرکس که بدید چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |