تا صورت پیوند جهان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
دزدیده فکندی بمن از ناز نگاهی
قربان نگاه تو شوم باز نگاهی
تا صورت پیوند جهان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
دزدیده فکندی بمن از ناز نگاهی
قربان نگاه تو شوم باز نگاهی
دیشب عرق شرم تو اتش ب دلم زدیار با ما بی وفایی می کند
بی سبب از ما جدایی می کند
می کند با خویش خود بیگانگی
با غریبان آشنایی می کند
دیشب عرق شرم تو اتش ب دلم زد
پروانه ندیدیم که از اب بسوزد
دریا و من چقـــــــدر شـــبیهــیم گرچه باز
من سخت بیقـــــرارم و او بیقـــرار نیست
با او چه ســاده میشود ازحال خویش گفت
دریا که از اهــــــــالی این روزگار نیست
تورا من چشم در راهم ای صبر زندگی******************دیشب به خواب دیدمت در عشق وبندگی
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد / دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
دم در نیآر و دفتر بیهوده پاره کن//تا کی کلام بیهده گفتار ناصواب
باید که دلــــدارم شوی تا من هــــوادارت شوم
گر مونس این دل شوی من عاشق زارت شوم
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیممن کجا هجر کجا ای فلک بی انصاف؟
به همین داغی بسوزی که مرا سوخته ای
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم درین بحر تفکر تو کجایی
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
اگر تو زهر دهی چون عسل بیاشامم
به شرط انکه به دست رقیب نسپاری
یکروز زیبایی اندو چشم رنگینت******بکشد(کشیدن) هرکه را به عشق سنگینت
تا کجا باید سفر کرد تا کجا باید دوید / از کجا باید گذر کرد تا به قلب مهربان تو رسید
دل من از این همه غم ،چرکین است.********* دردم ازین زندگی ننگین است.
نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل//تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشتتو از قبیله ی لیلی. من از قبیله ی مجنون/ تو از سپیده و نوری من از شقایق پر خون
نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل//تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
تو از قبیله ی لیلی. من از قبیله ی مجنون/ تو از سپیده و نوری من از شقایق پر خون
نیست در عهدم به عشق، جز غم و اندوهی*********نیست در خاطرم به او، جز یاد و آهی
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منشنیست در عهدم به عشق، جز غم و اندوهی*********نیست در خاطرم به او، جز یاد و آهی
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا/ یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
شب است وسکوت است ماه است وبس..............عشق است و مستیو و دیدار رخش در دوردستیا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
الا یا ایها ساقی ادر کسا وناولها که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
داد معشوقه به عاشق پیغام // که کند مادر تو با من جنگاو میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان /دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود
داد معشوقه به عاشق پیغام // که کند مادر تو با من جنگ
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |